🔶 آیا کوروش میتواند عامل اتحاد ایرانیان باشد؟
در پاسخ میگوییم:
⭕️ خیر.
به چند دلیل:
1️⃣ تجربه #دفاع_مقدس نشان داد که کوروش و دیگر پادشاهان باستانی، ظرفیت آن را ندارند که عامل اتحاد ایرانیان باشند. پیش از انقلاب اسلامی، با تلاش حکومت پهلوی، صدها کتاب و مقاله در تمجید از کوروش نوشته شده بود تا #کوروش به عنوان نماد #هویت_ملی به مردم معرفی شود. اما پس از انقلاب اسلامی، هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز شد، دیدیم که در #سنگرها ابداً نام و یادی از #کوروش و #هخامنشیان در میان نبود. اساساً کوروش و دیگر شاهان هخامنشی، در روزهای خوشی (و مَستی) با ما همراهند. در سختیها با ما نبوده و نیستند. میدانیم که برای برخی هموطنان عزیز، ناراحتکننده است و از این بابت، دلگیر هستیم. اما این واقعیتی است که باید گفته و شنیده شود. در دفاع مقدس دیدیم نام #محمد و آل محمد (علیهم السلام) به رزمندگان ما، آرامش و قوّت میداد. اما نام کوروش کجا بود؟ کِی و کُجا یاد شاهان هخامنشی به داد ما رسید؟
2️⃣ بسیاری از ایرانیان امروز، هیچ گونه پیوندی با کوروش ندارند. هموطنان #عرب و #تُرک (آذری) ما، از هیچ زاویهای، پیوند و محبتی به کوروش ندارند (مگر به استثناء). از میان مردمان #بلوچ هم ندیدم کسی که محبتی از کوروش در دل داشته باشد (مگر به ندرت). بسیاری از ایرانیانِ #مذهبی نیز، کوروش را مظهر هویت خود نمیدانند.
3️⃣ کوروش دوستی / کوروش پرستی از دید ما اساساً یک مسئله #ضد_ایرانی است. به عبارتی روشنتر، کوروش پرستی (شاید بهتر باشد بگوییم کوروشدوستی) قرار است همان بلایی را بر سر ما بیاورد که #فرعون_پرستی بر سر #مصر آورد. جریان جهانی غارت (چپاولگران در استعمار نو)، به جوان مصری گفتند: برای سربلندی، باید به تمدن باشکوه #مصر_باستان برگردی و اسلام را رها کنی، با همین ترفند، عدهای مصریِ بختبرگشته را فریب دادند و در نتیجه، اکنون بسیاری از مصریها به تاریخ باستان خود میبالند و به فخرفروشی سرگرم اند. ولی همه چیز خود را از دست دادند. قدرت سیاسی، نظامی، دینی و حتی شرف خود را از کف دادند، چنان که میبینیم اکنون مصر به یک کشور ضعیف ذلیل تبدیل شده که بدون رخصت اسرائیل، جرئت ندارد یک قطره آب به مردم غزه برساند. جریان جهانی غارت، عیناً همین طرح را برای ایران نیز در نظر داشتند. اینک اگر ما عبرت نگیریم، عبرت دیگران خواهیم شد.
پارادوکسهای فوق متضاد:
( جمهوری اسلامی و مخالفانش )
جمهوری اسلامی تنها رژیمی است که:
مخالفانش هم #سلطنت_طلب هستند هم #جمهوری_خواه !
هم #وطن_پرست هستند هم #جدایی_طلب ( پانکرد، پانترک، پانعرب و ....) !
هم #آتئیست و #ضد_دین هستند هم نگران دقیق نبودن زمان #رویت_ماه و پخش نشدن #ربنای_شجریان
هم #رمضان و #محرم و #صفر و #ذیحجه نگران #فقرا می شوند هم سفر #دوبی و #آنتالیا یشان ترک نمی شود !
هم #ضد_عرب هستند هم #محمد_رضا (شاهنشاه آریامهرشان) از کشور عربی #مصر زن گرفته و آنجا دفن شده
جمهوری اسلامی رژیمی است که مخالفانش:
به خاطر چند مرگ مشکوک و نامعلوم کشور را به آتش می کشند و خواستار منطقه پرواز ممنوع اعلام شدن و تحریم گسترده حقوق بشری کشورشان میشوند هم وقتی در بمباران و ویرانی کامل و قتل عام آشکار و آوارگی و گرسنگی میلیونها زن و کودک فلسطینی که صدای همه دنیا درمیآید با سکوت یا حتی طرفداری از ظالم روی تمام وقیحان تاریخ را سفید میکنند
جمهوری اسلامی تنها رژیمی است که در طول تاریخ چندهزارساله ایران بر اساس خاندان پادشاهی نیست ولی نماد دیکتاتوری معرفی میشود
رژیمی که
به ده میلیون کارمند شاغل و بازنشسته با جمعیت سی و هشت میلیونی حقوق و به هفتاد میلیون نفر یارانه میدهد
ولی چون رژیم قبلی با حداکثر دویست هزار نفر کارمند کشوری و لشکری در مدرسه هایش به چند میلیون دانشآموز موز و شیر داده بود از او بسیار بهتر است
رژیمی که چون به جای پنهان کاری هر اختلاسی را اعلام و بعضا اعدام میکند فاسد است
تنها رژیمی که بیشتر از چین دانشگاه دارد
یکی از چند رژیمی است که دانشجویان دخترش بیشتر از دانشجویان پسر هستند ولی مخالف علم و علم آموزی زنان شناخته میشود
و تنها رژیمی که ده ها هزار رسانه تصویری و اجتماعی مخالف مجموعا با صدها میلیون دلار بودجه هر لحظه در حال سیاه نمایی آن هستند
رژیمی که با وجود اینکه به دلیل بعضی از ضعف ها در عرض چند دهه قیمت کالا و خدمات ده ها هزار برابر شده قدرت خرید مردمش از پلوخوری پوشیدن و پلوخوردن در عید و عروسی و بیست نفره سوار یک پیکان شدن به لباس تکرای نپوشیدن خانم های فقیر و وپلوخوردن همیشگی و تک سرنشینی و دو سرنشینی رسیده
جمهوری اسلامی و مخالفان جمهوری اسلامی عجیب ترین مردمان جهان و تاریخ جهان هستند.
🌸
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد