eitaa logo
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
2.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
101 فایل
اگه مقام و صندلی موندنی بود که به تو نمیرسید.😌 خودت رو نگیر دوست من🥇 کپی حلال با ذکر صلوات 💐 شرایط ادمینی ، تبادل و... 👇👇 https://eitaa.com/teb_hajimashty
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
🌼✨🌼 ✨🌼 🌼 #شب_رمان #خاطرات_یک_انتخاب #قسمت_هشتم برای ورود به دانشگاه، در رشتۀ ریاضی بین حدود هزار ن
🌼✨🌼 ✨🌼 🌼 حسین آقا ۲۴ ساله و فاطمه خانم ۱۲ ساله. پدر عروس کاملاً موافق بود؛ چون داماد، یک سال معلّم زیر دستش بود و به خوبی او را میشناخت. امّا بعضی از بزرگترهای فامیل با توجّه به خانوادۀ داماد موافق نبودند، چون خانوادۀ حسین آقا نه تنها با روحانیت سنخیّتی نداشتند، بلکه مخالف آخوندها بودند و... به لحاظ دینی خوشنام نبودند. البتّه نه از اراذل و خدای ناکرده بی‌عفّت! بلکه اهل علم و سواد و اکثراً دکتر، مهندس، خارج رفته و... به نظرشان پایبندی به دین سختگیری بود! بی‌نماز، بی‌حجاب و بعضاً منکر خدا!!! حسین آقا مستقل بود و با همۀ مخالفت‌هایی که شد به‌هرحال قرار این وصلت گذاشته شد. مجلس عقد گرم و باصفا به پا شد. مدّاح هم شعر میخواند و هم مدح أهل‌بیت(ع) و صله میگرفت. میهمانان، جمعی از فامیل عروس بودند و دوستان داماد همگی مؤمن و متدیّن. اوّلین ازدواج خانوادۀ حاج آقای رحیمیان بود. او بزرگ فامیل بود و دخترش را به پسری تنها داده بود که فقط با پشتوانۀ ایمان به خدا پا جلو گذاشته بود. از خانوادۀ داماد فقط دو نفر معتدل تر شرکت کرده بودند. 💛🌱 🆔 @Ekip_haji739 🔷🔸 🌼 ✨🌼 🌼✨🌼
حرم بی‌بی جانم حضرت معصومه(س) نائب الزیاره دوستان هستم
سلام و ادب
سلام و ادب و احترام
طاعات و عبادات همگی قبول
کیا بیدارید؟
کیا خوابید؟
خوابم الان روحتت این پیام رو داده؟