💠 #سالگرد_ازدواجمان بود. فکر نمیکردم که یادش باشد. داشت توی زیرزمین خانه کار میکرد. مغرب شد. با همان لباس خاکی و گچی رفت بیرون و با دسته گل و #شیرینی برگشت.
💠گفتم: «تو این طوری با این سر و وضع رفتی شیرینی فروشی؟» گفت: «آره مگه چه اشکالی داره؟ سالگرد ازدواجمونه؛ نباید شیرینی و گل میگرفتم؟» گفتم: «وقتای دیگه اگه خط اتوی لباست میشکست، حاضر نبودی بری بیرون.» گفت: آره، اما اگه میخواستم لباس عوض کنم، شیرینی فروشی تعطیل میشد.»
🌷 #شهید سیدمحمد مرتضینژاد
📙فرهنگنامهشهدایسمنان،ج۸ص۵۶۹
❤️ #محبت_مقوم_حلال_زادگی
✌جنبش مردمی حلالزادهها
📡 @HalalZadeha