فدکیه:
قسمت اول ودوم
☘️☘️☘️☘️☘️
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
لَمّا اَجْمَعَ اَبُوبَكْرٍ عَلى مَنْعِ فاطِمَةَ عليها السلام فَدَكاً وَ صَرَفَ عامِلَها مِنْها وَ بَلَغَها ذَلِكَ، لاثَتْ خِمارَها عَلى رَأْسِها وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها، وَ اَقْبَلَتْ فى لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها، تَجُرُّ أَدْراعَها، تَطَأُ ذُيُولَها، ما تَخْرِمُ مِشْيَتُها مِشْيَةَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَتّى دَخَلَتْ عَلى اَبِى بَكْرٍ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ فى حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الاَْنْصارِ وَ غَيْرِهِمْ. فَنِيطَتْ دُونَها وَ دُونَ النّاسِ مُلاءَةٌ فَجَلَسَتْ.
ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً ارْتَجَّتْ لَهَا الْقُلُوبُ وَ ذَرَفَتْ لَهَا الْعُيُونُ وَ اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاءِ وَ النَّحِيبِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ… ثُمَّ اَمْهَلَتْ هُنَيَّةً حَتّى اِذا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، اِفْتَتَحَتِ الْكَلامَ بِحَمْدِ اللّهِ وَ الثَّناءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلاةِ عَلى رَسُولِهِ، فَعادَ الْقَوْمُ فى بُكائِهِمْ، فَلَمّا اَمْسَكُوا عادَتْ عليهاالسلام فى كَلامِها فَقالَتْ:
آن گاه كه ابوبكر تصميم قطعى گرفت فدك را از دست حضرت فاطمه عليه السلام بگيرد، نماينده ى او را از فدك بيرون راند. اين خبر به حضرتش رسيد. او مقنعه بر سر كرد و پوشش سرتاسرى پوشيد و در ميان بانوان خدمت گزار و خويشاوند به راه افتاد. لباس هاى او به زمين كشيده مى شد و زير پايش مى رفت. راه رفتن او از راه رفتن پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم چيزى كم نداشت و آن را به ياد مى آورد. ( خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره )
در مسجد وارد بر ابوبكر شد كه با بسيارى از مهاجران و انصار و ديگر مردمان نشسته بود.
پس ميان مردمان و حضرتش پرده اى آويخته شد. آن حضرت نشست و آه جان سوزى كشيد كه دل ها لرزيد و اشك ها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان رفت. ( خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره )
آن گاه لحظه اى درنگ فرمود تا مردمان آرام گرفته از خروش افتادند. آن گاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم آغاز فرمود. مردمان دوباره به گريه افتادند. همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمود:
قسمت دوم
اَبْتَدِءُ بِحَمْدِ مَنْ هُوَ اَوْلى بِالْحَمْدِ وَ الطَّوْلِ وَ الْمَجْدِ. اَلْحَمْدُ للّهِِ عَلى ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلى ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَها، وَ سُبُوغِ آلاءٍ اَسْداها، وَ اِحْسانِ مِنَنٍ والاها.
اَحْمَدُهُ بِمَحامِدَ جَمَّ عَنِ الاِْحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْمُجازاةِ أَمَدُها،: وَ تَفاوَتَ عَنِ الاِْدْراكِ أَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَخْذَى الْخَلْقَ بِاِنْزالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنّى بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها.
وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الاِْخْلاصَ تَأْوِيلَها، و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها. اَلْمُمْتَنِـعُ مِنَ الاَْبْصارِ رُؤْيَتُهُ، وَ مِنَ الاَْلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَْوْهامِ الاِْحاطَةُ بِهِ. اِبْتَدَعَ الاَْشْياءَ لا مِنْ شَىْءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَأَها بِلاَ احْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها.
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ، وَ ذَرَأَها بِمَشِيَّتِهِ، مِنْ غَيْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوِينِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فى تَصْوِيرِها، اِلاَّ تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ، وَ تَنْبِيهاً عَلى طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ دَلالَةً عَلى رُبُوبِيَّتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ. ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلى مَعْصِيَتِهِ، ذِيادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نَقِمَتِهِ، وَ حِياشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ.
سخنم را با ستايش خدا آغاز می كنم. ستايش آن كه به سپاس و بخشش و بزرگى سزاوارتر است. تمامى ستايش و سپاس ويژه ى خداوند نيكى و الهام است.
بر عطاياى پيشين و فراگير و بر احسان هاى فرو ريخته و نيكى هاى پياپى، او را ثنا مى گويم؛ به خاطر احسان هايى بىشمار كه در سپاس نگنجد و ادراك و هوش بشر را احاطه بر حدود آن ها نا ممكن باشد. خداوند كه براى پيوستگى نيكى ها، مردمان را به سپاس فراخوانده و براى سرشارى آسودگی ها، به فروتنى وا داشته و بر دوباره طلبى احسان ها، دعوت كرده تا آن ها را بيشتر و برتر بخشايش كند و گواهى مى دهم كه خداوندگارى به جز اللّه نيست،
يگانه اى كه انبازى بر او نبوده؛ [لا إله إلاّ اللّه] كلمه اى است كه خداوند تحقّق و تجسّم بيرونى آن را اخلاص مردمان قرار داده و آنچه از
آن [لا
إله إلاّ اللّه] قابليت دريافت دارد، در دل ها به وديعت نهاده [توحيد فطرى]. [او از توحيد] آن چه قابل تعقّل است، در انديشه ها روشن كرده است.
