eitaa logo
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
104 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
6 فایل
قال الله تعالی علیه :"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ،بل احیائ عندربهم یرزقون" شهید محمد حسین محمدخانی نام جهادی:حاج عمار تاریخ تولد:۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۶ سمت:فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا مزار مطهر شهید:گلزار شهدای تهران قطعه ۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سید سجاد خلیلی: خواهرم، همه دعواها سر حجاب توست، ما یکی تو را میخواهیم و آنها برهنگی تو را، ما آزادی تو را می‌خواهیم از بند هوسها و آنها برده جنسی برای لذتها، و تو خود انتخاب کن بانو . حجاب
ابراهیم از هر قشری دوست و رفیق داشت بسیاری از کسانی که ابراهیم هادی را شناخته‌اند به واسطه کتاب خاطراتش با این شهید آشنا شدند طوری که به گفته خودشان زندگی‌شان بعد از خواندن این کتاب حسابی متحول شده‌است. اما درگذشته ابراهیم چه خبر است که سرگذشتش تا این اندازه برای دیگران جذاب است. برادر بزرگتر شهید می‌گوید:« دستگیری‌های ابراهیم بسیار معروف بود. هیچ فرقی بین دوستانش نمی‌گذاشت. از هر مدلی دوست و رفیق داشت. طوری که برخی ایراد می‌گرفتند تو چرا با این آدم‌ها رفت و آمد می‌کنی؟ خیلی‌ها را می‌شناختم که اهل هیچ چیز نبودند اما با رفتارهای ابراهیم جذب شده بودند. ابراهیم یک نظری داشت. می‌گفت این بچه ها را وارد هیئت و دستگاه امام حسین بکنید. آقا خودش دستشان را می‌گیرد. ابراهیم یک موتور گازی داشت که وقتی مشکلی پیش می آمد در سرمای هوا پیت‌های نفت را جابه‌جا می‌کرد. می‌گفت شما در ناز و نعمت زندگی‌ می‌کنید اما آنها سردشان می‌شود. خیابان ۱۷ شهریور جوب‌های بزرگی داشت. وقتی باران می‌گرفت سیل راه می‌افتاد. کار ابراهیم بود که کنار جوب بایستد و پیرزن و پیرمردهایی که گیر می‌کردند را کمک کند.» ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._.
نهی از منڪر به مردے ڪه همسرش برایش مهم نبود! 🍃 دوست عزیز! همسر شما براے خود شماست، نه براے نمایش دادن جلوے دیگران! ♨️ میدانے چقدر از جوانان با دیدن همسر بےحجاب شما به گناه مے افتند؟! .
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌جلوه گری تا کجا خواهرم؟! به چه قیمتی!!! 🎙استاد رائفی پور
*بسم رب الشهدا و الصدیقین* *امشب بیاد سرباز شهید:* *غلامرضا اندام*صلوات* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷‌ نام پدر: *علمدار* تاریخ تولد : *۱۳۵۳* محل تولد : *خومورج* تاریخ شهادت : *۱۳۷۳* محل شهادت: *نقده ( درگیری با اشرار)* محل دفن : گلزار شهدای *خورموج* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 *شهدا را یاد کنید با یک صلوات* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 *اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم*🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌یک افسر پلیس اسرائیلی روز شنبه در جریان تظاهرات سفارت آمریکا در بیت المقدس یک کودک فلسطینی را خفه کرد 🔴 این پسر بی گناه حتی قبل از مرگش شهادت را گفت. علیرغم تلاش های متعدد گروه ها برای آپلود این ویدئو در یوتیوب، به صورت سیستمی از گوگل، فیس بوک و یوتیوب حذف شده است.لطفا این ویدئو را منتشر کنید تا برای افشای عملکرد صهیونیست ها و آمریکایی های جنایتکار این ویدئو به تمامی رسانه ها برسد. که خداوند به خاطر آنچه سزاوارشان هست لعنت کرده است. ❌
🔴اسرائیل پدرسوخته و براندازهای احمق ایرانی! 🔹‌اسرائیل در حساب عربی از اسم جعلی برای خلیج فارس استفاده می‌کند و می‌گوید ایران دشمن اعراب است. در حساب فارسی اما از دوستی با ملت ایران می‌گوید. 🔹‌بدبختانه فقط در مملکت ماست که این روش موفق شده چون هواداران ایرانی اسرائیل ابله‌ترین مخلوقاتند و تا ابله در جهان است مفلس در نمی‌ماند! @fetan2
هدایت شده از اخبار ویژه
