eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
834 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد حسین محمد خانی و فرزندش @Hajammar313
1524567319648.mp3
6.85M
مداحی شهید محمد حسین محمد خانی @Hajammar313
اللهم الرزقنا شهادت آمین❤️ @Hajammar313
به یاد شهید محمد حسین محمد خانی در مشهد کپی از کانال شهید... @Hajammar313
1524572114063.pdf
1.3M
فایل پی دی اف مصاحبه با مادر شهید محمد حسین محمد خانی @Hajammar313
حضورت رو خیلی حس میکنیم داداشی مراقبمون باش... شهید محمد حسین محمد خانی @Hajammar313
بسم رب شهدا وصدیقین❤ سیگاری ام. پدرم هم میداند. ده نفر به من گفته بودند: «دور وبر هیئت سیگار نکش!» سریع دهان به دهان شدیم. اصلا گوشم بدهکار این حرف ها نبود. یک بار دم در هیئت تا آمدم سیگارم را آتش بزنم، دم گوشم گفت: «می خوایی بکشی بکش؛ ولی غلاف بکش!» مثل آقایش کم حرف بود. حرف نمی زد؛ ولی اگر می زد، خوب می زد. کاری کرد، می رفتم یک کوچه آن طرف تر سیگار می کشیدم که وقتی می روم هیئت، دهانم بو ندهد. راحتت کنم؟! جزو بچه های بد قلق بودم؛ سیستم اراذلی. با هیئت رفت و آمد داشتم؛ ولی با بچه های آنجا چطور بگویم؟! جور نبودم. آبمان توی یک جو نمی رفت. ولی همیشه درددلم با ممد حسین بود. زمانی توی تدارکات هیئت بودم. بهش میگفتم که بچه ها می گویند: «غذا کمه، مشکل داره.» همیشه حرفش این بود: «واسه کی کار مبکنی؟» می گفتم: «امام حسین»، می گفت: «پس حرف ها رو بیخیال، کار خودت رو بکن، جوابش با امام حسین.» یک بار ایام محرم دعوایم شد. می خواستم بیایم تهران. سوار قطار شده بودم که زنگ زد: «کجایی؟» گفتم: «تو کوپه قطار.» گفت: «داداش کجا می خوایی بری؟ ما توی هیئت به تو نیاز دارید...حالا میخوایی بری با خودت!» ادامه دارد... @Hajammar313
ما شیعه حیدریم و سرافرازیم دل به عشق آل فاطمه میبازیم فرمانده لشکری ما عباس است در ارتش او تا به ابد سربازیم تا کور شود هر آنکه نتواند دید ما به بارگاه اهلبیت می نازیم از صحن رقیه تا حریم زینب بین الحرمین دیگری میسازیم شهید محمد خانی و فرزندش امیر حسین
به نام عشق ، بنام مدافعان حرم سرم فدای امام مدافعان حرم اگر که قسمت من نیست تاحرم بروم بخوان مرا تو غلام مدافعان حرم میان کل جهان در مقابل داعش زبانزد است قیام مدافعان حرم فدای غیرت و مردانگی این مردان فدای لطف و مرام مدافعان حرم خودحسین و ابالفضل باده میریزند به نام خویش به جام مدافعان حرم غزل سروده ام اینبار پیشکش باشد سلامتی تمام مدافعان حرم مدافع حرم شهید محمد حسین محمد خانی
امروز مزار شهدای خلدبرین یزد شهید منتظر قائم به یاد شهید محمد حسین محمد خانی @Hajammar313
امروز مزار شهدا گمنام خلدبرین یزد به یاد شهید محمد حسین محمد خانی @Hajammar313
شهیدای گمنام خلدبرین یزد شهید عزیز، خیلی یادت کردیم، به یادمون باش خاطره ای از شهید، از زبان رفیق ایشون هر چی میشد می گفت بریم خلدبرین. انگار کنار شهیدای گمنام خلد برین یه گمشده داشت. می رفت می نشست وسط شهدا و شروع میکرد روضه خواندن. می گفت جوری بشینید پیش شهدا که شهدا دورتون باشن. تو راه برگشت هم به اسم صدا می زد می گفت فلانی، پیش شهدا بودی پاک شدی، حواست باشه داری برمی گردی دوباره ناپاک نشی....
