eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
201 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقا ولدی فرمودند: امام زمان صلوات الله علیه فرمودند: تا معرفت دوستان و شیعیان ما نسبت به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه و مادرشان حضرت فاطمهٔ ام البنین سلام الله علیها کامل نشود، فرج امام زمان صلوات الله علیه محقق نخواهد شد. ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل وی دست علی در صف پیکار اباالفضل هم خون حسین بن علی در تن پاکت هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل ریحانۀ دو فاطمه و ماه سه خورشید آرام دل حیدر کرار اباالفضل مانند تو در ارتش اسلام که دیده فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک تو لالهٔ عباسی و ما خار اباالفضل هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل برخیز سکینه به حرم منتظر توست جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل از سوز عطش آب شده طفل سه ساله مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل تا آن که ببینند به تن دست نداری یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل مگذار رود زینب کبری به اسیری ای دست علی، دست برون آر اباالفضل تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل خون دل ما را که شده اشک عزایت زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل مگذار شود خشک دمی دیدهٔ "میثم" چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل (غلامرضا سازگار)
39.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوچۀ تنگ مدینه، زد صدا مهدی بیا مادری بشکسته سینه، زد صدا مهدی بیا علامه امینی رحمه الله علیه می فرمایند: بعد از تحقیق های بسیار یافتم اولین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها از میان در و دیوار و آتش فرمودند این بود: « أین ولدی المهدی؟» پسرم مهدی کجایی؟ ای یادگار عترت و قرآن بیا بیا جان‌ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا گردیده سخت گلۀ بی صاحبت اسیر در چنگ گرگ‌های بیابان بیا بیا بشنو صدای نالۀ مولا درونِ چاه تا چند چشم فاطمه گریان بیا بیا تا کی سر حسین بـه بالای نیزه‌ها؟ تا کی به خاک آن تن عریان بیا بیا تا کی کبود قامت زینب ز کعب نی؟ تا کی غریب عترت و قرآن بیا بیا تا چند دست‌های عمویت به روی خاک تا چند عمه‌هات پریشان بیا بیا سقای سر بریدۀ صحرای کربلا گوید هماره با لب عطشان بیا بیا گر بی‌ تو، صبحِ عید برآید به چشم ماست دلگیر، تو ز شام غریبان بیا بیا روز فراق، باغ و گلستان برای ما باشد سیه‌تر از شب زندان بیا بیا اشعار «میثم»‌ات شده فریاد انتظار تـا عمر او نیافته پایان بیا بیا
یکی از رزمندگان دلاور و جانبازان سرافراز و از پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت می گفت: وقتی ماجرای جنگ سوریه و اعزام مدافعان حرم پیش آمد، حاج آقا ولدی از او با شدت و اصرار می خواهند که کارهای اعزام ایشان به سوریه را انجام دهد. او به حاج آقا با ترسی مملو از ادب و احترام می گوید: نمی توانم آخر، شما اگر بروید آنجا چه کار می توانید بکنید؟ و حاج آقا محکم می گویند: اگر هیچ کار نتوانم بکنم، آب که می توانم به مجاهدان و مدافعان بدهم. ایشان برای اینکه حاج آقا را متقاعد کند می گوید: حتی به من هم اجازهٔ رفتن به سوریه را نمی دهند. وقتی این سخن را می گوید، حاج آقا ولدی از او قول می گیرند که اگر شما رفتید باید مرا هم با خود ببرید. ایشان به بنده گفتند: خدا شاهد است با اینکه تمام شرایط برای رفتنم مهیا بود تا وقتی حاج آقا در قید حیات بودند، من از ترس اصرار ایشان و قولی که داده بودم جرأت رفتن به سوریه را نداشتم.
هر بار توفیقی دست می داد و دست یا سینهٔ مبارک حاج آقا ولدی را می بوسیدم، بوی خاک تربت حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه را استشمام می کردم. یک مرتبه از ایشان پرسیدم: چگونه است که هرگاه شما را می بویم، بوی تربت مطهر حسینی می دهید؟ ایشان فرمودند: از حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه درخواست کردم که جسمم را با خاک تربت مقدسش، سرشته و عجین کنند و حضرتش درخواست مرا اجابت کردند. در مجلسی که پرچم مقدس حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه را آورده بودند و همه برای تبرک جستن، آن را می بوسیدند، این مطلب به قدری واضح بود که اکثر افرادی که در آن مجلس روضه بودند با حیرت و اشاره به یکدیگر می گفتند: متوجه شدید که از پرچم حسینی همان بویی استشمام می شود که از این مرد استشمام می شود.
حاج آقا ولدی با آهی جانکاه و ناله ای جانسوز فرمودند: وقتی به حج رفتم، شخصی به من گفت: اینجا حجر حضرت اسماعیل است. ایشان می فرمایند: به من بگویید حجر شاهزاده علی اکبر کجاست؟! بگویید حجر شاهزاده علی اصغر کجاست؟! حجر شاهزاده قاسم ابن الحسن کجاست؟! وقتی قبل از اذان ظهر این مطلب را فرمودند، از شدت حزن و اندوهی که بر ایشان گذشت تا نیمه های شب با هیچکس سخن نگفتند و اشک از چشمان مبارکشان جاری بود. « وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» از کعبه رو به کرببلا می‌کند حسین وآنجا دوباره کعبه بنا می‌کند حسین گر ساخته است خانه‌اى از سنگ و گل، خلیل آن جا بنا ز خون خدا می‌کند حسین روزى که حاجیان به حرم روى می‌نهند پشت از حریم کعبه چرا می‌کند؟ حسین آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل اتمام آن به دشت بلا می‌کند حسین آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است فریاد معرفت همه جا می‌کند حسین آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود اینجا هر آن چه هست، فدا می‌کند حسین آنجا که سعى بین صفا در دویدن است این جا به قتلگاه، صفا می‌کند حسین آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان اینجا ز خون خویش حنا می‌کند حسین وقتى به خیمه‌گاه رود از پى وداع اینجا دوباره حجّ نسا می‌کند حسین بعد از هزار سال به همراه حاجیان هر سال رو به سوى منا می‌کند حسین از چار سوى کعبه ز گل دسته‌ها هنوز هر صبح و ظهر و شام ندا می‌کند حسین بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى با سوز دل هنوز دعا می‌کند حسین سر داده است و حکم شفاعت گرفته است بر وعده ای که داده، وفا می‌کند حسین در اوج منزلت که «مؤیّد» از آن اوست گاهى نگاه سوى گدا می‌کند حسین
آیت مهر... ای آیت مهر، وی معنی داد ایزد ز کرم، داد همه داد ای مادر دهر، بعد از تو عقیم کز مادر دهر، کس چون تو نزاد
حاج آقا ولدی، شبها را تا طلوع آفتاب بیدار بودند و به تهجد و قرائت قرآن و نماز شب و گریه با حالاتی عجیب مشغول می شدند. در شبانه روز بیش از دو ساعت استراحت نمی کردند، فرقی نداشت در مسافرت باشند یا در منزل. شدت اعمالشان ورای تصور است. کسی تحمل شنیدن اعمال و حالات ایشان را ندارد، چه برسد که بخواهد ببیند یا بتواند با ایشان همراهی کند. جسم با برکتش از روح با عظمتش در سختی و مشقت بود. در مدتی که به زیارت مشاهد مشرفه می رفتند، از شدت شوق هرگز نمی خوابیدند. در یکی از زیاراتی که هشت شبانه روز در مشهد مقدس در خدمتشان بودیم حتی به قدر چشم برهم زدنی هم نخوابیدند و استراحت نکردند.
حاج آقا ولدی می فرمودند: گریهٔ بر سیدالشهدا علیه السلام درمان تمام دردها است. همه چیز در گریه بر سیدالشهدا است. می فرمودند: جمیع عبادات در مقابل گریه بر سیدالشهدا هیچ است، بلکه جمیع عبادات در برابر یک قطره اشک بر مصائب حضرت سیدالشهدا هیچ است. می فرمودند: ما حسینی هستیم. هر کس با ماست، با ماست، و هر کس با ما نیست، هر کجا که خواهد باشد. « ما حزب حسینیم.»
حاج آقا ولدی هر ساله از اول محرم تا سوم عاشورا؛ به مدت ۱۳ روز، از اذان صبح تا اذان ظهر، در منزل محقرشان مجلس اقامه عزا و روضه خوانی بر پا می کردند. برای درک عظمت و کیفیت این مجلس روضه، حکایت زیر را بشنوید: پدر بزرگواری از خانوادهٔ معظم شهدا که چند پسر و برادرشان در دفاع مقدس به شرف شهادت رسیدند، سالهای زیادی در همدان در منزلش، مراسم روضه خوانی و اقامهٔ عزای اهل بیت به مناسبت ایام فاطمیه برگزار می کرد و حاج آقا ولدی گاهی به مجلس روضهٔ ایشان مشرف می شدند. در ایام فاطمیه و مصادف با مجلس روضهٔ آن پدر شهید، که مقارن با سفر مقام معظم رهبری حفظه الله به آن شهر شده بود، تیم حفاظت ایشان به آن شخص اطلاع می دهند که حضرت آقا می خواهند به منزل شما بیایند و به دلیل رعایت ملاحظات امنیتی، شما باید مراسم روضه خوانی خود را تعطیل کنید تا ما بتوانیم این مسأله را مدیریت کنیم. ایشان می گوید: سلام حقیر را به حضرت آقا برسانید و بگویید ما روضه خوانی داریم و اگر خواستند قدم بر چشم ما گذارند و مراسم اقامه ی عزای مادر بزرگوارشان را با قدومشان مزین کنند. و اضافه می کند با تمام احترامی که برای ایشان قائلم، مراسم اقامه ی عزای فاطمیه را تعطیل نمی کنم. وقتی آن پدر بزرگوار چند شهید که وجودش مملو از محبت به خاندان عصمت و طهارت بود، به اصرار برخی نزدیکان برای اولین بار به مراسم روضهٔ حاج ولدی می رود، بعد از اتمام جلسه و درک عظمت آن روضه می گوید: اگر مجلس روضه این است، ما یک عمر بازی می کردیم و گمان می کردیم روضه گرفته ایم. سلام و رحمت خدا بر مردی که عظمت اهل بیت در نگاه و گفتار و کردارش هویدا بود، و هر کس او را می دید، بی اختیار متوجه ذوات مقدسه صلوات الله علیهم اجمعین می شد.