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افشاگری شهرام همایون از پشت‌پرده سیاست‌های فریبکارانۀ رسانه‌های خارج از کشور: «فریب رسانه‌های خارج از کشور را نخورید، همگی دروغ می‌گویند» مدیر شبکه سلطنت‌طلب: 🔸متاسفم که این را می‌گویم، شما در مشت اینترنشنال و بی بی سی و منوتو و صدای آمریکایید و ذهنتان تسخیر شده است؛ در تمام عمرم، سه ساعت کل این تلویزیون‌ها را ندیده‌ام. کانال خبری در ایتا‌بپیوندید👇. https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
#دختر_شینا #فصل_سوم خانواده خوب ندارد که دارد. پدر و مادر خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، س
کمی این پا و اون پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.» سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.» از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند. همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.» چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!» جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!» بالأخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت. وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم. بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانه چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم. صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.» خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. کمی که بگذرد، به تو علاقه مند می شود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی.» صمد بعد از اینکه چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی آید. کچل است.» خدیجه خندید و گفت: «فقط مشکلت همین است. دیوانه؟! مثل اینکه سرباز است. چند ماه دیگر که سربازی اش تمام شود، کاکلش درمی آید.» بعد پرسید: «مشکل دوم؟! ‍ گفتم: «خیلی حرف می زند.» خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر کن تو که از لاکت درآیی و رودربایستی را کنار بگذاری، بیچاره اش می کنی؛ دیگر اجازه حرف زدن ندارد.» از حرف خدیجه خنده ام گرفت و این خنده سر حرف و شوخی را باز کرد و تا دیروقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم. چند روز بعد، مادر صمد خبر داد می خواهد به خانه ما بیاید. عصر بود که آمد؛ خودش تنها، با یک بقچه لباس. مادرم تشکر کرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسط اتاق و به من اشاره کرد بروم و بقچه را باز کنم. با اکراه رفتم نشستم وسط اتاق و گره بقچه را باز کردم. چندتایی بلوز و دامن و پارچه لباسی بود، که از هیچ کدامشان خوشم نیامد. بدون اینکه تشکر کنم، همان طور که بقچه را باز کرده بودم، لباس ها را تا کردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم. مادر صمد فهمید؛ اما به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو بالا انداخت و اشاره کرد تشکر کنم، بخندم و بگویم که قشنگ است و خوشم آمده، اما من چیزی نگفتم. بُق کردم و گوشه اتاق نشستم. مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود. چند روز بعد، صمد آمد. کلاه سرش گذاشته بود تا بی مویی اش پیدا نباشد. یک ساک هم دستش بود. تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت: «قابلی ندارد.» بدون اینکه حرفی بزنم، ساک را گرفتم و دویدم طرف یکی از اتاق های زیرزمین. دنبالم آمد و صدایم کرد. ایستادم دم در اتاق، کاغذی از جیبش درآورد و گفت: «قدم! تو را به خدا از من فرار نکن. ببین این برگه مرخصی ام است. به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم. آمده ام فقط تو را ببینم.» به کاغذ نگاه کردم؛ اما چون سواد خواندن و نوشتن نداشتم، چیزی از آن سر درنیاوردم. انگار صمد هم فهمیده بود، گفت: «مرخصی ام است. یک روز بود، ببین یک را کرده ام دو. تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم. خدا کند کسی نفهمد. اگر بفهمند برگه مرخصی ام را دست کاری کرده ام، پدرم را درمی آورند.» می ترسیدم در این فاصله کسی بیاید و ببیند ما داریم با هم حرف می زنیم. چیزی نگفتم و رفتم توی اتاق. نمی دانم چرا نیامد تو. از همان جلوی در گفت: «پس لااقل تکلیف مرا مشخص کن. اگر دوستم نداری، بگو یک فکری به حال خودم بکنم.» باز هم جوابی برای گفتن نداشتم. آن اتاق دری داشت که به اتاقی دیگر باز می شد. رفتم آن یکی اتاق. صمد هم بدون خداحافظی رفت. ساک دستم بود. رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. ادامه دارد
