فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 وقتی برای پدر و مادر از دنیا رفته احسان کنید، دعای آنها آثار زیادی در زندگیتون داره.
🟩 حالا اگه راحتترین راه احسان رو میخوای بدونی این کلیپ رو ببین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یازدهم دی ماه سالروز ولادت و شهادت
شهید سید مجتبی علمدار بر رهروان راهش مبارک❤️
روحش شاد و یادش گرامی با ذکر #صلوات 🌱
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
📜
🍃🍂 خطبه حضرت ام کلثوم در کوفه 🍃🍂
سخنرانی حضرت ام کلثوم (س) در کوفه نیز از دیگر مواردی است که از حضور ایشان در کوفه حکایت دارد.
نقل شده که در بدو ورود اسرا به کوفه و پس از سخنان فاطمه دختر امام حسین (ع) در کوفه، حضرت ام کلثوم (س) ( دختر امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت زهرا (س) ) در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی میگریست به سخن ایستاد و گفت: « ای مردم کوفه، بدا به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا میدانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شدهاید؟ هیچ میدانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟
شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (ص) را کشتید، با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیانکار ، آنگاه این اشعار را بر زبان جاری کرد:
برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند.
من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است میگریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر (ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانههای درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد »
در این هنگام صدای گریه و زاری مردم، به آسمان برخاست ...
📚 سید بن طاوس، علی بن موسی،
اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۹۱
🖤
هرگز از خاطرش نرفت آن داغ...
روضهاش، روضههای عاشوراست
غارتِ خیمه را به چشمش دید؛
در دلش، خیمهای ز غم برپاست!
▪️۲۹جمادیالثانی سالروز رحلت حضرت اُمِّ کلثوم تسلیت باد 🥀
AUD-20210904-WA0030.
8.49M
🥀غم نامه حضرت رقیه، به مناسبت سالگرد وفات حضرت ام کلثوم
تقدیم به حضرت رقیه و ام کلثوم
بسیار زیبا و دلنشین هست، حتماً وقت بزارین و توی خلوت گوش بگیرید
تمامی وقایع کربلا رو شرح میده، خیلی زیباست
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🖤مثل زینب وقار بابا بود
🕊کوه صبر و بلا و غمها بود
🖤در رشادت شبیه زهرا بود
🕊خطبه اش ذوالفقار مولا بود
🖤وفات جانسوز حضرت ام کلثوم سلام الله علیها تسلیت باد🖤
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
در میان دو دختر زهرا
یک نفر پای ماه، کوکب شد
ام کلثوم با تمام وجود
هستی اش نذر نام زینب شد
وفات_حضرت_ام_کلثوم_سلاماللهعلیها تسلیت🖤🕯
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🏴 السلام علیکِ یاام کلثومﷺ✋🏽🍃
دست ما و عنایتت بانو
جان فدای شهامتت بانو
تو بزرگی و ما گدا خانوم
السلام علیکِ یا کلثوم
در شجاعت مثال بابایی
در نجابت شبیه زهرایی
خطبه هایت همیشه غرا بود
در صدایت صدای مولا بود
قوت قلب خواهرت بودی
همه جا با برادرت بودی
سر پناهی به دختران حرم
تکیه گاهی به مادران حرم
رفته ای پا به پای زینب تو
شاهد گریه های زینب تو
پر و بالت شکسته شد اما
لشگری بود و خواهرت تنها
دختری زیر دست و پاها مرد
زیورت را کسی به غارت برد
به سرت سنگ خورده در کوفه
چادرت چنگ خورده در کوفه
پشت دروازه های در شام و
تهمت و افترا و دشنام و
دست سنگین آن حرامی ها
رفته ای کوچه ی یهودی ها
روز و شب ها به فکر گودالی
یاد تیغ و سنان و خلخالی
طاقتم نیست دیگر ای بانو
روضه کافیست دیگر ای بانو😭💔...