شـهید شدن ، #دل می خواهد!❤️ دلی که آنقدر قوی باشد و بتواند بریده شود ازهمه تعلقات دلی که آرام، له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن .. و شـهدا "دلدارِ بـی دل‌" بودند... #دل برید از تعلقات و #فاطمه شیرین زبانش آن گاه روحش از جسم تن خارج گشت و شهید شد... @Hajammar313
بسم رب شهدا وصدیقین❤ برگشتم دو دوتا چهار تا کردم. اگر پیاده می شدم، بلیط قطار سوخته بود. برای یک دانشجو هم خیلی سخت بود مفتی مفتی از خیر بلیط قطارش بگذرد. خلاصه پیاده شدم و رفتم هیئت. تا من را دید گفت: «می دونستم بر می گردی!»خدایی آدمی بود که نمی شد بهش «نه» بگویی. رفتارش طوری بود که آدم حال می کرد با او رفاقت کند. شاید اگر آن لحظه پدرم می گفت که پیاده شو و بیا، پیاده نمی شدم. یکی بود مثل خودمان. پایش می افتاد شاید چهار تا فحش هم از ما بیشتر بلد بود؛ ولی فرقش این بود استخوانش را جلوی خانه خوب کسی پیدا کرده بود. نقش رهبری هم داشت به تمام معنا. همه را جمع می کرد. آدم نمی توانست فکرش را بکند. ما را کنار اسم و رسم دار ها می نشاند. آن ها حزب اللهی و ما ها دنبال خنده. دنبال همه چیز بودیم، بغلش امام حسین هم بود. من میخواهم چهار تا رفیق را با هم ببرم بیرون، چهار تا هم شکل گلچین میکنم. ممد حسین این جوری نبود. پنج فرقه آدم را باهم می برد بیرون. می دانستی اگر افسارت را بدهی دستش، تو را در خانه یزید نمی برد، می برد جلوی خانه امام حسین. در رفتار و عملش... ادامه دارد... @Hajammar313
#پروفایل پسرونه😎✋ @Hajammar313
#پروفایل_دخترونه😊✋ @Hajammar313
✅پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... ✅پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... ✅پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... ✅پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... ✅چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ✨ @Hajammar313
بسم رب شهدا وصدیقین❤ در رفتار و عملش خیلی امام حسینی بود. توی هیئت همه کار میکرد، فقط دستور نمی داد. وقتی می آمد، هم به آشپز کمک می کرد، هم به آن که داشت بنر می زد. این اواخر کمتر حضور داشت؛ ولی وقتی پیداش می شد، گوشه ای از کار را می گرفت. نمی رفت بنشیند و نگاه کند. موضوع دیگر این بود که صدا نداشت. ولی میکروفون را که می گرفت و می خواند، می دیدی ضجه میزند و میخواند. من هم امام حسین را دوست دارم، ولی هیچ وقت به این درجه نرسیدم که قاطی کنم و میکروفون را بگیرم و شروع کنم به خواندن! یک بار یکی از بچه ها آمد به من گفت: «این چی می گه؟! قتلوکَ ذبحوکَ؟!» تند تند می گفت؛ ولی وقتی می خواند، گریه میکرد و می خواند. وارد روضه که می شد، می دیدی خودش را دارد می زند و از تباکی(حالت غم و اندوه و گریه به خود گرفتن است) یک پله آن طرف تر است. صدایش سوز داشت. بعضی از مداحی هایش را توی گوشی ام دارم. دل تنگش که می شوم، گوش می کنم. توی هیئت لعن می گفتیم. با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید. این توی کت ما نمی رفت. لعن را می کفتیم. یک بار... ادامه دارد... @Hajammar313
شھید شدن اتفاقے نیست اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد.. شهــــید...❤️ رضایت نامہ دارد... و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا میڪنند... بعد مُھر حضرت زهـــــرا(س)میخورد...😊 شهـــید...🌸❤️ قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده... شھادت اتفاقے نیست... سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود.. باید شهیدانہ زندگے ڪنے تا شهیـــدانه بمیرے✋ @Hajammar313
دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد با آل عـلــی هر که در افتاد ، ور افتاد @Hajammar313
خواهي که ببيني رخ پيغمبر را بنگر رخ زيباي علي اکبر را در منطق و خلق و خوي او مي بيني با ديده ي جان محمدي ديگر را *ميلاد شبيه ترين آينه ي پيغمبري مبارک* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @Hajammar313