🟢❇️🟢حمله کیهان به سلبریتی‌هایی که در برابر جنایت غزه سکوت کرده‌اند کیهان نوشت: جنگ غزه تابلویی بزرگ از ریاکاری و دروغگویی سردمداران دغل‌باز کشورهای غربی را به نمایش گذاشته است. این ریاکارانِ رسواتر از همیشه که همواره سعی داشتند ژست انسان دوستی یا احترام و اعتقاد به حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان را بگیرند، و عجیب آنکه برخی ساده‌لوح خوش باور در دنیا از جمله در کشورمان هم فریب آنها را می‌خوردند، امروز با حمایت علنی از رژیم کودک‌کش صهیونیستی و دفاع از اقدامات سفاکانه آن، با صدایی رسا و تصویری واضح به همه مردم دنیا اعلام کرده‌اند که در باطن و واقعیت آنها چه می‌گذرد و پیش از این هم هر آنچه از تظاهر به انسان‌دوستی و دفاع از حقوق بشر به نمایش گذاشته‌اند دروغی بیش نبوده است. مردم دنیا راحت‌تر می‌پذیرند که اشک تمساح آمریکا و غربی‌ها برای مردم اوکراین در جنگی که خود در تهیه آتش تحریک ابتدائی، تداوم آن و فروش تسلیحات نقش مستقیم داشته‌اند تا چه حد ریاکارانه است. انبوه وجدان‌های بیدار شده در سراسر دنیا به واسطه دریای خون کودکان و زنان مظلوم فلسطینی این روزها از خود می‌پرسند، اگر سران کشورهای غربی آمریکا ذره‌ای صداقت در رفتار دارند باید پاسخ دهند چه تفاوتی بین مردم اوکراین با مردم غزه است که غربی‌ها به بهانه حمایت از اوکراینی‌ها هر آنچه می‌توانستند از انواع تحریم‌های سیاسی، اقتصادی، ورزشی و... را به کار گرفتند اما در مورد اخیر هر آنچه در توان دارند برای حمایت از عامل جنایتکار کشتار زنان و کودکان فلسطینی به میدان آورده‌اند؟ وجدان‌های بیدار شده می‌پرسند؛ مگر نه اینکه کشورهای غربی در حوادث سال گذشته ایران به بهانه مرگ طبیعی یک خانم و با ادعای دروغ حقوق بشری و دفاع از زنان، بانی آشوب و شهادت ده‌ها نیروی مدافع امنیت شدند، چطور این روزها در قبال شهادت مظلومانه و بی‌رحمانه چند هزار زن فلسطینی بی‌گناه سکوت کرده و حتی در موضع حمایت از عامل جنایت قرار گرفته‌اند؟ آن سیاستمداران زن اروپایی که در حمایت از آشوب در ایران، موی خود را می‌بریدند؛ اکنون زبانشان بریده شده است که در برابر جنایت اسرائیل در کشتن زنان و کودکان صدایی از آنها در نمی‌آید؟ در داخل کشورمان نیز هرچند غاطبه (=قاطبه) مردم به واسطه تجربه‌های تلخ گذشته از رو شدن چهره واقعی و ریاکارانه سران کشورهای غربی تعجب نمی‌کنند، امروز برای آن افرادی که تاکنون فریب تظاهر این غربی‌ها و پادوهایشان را خورده بودند، فرصت تجدیدنظر و عبرت گرفتن است. ای کاش این افراد فریب‌خورده از خود بپرسند؛ مگر شعار و ادعای سردمداران غربی در حوادث سال گذشته دلسوزی برای زنان نبود، آیا امروز سکوت همراه با حمایت آنها از رژیم صهیونیستی در کشتار زنان و کودکان با آن ظاهرفریبی تناقض ندارد؟ از طرفی؛ افراد فریب‌خورده داخلی باید به این فکر کنند؛ آن پادوهای کاسب کار دلقک‌مسلکی که سال گذشته به بهانه دفاع از زنان، به دامن کشورهای غربی پناه بردند و بعد از مدتی ژست عزاداری، مشغول عیش و نوش و بزن و بکوب با پول‌های ناشی از وطن‌فروشی شدند چرا اکنون در برابر جنایات اسرائیل صدایشان در نمی‌آید؟ اصلاً آیا این دست از سلبریتی‌های دغلکار، جرأت کوچک‌ترین اعتراض علیه اسرائیل را دارند یا می‌ترسند مورد خشم کارفرمایان و میزبانانشان قرار بگیرند؟ الحق که شرف آن سلبریتی ورزشکار و خواننده و بازیگر غربی که برای دفاع از مردم فلسطین فریاد می‌زند و هزینه آن را هم می‌پردازد از این طیف سلبریتی وطن‌فروش خارج‌نشین بیشتر است.