🏴 سالروز وفات شهادت گونه حضرت ام کلثوم ﴿سلام الله علیها﴾ تسلیت باد
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
#نماز اول وقت
سفارش #شهدا
سفارش #علما
نمازهایت را عاشقانه بخوان،حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟📿
آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی.
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.📿
هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن📿 ،مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست تـا سجـده کـنـنـد ...
ولـو یـک سـجـده !
🇮🇷
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🔻جنگ ما با شیطان از محـــــــراب نماز آغاز میگردد.
👈محراب از ریشهی «حرب» است
یعنی محراب نماز میدان جنگ ماست و با همان تكبیرة الاحرام نخستین، نمـــــــازگزار همهی قدرتهای ظاهری و مجازی را نفی می کند و به مبدأ همهی قدرتها، ذات ذوالجلال، متوجه می شود.*
🌷#شهید_سیدمرتضیآوینی
📚 کتاب گنجینه ی آسمانی، ص209
🇮🇷
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
نماز اول وقت
سیره شهدا
شهید سیدمجتبی #علمدار
اولین وصیت من به شما راجع به نماز است چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است پس سعی کنید در حد توانتان نمازهایتان را سر وقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع در نماز طلب کنید.
سالروز شهادت
#جانبازشهیدشیمیایی
سید مجتبی علمدار
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘️#شهیدانه⚘️
🔻امــام خامنــهاۍ :
💠شهادت مـزد سال ها مجاهدت خالصانـه او بود.
#ماجراى_اسلام_آوردن_یك_دختر_مسیحى
#توسط_شهید_علمدار
🌷 #ژاکلین_زکریا یکی از دختران مسیحی خاطرهای در رابطه با شهید علمدار نقل می کند که نشان دهنده تأثيرگذارى این شهید حتی پس از شهادتش است. شهید سید مجتبی علمدار که از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود؛ چندین سال پس از جنگ و در سال ١٣٧٥ بر اثر جراحت های شیمیایی به یاران شهیدش پیوست.
🌷خیلی دوست داشتم با مریم به این سفر معنوی بروم، اما مشکل پدر و مادرم بودند. به پدر و مادرم نگفتم که به سفر زیارتی فرهنگی می رویم بلکه گفتم به یک سفر سیاحتی که از طرف مدرسه است می رویم؛ اما باز مخالفت کردند.
🌷دو روز قهر کردم؛ لب به غذا نزدم ضعف بدنی شدیدی پیدا کردم. ٢٨ اسفند ساعت ٣ نیمه شب بود هیچ روشی برای راضی کردن پدر و مادرم به ذهنم نرسید با خودم گفتم: خوب است دعای توسل بخوانم. کتاب دعا را برداشتم و شروع کردم؛ خواندن. هر چه بیشتر در دعا غرق می شدم؛ احساس می کردم حالم بهتر می شود؛ نمی دانم در کدام قسمت از دعا بود که خوابم برد....
🌷در عالم رؤیا دیدم در بیابان برهوتی ایستادهام دم غروب بود، مردی به طرفم آمد و به من گفت: #زهرا، بیا بیا. بعد ادامه داد: می خواهم چیزی نشانت بدهم. با تعجب گفتم: آقا ببخشید من زهرا نیستم اسمم ژاکلین است. ولی هرچه می گفتم گوشش بدهکار نبود مرتب مرا زهرا خطاب می کرد.
🌷راه افتادم به دنبال آن مرد رفتم در نقطه ای از زمین چالهای بود؛ اشاره کرد به آنجا و گفت: داخل شو. گفتم: این چاله کوچک است گفت: دستت را بر زمین بگذار تا داخل شوی به خودم جرئت دادم و اینکار را کردم. آن پایین جای عجیبی بود! یک سالن خیلی بزرگ که از دیوارهای بلند و سفيدش، نور آبی رنگی پخش می شد. آن نور از عکس شهدا بود که بر دیوارها آویخته بود.