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🍃در بیت حسین بن علی جشن و سرور است 🍃میلاد عزیزی ز سرا پردۀ نور است 🍂لیلا به شَعَف دست پدر داد پسر را 🍂از چهرۀ مولا غم و اندوه بدور است 🍃او اکبر و اولاد علی،پور حسین (ع) است 🍃بر خلقت او خالق دادار فَخور است 🍂با دیدن رویَش همه در حال تحیُّر 🍂در چشم همه روی پیمبر به حضور است 🍃آتیه نشان داد که مولا علی اکبر 🍃از حیث عمل در رَه جدّش به عبور است 🍂تمرین اذان می کند از کودکی خویش 🍂در کرببلا صوت اذانش به وفور است 🍃روزی که به دنیا زده پا است 🍃تبریکِ همه در طبق شادی و شور است 🍂تبریک بگو شیعه تو بر حضرت صاحب 🍂عیدی ز سوی سَروَر ما اذن ظهور است @Hajammar313
بسم رب شهدا وصدیقین❤ یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن. بقیه شاکی شدند که این ها چه حرفی است! ممد حسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. توی چت خصوصی به من گفت: «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش!» تند تند پیام مینوشت و عکس می فرستاد. عکس چند تا از رفقایش را که سر بریده بودند، فرستاد و گفت: «ته این لعن گفتن ها می شه این!» آخرش شکلک خنده گذاشتم. نوشت: «بیشعور چرا می خندی؟ من دارم جدی صحبت می کنم!» گفتم: «باشه، دیگه فحش نمی دیم.» یک بار هم سر داستان کشف حجاب توی دانشگاه آزاد دیدم که چقدر قاطی کرد. شب شهادت حضرت زهرا بود. آمد توی هیئت و گفت که فردا می خواهند چنین کاری را بکنند و ما به عشق حضرت زهرا نباید بگذاریم. از دیدن بغض توی چهره اش می شد دید که واقعا درد دین دارد. آن شب خیلی کلافه شدم که مجلس شهادت حضرت زهرا است و توی دانشگاه هر غلطی می خواهند می کنند. گفت: «درد این فقط این نیست که من بیایم اینجا و گریه کنم. باید ببینم در جامعه چه خبر است.» این بشر از اول نور بالا میزد. نور بالا را خوشگل می زد. یکی از بچه ها می گفت: «این آخر سر شهید می شه.» آخر هم شهید شد. از شهادتش تعجب نکردیم. از زمانش شوکه شدیم. زود بود. با مرگ کسی خم به ابرو نمی آورم. راستش ککم هم نمی گزد. مادربزرگم که فوت کرد، انگار نه انگار. خبر ممد حسین که آمد، بند دلم پاره شد. (پایان قسمت دوم فصل اول) @Hajammar313
سلام همراهان گرامی گزاشتن همه کتاب مشکل شرعی و قانونی داره و ما دیگه نمیتونیم این کتاب زیبا رو براتون بزاریم اما پیشنهاد میکنم حتماً حتماً حتماً این کتاب رو بخونید قول میدم که عاشق این شهید بزرگوار بشید این رو فقط من نمیگم هر کسی که ایشون رو شناختن عاشقش شدن و واقعا حضورش رو حس میکنن فقط باید خوند و شنید که کی بودن ایشون من حتی سراغ دارم شخصی رو که ۳ سال با کسی قهر بوده اما این شهید زندگیشون رو تغیر داده و با هم آشتی کردن به قول دوستی ایشون مهره مار دارن و همه رو به سمت خودشون جذب میکنن خوشا به حالشون که آسمونی بودن و در آخر هم آسمونی شدن شادی روحشون صلوات بفرستید... @Hajammar313
یا زینب😊❤️ رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست... بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست... 🌸@Hajammar313🌸
عقل که عاشق می شود 😍 عشق عاقل می شود❤️ و آنگاه شهید می شوی✋ @Hajammar313
در منطق ما‌ شکسٺ اگر نیسٺ، کہ نیسٺ این کشور اگر بیمہ اولاد عَلیسٺ آن برگ برنده اے کہ در ٺوشہ ے ماسٺ سیّد عَلی حُسِیْنی خامِنہ ایسٺ ------- @Hajammar313
خواستم عاشقانه بنویسم❤️🌸 نتوانستم ...😞✋ خواستم از دردها بگویم ...😭 نشد ...✋ خواستم دلتنگی را روایت کنم ... توانش نیست ... خواستم لیاقت را شرح دهم ... شرحی نداشت! خواستم جاماندن را توضیح دهم ...😔 واژه ی نیافتم... خواستم و خواستم و اما ، شهدا ، دوستتان دارم ❤️ و این را بدانید . .😭😭 @Hajammar313
آمدنت 😊❤️ را آرزو می کنم... آرزو می کنم وقتی آمدی چشمانم شرمنده نگاهت نباشد ..😔✋ 🌸🍃 @Hajammar313