🔺 #فرشته_ها_هم_عاشق_میشوند
🔹#ن_اسلاملو
🔸 #تلاوت_آرامش
415 صفحه| 33.000 تومان |#ارسال_رایگان | جلد سخت
.
📚برشی از کتاب
از همان لحظه ای که به هم محرم شدیم آن قدر به او عادت کردم و با او خو گرفتم که انگار سالهاست داریم با هم زندگی می کنیم . وقتی مراسم جشن عقد تمام شدو امیر با من خداحافظی کرد تا برود به قدری برایم سخت بود که احساس می کردم قسمتی از وجودم را دارد با خودش می برد.
آن شب هم سر به مهر گذاشتم و تا نیمه های شب با خدا حرف زدم , از او تشکر کردم و خواستم که به همه جوان هایی که عاشق میشوند صبر و تحمل بدهد و برای همه ی آنها زندگی شیرینی مقدر کند همان طور که برای من چنین خواست .
با همه علاقه شدیدی که به امیر داشتم هیچ وقت فکرش را نمی کردم و انتظارش را نداشتم که امیر حسین علوی جدی و به قول بچه ها خشن آنقدر مهربان و با محبت باشد و این قدر به من علاقه داشته باشد و با تمام وجودش به من ابراز علاقه کند .
امیر برایم بعد ها تعریف کرد وگفت :
- تو دانشکده با اینکه چهره خانم ها را نگاه نمی کردم و درست نمی شناختمشون ولی همیشه احساس می کردم دخترایی که که اطراف خانم افتخاری هستند با بقیه فرق می کنن ,چون خانم افتخاری با بقیه فرق می کنه . چند بار هم که پیش اومد شما سراغش رو از من گرفتین متوجه شدم که از شما دو نفر (من و مریم )یکی تون چادریه , چادری بودنت برام مهم بود .خانم افتخاری هم چند بار اسم خانم حق جو رو جلوی من می آورد , نمی دونم شاید از اول هم برای ما نقشه داشته .
🌸ارتباط با ادمین:
🌸 @store_manager
☘️ فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
🔺 #فرشته_ها_هم_عاشق_میشوند
🔹#ن_اسلاملو
🔸 #تلاوت_آرامش
415 صفحه| 33.000 تومان | جلد سخت
.
📚برشی از کتاب
از همان لحظه ای که به هم محرم شدیم آن قدر به او عادت کردم و با او خو گرفتم که انگار سالهاست داریم با هم زندگی می کنیم . وقتی مراسم جشن عقد تمام شدو امیر با من خداحافظی کرد تا برود به قدری برایم سخت بود که احساس می کردم قسمتی از وجودم را دارد با خودش می برد.
آن شب هم سر به مهر گذاشتم و تا نیمه های شب با خدا حرف زدم , از او تشکر کردم و خواستم که به همه جوان هایی که عاشق میشوند صبر و تحمل بدهد و برای همه ی آنها زندگی شیرینی مقدر کند همان طور که برای من چنین خواست .
با همه علاقه شدیدی که به امیر داشتم هیچ وقت فکرش را نمی کردم و انتظارش را نداشتم که امیر حسین علوی جدی و به قول بچه ها خشن آنقدر مهربان و با محبت باشد و این قدر به من علاقه داشته باشد و با تمام وجودش به من ابراز علاقه کند .
امیر برایم بعد ها تعریف کرد وگفت :
- تو دانشکده با اینکه چهره خانم ها را نگاه نمی کردم و درست نمی شناختمشون ولی همیشه احساس می کردم دخترایی که که اطراف خانم افتخاری هستند با بقیه فرق می کنن ,چون خانم افتخاری با بقیه فرق می کنه . چند بار هم که پیش اومد شما سراغش رو از من گرفتین متوجه شدم که از شما دو نفر (من و مریم )یکی تون چادریه , چادری بودنت برام مهم بود .خانم افتخاری هم چند بار اسم خانم حق جو رو جلوی من می آورد , نمی دونم شاید از اول هم برای ما نقشه داشته .
🌸ارتباط با ادمین:
🌸 @store_manager
☘️ فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
هدایت شده از فروشگاه کتاب حماسه
🔺 #فرشته_ها_هم_عاشق_میشوند
🔹#ن_اسلاملو
🔸 #تلاوت_آرامش
415 صفحه| 33.000 تومان | جلد سخت
.
📚برشی از کتاب
از همان لحظه ای که به هم محرم شدیم آن قدر به او عادت کردم و با او خو گرفتم که انگار سالهاست داریم با هم زندگی می کنیم . وقتی مراسم جشن عقد تمام شدو امیر با من خداحافظی کرد تا برود به قدری برایم سخت بود که احساس می کردم قسمتی از وجودم را دارد با خودش می برد.
آن شب هم سر به مهر گذاشتم و تا نیمه های شب با خدا حرف زدم , از او تشکر کردم و خواستم که به همه جوان هایی که عاشق میشوند صبر و تحمل بدهد و برای همه ی آنها زندگی شیرینی مقدر کند همان طور که برای من چنین خواست .
با همه علاقه شدیدی که به امیر داشتم هیچ وقت فکرش را نمی کردم و انتظارش را نداشتم که امیر حسین علوی جدی و به قول بچه ها خشن آنقدر مهربان و با محبت باشد و این قدر به من علاقه داشته باشد و با تمام وجودش به من ابراز علاقه کند .
امیر برایم بعد ها تعریف کرد وگفت :
- تو دانشکده با اینکه چهره خانم ها را نگاه نمی کردم و درست نمی شناختمشون ولی همیشه احساس می کردم دخترایی که که اطراف خانم افتخاری هستند با بقیه فرق می کنن ,چون خانم افتخاری با بقیه فرق می کنه . چند بار هم که پیش اومد شما سراغش رو از من گرفتین متوجه شدم که از شما دو نفر (من و مریم )یکی تون چادریه , چادری بودنت برام مهم بود .خانم افتخاری هم چند بار اسم خانم حق جو رو جلوی من می آورد , نمی دونم شاید از اول هم برای ما نقشه داشته .
🌸ارتباط با ادمین:
🌸 @store_manager
☘️ فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book