eitaa logo
فروشگاه کتاب حماسه
500 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
133 ویدیو
8 فایل
📚 گلچینی از بهترین و پرفروش ترین کتاب های عرصه جهاد و شهادت از ناشران برگزیده کشور 📦 ارسال به سراسر ایران 🛒 خرید کتاب با تخفیف : 🌐 https://yek.link/Hamaseh_Book 👤 @store_manager 🏣 قم، بلوار پیامبر اعظم، شهیدین(عباس آباد)، رو به روی مدرسه شهیدین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 🔸 🔸 . 104 صفحه|10.000 تومان . 📚معرفی از کتاب کتاب حاضر که جلد چهارم از مجموعه «یاران ناب» می باشد، به بیان خاطراتی از شهید محمد بروجردی (معروف به پدر کردستان) می پردازد. شهیدی که شاگردان مکتبش حاج همت و حاج احمد متوسلیان و کاوه هستند ، شهید عزیزی که همیشه آرامش و خضوع و‌تواضع و‌سعه صدر دارد و در آن منطقه کردستان با آنهمه درگیری و‌تنش همیشه آرام است و لبخند به لب دارد. ▪️ در این کتاب یک صقحه مختص خاطرات است یک صفحه تصویر رنگی از شهید کار شده است. 🌹 اول خردادماه شهادت محمد بروجردی، مسیح کردستان، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (۱۳۶۲ ش) گرامی باد. 🌸ارتباط با ادمین: 🌸 @store_manager ☘️ فروشگاه کتاب حماسه ✅ @Store_hamaseh_book
🔸 🔹 ▪️103 صفحه |رقعی 38000تومان | با 34000تومان 💠 میرزا محمد پدر کردستان 🔸میرزا محمد پدر کردستان چهارمین سری از کتاب های از انتشارات یا زهرا است که در دل خود خاطراتی از شهید را دارد شهیدی که در 12 بهمن ماه به حفاظت از شخصیت یزرگ انقلاب یعنی امام خمینی (ره) پرداخت. 🔺پشت جلد کتاب میرزا محمد پدر کردستان: در همین اوضاع صدای مادر شهید بلند شد صدایی که با غم آکنده بود. او فرزندش را از دست داده بود اما داشت به بقیه دلداری میداد و میگفت :« برادران عزیز ، من عادت کردم که یتیم بزرگ کنم محمد و خواهران و برادرانش ۶ تایی یتیم بودند و من آنها را بزرگ کردم هیچ مهم نیست الان هم پسر ۵ ساله و دختر محمد را بزرگ می کنم اما شما دلسرد نباشید و پشت امام را خالی نکنید امام را تا آخر پشتیبانی کنید...» ✍ 🌸لطفا جهت تهیه کتاب به ادمین مراجعه نمایید. 🌸 @store_manager ☘️فروشگاه کتاب حماسه ✅ @Store_hamaseh_book
📚 📙برشی از کتاب 🔸عملیات بازسازی جادهی پیرانشهر - سردشت را صبح زود آغاز کردیم. به سمت روستاها در حرکت بود که ناگهان متوجه شدیم در کمین ضدانقلاب افتاده و زمین گیر شدیم. از همه طرف محاصره مان کرده بودند. گنجی زاده، ولی نژاد و قمی هم همراهمان بودند و هر لحظه امکان شهید شدن مان می رفت. بیسیم را برداشتم و با عجله تماس گرفتم. بروجردی در روستای کوه بود. به او گفتم: «گنجی زاده تیر خورده و افتاده، ولی نژاد هم زخمی شده، چهار، پنج نفر بیشتر نموندیم.» بروجردی گفت: «الان خودم رو میرسونم.» پیش خودم گفتم: «حتما میخواد توی این اوضاع و شرایط ما رو دلداری بده.» 🔸مجدد تماس گرفتم و درخواست کمک کردم، گفت: «چیزی نیست، نگران نباش.» بچه ها یکی یکی داشتند شهید می شدند. گنجی زاده هم صدای ناله اش هر لحظه بیشتر می شد. در این اوضاع، ناگهان چشمم به بروجردی افتاد که از جیپ پیاده شد. نگران به سوی او دویدم و اوضاع را برایش شرح دادم. بعد از این که به حرف هایم گوش کرد، گفت: «هیچی نشده، نگران نباش. این گنجی زاده هم ادا در میاره، طوریش نشده!» خیلی آرام و مطمئن به ما دلداری داد. آنهایی که مانده بودند، قوت قلب گرفتند، چون اصلا باور نمی کردیم که پیش ما بیاید. بروجردی همه را منسجم کرد. بعد به وسیله ی بی سیم با توپخانه تماس گرفت و از همان جا توپخانه را هدایت کرد. نیروهای کمکی هم از راه رسیدند و از کمین نجات پیدا کردیم. 🔸بروجردی بعد از نجات ما، سوار جیپش شد و همراه نیروهای کمکی به تعقیب ضدانقلاب رفت. 🔹صفحه 33 کتاب میرزا محمد پدر کردستان ☘️فروشگاه کتاب حماسه ✅ @Store_hamaseh_book