🌷انتهای آن عکسها عکس رهبر انقلاب آقا #سیدعلی_خامنهای قرار داشت به عکسها که نگاه کردم می دیدم که انگار با من حرف می زنند ولی من چیزی نمی فهمیدم تا اینکه رسیدم به عکس آقا....
🌷آقا شروع کرد با من حرف زدن خوب یادم است که ایشان گفتند: شهدا یک #سوزی داشتند که همین سوزشان آنها را به مقام شهادت رساند؛ مانند شهید #جهانآرا، شهيد #همت، شهید #باکری، شهید #علمدار و.... همین که آقا اسم شهید علمدار را آورد؛ پرسیدم ایشان کیست؟ چون اسم بقیه را شنیده بودم ولی اسم علمدار به گوشم نخورده بود. آقا نگاهی به من انداختند و
🌷فرمودند «علمدار همانی است که پیش شما بود همانی که ضمانت شما را کرد تا بتوانی به جنوب بیایی».
به یک باره از خواب پریدم
🌷خیلی آشفته بودم نمیدانستم چکار کنم هنگام صبحانه به پدرم گفتم که فقط به این شرط صبحانه میخورم که بگذاری به جنوب بروم.
🌷 او هم شرطی گذاشت و گفت به این شرط که بار اول و آخرت باشد. باورم نمیشد پدرم به همین راحتی قبول کرد.
🌷 خیلی خوشحال شدم به مریم زنگ زدم و این مژده را به او دادم. اینگونه بود که به خاطر شهید علمدار رفتم برای ثبتنام موقع ثبتنام وقتی اسم مرا پرسید مکث کردم و گفتم زهرا من زهرا علمدار هستم.
🌷 بالاخره اول فروردین 1378 بعد از نماز مغرب و عشاء با بسیجیها و مریم عازم جنوب شدیم کسی نمیدانست که من مسیحی هستم به جز مریم. در راه به خوابم خیلی فکر کردم.
🌷از بچهها درباره شهید علمدار پرسیدم اما کسی چیزی نمیدانست وقتی به حرم امام خمینی رسیدیم در نوار فروشی آنجا متوجه نوارهای مداحی شهید علمدار شدم کم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم.
🌷چند نوار مدحی خریدم در راه هرچه بیشتر نوارهای او را گوش میدادم بیشتر متوجه میشدم که آقا چه فرمودند.
🌷 درطی چند روزی که چند روزی که جنوب بودیم اسلام چه دین شیرینی است و چقدر زیباست.
🌷وقتی بچهها نماز جماعت میخوانند من کناری مینشستم زانوهایم را بغل میگرفتم و گریه میکردم گریه به حال خودم که با آنها زمین تا آسمان فرق داشتم.
🌷شلمچه خیلی باصفا بود، حس غریبی داشتم احساس میکردم خاک آنجا با من حرف میزند با مریم دعا میخواندیم یک آن احساس کردم شهدا دور ما جمع شدهاند و زیارت عاشورا میخوانند منقلب شدم و از هوش رفتم در بیمارستان خرمشهر به هوش آمدم.
🌷 صبح روز بعد هنگام اذان مسئول کاروان خبر عجیبی داد تازه معنای خواب آن شبم را فهمیدم.
🌷آن خبر این بود که امروز دوباره به شلمچه میرویم چون قرار است امام خامنهای به شلمچه بیایند. و نماز عید قربان را به امامت ایشان بخوانیم. از خوشحالی بال درآورده بودم به همه چیز در خوابم رسیده بودم.
🌷بعد که از جنوب برگشتیم تمام شکهایم به یقین بدل گشت آن موقع بود که از مریم خواستم راه اسلام آوردن را به من یاد دهد.
🌷 او هم خیلی خوشحال شد وقتی شهادتین را میگفتم. احساس میکردم مثل مریم و دوستانش من هم مسلمان شدهام.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار