حضرت آیت الله سید علی حر رضوان الله علیه از اعاظم علمای سلف و آخرین بازمانده ها و شاگردان آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بودند که چندی پیش دار فانی را وداع گفتند. پیرمردی کهنسال و بسیار باتقوا و وارسته که کمتر کسی مقام معنوی این سید جلیل القدر را می شناخت.
وقتی متوجه حضور حاج آقا ولدی در اصفهان می شوند، به کسی که به ایشان اطلاع داده بود، می گویند تماس بگیرد و اجازهٔ حضور می طلبند.
حقیر خود شاهد بودم که با آن کهولت سن که به سختی با دو عصا راه می رفتند، وقتی به خدمت حاج آقا رسیدند در کمال ادب دست ایشان را بوسیدند و حاج آقا ولدی زانو زدند و قدمهای آن ذریهٔ فاطمه زهرا سلام الله علیها را بوسیدند.
وقت نماز بود. حاج آقا از ایشان درخواست و خواهش کردند که می خواهم نماز را به امامت شما بخوانم. آن سیدجلیل القدر، حضرت آیت الله حر گفتند: به مادرتان فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها قسم، به اینجا نیامده ام مگر این که خدمت شما عرض ادب کنم و نمازم را به امامت شما اقامه کنم.
حاج آقا ولدی گفتند: حال که چنین می فرمایید، اطاعت امر می کنم و توصیف آن نماز و نمازهای ایشان از تقریر و بیان خارج است.
بعد از نماز آیت الله حر رضوان الله علیه در حین خداحافظی به حاج آقا ولدی گفتند: می خواستم دو رکعت نماز مقبول در پرونده ام ثبت شود.
حاج آقا به شدت گریستند و گفتند: آقا سید ما باید نمازهایمان به واسطهٔ شما قبول شود.
آیت الله حر خطاب به راننده ای که ایشان را آورده بود گفتند: یادت باشد، حاج آقا و خدا را شاهد می گیرم که هر روز و هر وقت که متوجه شدی ایشان در اصفهان تشریف دارند، از ایشان اجازهٔ حضور می طلبی و در صورت اجازه دادن، مرا به محضرشان شرفیاب می کنی. و حاج آقا با پای برهنه و چشمانی اشکبار تا در ماشین ایشان را مشایعت کردند.
إن شاء الله در فرصتی دیگر، وصف زیارت دیگری از این دو انسان وارسته و جلیل القدر را به قدر اقتضا بیان خواهم کرد.
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#آیت_الله_حر
#سید_علی_حر
#آیت_الله_العظمی_سید_ابوالحسن_اصفهانی
مرتبهٔ دوم که آیت الله سید علی حر برای دیدار حاج آقا ولدی آمدند، حاج آقا در گوشه ای از اتاق استراحت می کردند.
آیت الله حر در سکوت و آداب کامل متواضعانه در گوشه ای دیگر بر روی صندلی نشستند و به ما گفتند: به هیچ عنوان مزاحم احوالات حاج آقا نشوید. بگذارید استراحت کنند.
بعد از حدود نیم ساعت حاج آقا ولدی چشم باز کردند و با اشاره گفتند: کت مرا بیاورید و بدون هیچ صحبتی برای تجدید وضو رفتند. وقتی بازگشتند به طرف آیت الله حر رفته و عرض سلام کردند و دو زانو پایین صندلی رو به روی ایشان نشستند و گفتند: آقا سید خوش آمدید، خیلی مشرف فرمودید.
آقای حر گفتند: غرض از مزاحمت، عرض ادب و تجدید دیدار از باب وظیفه بود و خدا را سپاسگزارم که توفیق داد تا به خدمتتان برسم.
حاج آقا ولدی با چشمانی اشکبار و نگاهی مملو از عشق و محبت گفتند: آقا سید ما شرمندهٔ شما و جدهٔ اطهرتان هستیم که با این وضعیت قدم رنجه فرمودید، کاش بتوانم جبران کنم.
آقای حر گفتند: بر من لازم و واجب است که به خدمت شما برسم.
در هنگام مشایعتِ حاج آقا و همسر مکرمشان، برای خداحافظی، آقای حر با اشاره به آقای ولدی خطاب به ما گفتند: به شما می گویم: قدر این مرد را بدانید که در عالم بی نظیر است. اجازهٔ بیشتر سخن گفتن ندارم، وگرنه می گفتم...
و خطاب به حاج آقا گفتند: مرا حلال فرمایید و با گریه یکدیگر را بدرقه کردند.
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#آیت_الله_حر
#سید_علی_حر
#آیت_الله_العظمی_سید_ابوالحسن_اصفهانی