به نامِ خدایِ قطره‌هایِ باران که آن را وقفِ زمینیان کرده است:) صدایِ باران را شنیدم و از جای برخاستم، دوان دوان خود را به درب ورودی حیاط رساندم و نگاه پرذوقم را به آسمان ابری و بارانی دوختم! صدایِ برخوردِ دانه دانهٔ باران با اجسام و اشیایِ بی‌جانِ حیاط جسم و جانِ خسته‌ام را به هیجان واداشت و روحی تازه در وجودم به تپش درآمد؛ چیزی در اعماقِ ذهنم به صدا در آمد و این را در مغزم تکرار کرد: «زیرِ باران دعا کنید! زیرِ باران دعا کنید که دعا مستجاب است!» ناخواسته لب گشودم: «اَللّـهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَجْ، اَللّـهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَجْ، اَللّـهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَجْ! ای قرارِ دلها کجایی؟! پس کی تمام میشوند روزهایِ تلخ بی شما؟! دیگر جسم و جانمان خسته شده و روحمان به تنگ آمده است؛ به وجودتان سخت محتاجیم! بیا و پایان بده به همهٔ این بی‌تابی ها! بیا و رخ خود را به ما نمایان کن و آرامشِ حضورت را به ما ارزانی بدار:)» آمیــن،یارب‌العالمین:) #دلنوشته #صدای_باران #حاجی_مشتی #نوا🗣 ❌کپی با ذکر صلوات برای صاحبمون حلاله