خداوندى كه چشم ها را توان ديدنش نبوده و زبان ها را ياراى توصيف او نباشد و انديشه ها را گنجايش احاطه بر او نيست تنها اوست كه اشياء را بدون ماده اى پيشين، آفريد و آن ها را بىطرح و نقشه اى به ظهور آورده است. ( خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره )
پس اشياء را تنها به قدرت خود، هستى بخشيد و به خواست خود پديدار نمود. او كه نيازى به ايجاد هستى نداشته و در صورتگرى آن ها بهره ى برايش نيست؛ مگر آن كه نشان دهد حكمت خود را و بيدار كند آفريده ها را در فرانبردارى و نمايش دهد.
توانايى اش را و مردمان را به پروردگارى خود رهنما باشد و ايجاد نمايد بندگى را در آفريدگان و نيرومندى و شكوه بخشد دعوت خود را از بندگان! آن گاه براى سوق آنان به بهشت و فرمان بردارى خود، پاداش و براى بازدارى شان از دوزخ و سرپيچى از فرمانش، كيفر آورده است.
بسم الله الرحمن الرحیم.
قسمت سوم بخش اول
وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الاِْخْلاصَ تَأْوِيلَها، و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها. اَلْمُمْتَنِـعُ مِنَ الاَْبْصارِ رُؤْيَتُهُ، وَ مِنَ الاَْلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَْوْهامِ الاِْحاطَةُ بِهِ. اِبْتَدَعَ الاَْشْياءَ لا مِنْ شَىْءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَأَها بِلاَ احْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها.
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ، وَ ذَرَأَها بِمَشِيَّتِهِ، مِنْ غَيْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوِينِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فى تَصْوِيرِها، اِلاَّ تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ، وَ تَنْبِيهاً عَلى طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ دَلالَةً عَلى رُبُوبِيَّتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ. ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلى مَعْصِيَتِهِ، ذِيادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نَقِمَتِهِ، وَ حِياشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ.
و سپاس و بخشش و بزرگى فرو ريخته و نيكى هاى پياپى، او را ثنا مى گويم؛ به خاطر احسان هايى بىشمار كه در سپاس نگنجد و ادراك و هوش بشر را احاطه بر حدود آن ها نا فروتنى وا داشته و بر دوباره طلبى احساو گواهى مى دهم كه خداوندگارى به جز اللّه نيست،
يگانه اى كه انبازى بر او نبوده؛ [لا إله إلاّ اللّه] كلمه اى است كه خداوند تحقّق و تجسّم بيرونى آن را اخلاص مردمان قرار داده و آنچه از آن [لا إله إلاّ اللّه] قابليت دريافت دارد، در دل ها به وديعت نهاده [توحيد فطرى]. [او از توحيد] آن چه قابل تعقّل است، در انديشه ها روشن كرده است.
خداوندى كه چشم ها را توان ديدنش نبوده و زبان ها را ياراى توصيف او نباشد و انديشه ها را گنجايش احاطه بر او نيست تنها اوست كه اشياء را بدون ماده اى پيشين، آفريد و آن ها را بىطرح و نقشه اى به ظهور آورده است. ( خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره )
پس اشياء را تنها به قدرت خود، هستى بخشيد و به خواست خود پديدار نمود. او كه نيازى به ايجاد هستى نداشته و در صورتگرى آن ها بهره ى برايش نيست؛ مگر آن كه نشان دهد حكمت خود را و بيدار كند آفريده ها را در فرانبردارى و نمايش دهد.
توانايى اش را و مردمان را به پروردگارى خود رهنما باشد و ايجاد نمايد بندگى را در آفريدگان و نيرومندى و شكوه بخشد دعوت خود را از بندگان! آن گاه براى سوق آنان به بهشت و فرمان بردارى خود، پاداش و براى بازدارى شان از دوزخ و سرپيچى از فرمانش، كيفر آورده است.
هدایت شده از کانال رسمی رواق کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صحن_زندگی 🦋
☑ چهارمین راز خوشبختی
🎙کارشناس مذهبی: طاهره شعبانی
🔰 با ما همراه باشید در #صحن_زندگی با کانالهای ایتا، سروش، گپ و صفحه اینستاگرام
✅ گپ:
https://gap.im/sahn_zendegi_razavi
✅ ایتا:
eitaa.com/sahn_zendegi_razavi
✅ سروش:
sapp.ir/sahn_zendegi_razavi
✅ اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/COwIOjghwD0/?igshid=1q1t8397n1tsz
@sahn_zendegi_razavi
قسمت سوم خطبه فدکیه
وَ اَشْهَدُ اَنَّ أَبِى مُحَمَّداً صلى الله عليه وآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ يَجْتَبِلَهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ يَبْتَعِثَهُ، وَ سَمّاهُ قَبْلَ اَنْ يَسْتَنْجِبَهُ..
اِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَيْبِ مَكْنُونَةٌ، وَ بِسِتْرِ الاَْهاوِيلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللّهِ تَعالى بِمَآئِلِ الْأُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقْدُورِ.
اِبْتَعَثَهُ اللّهُ اِتْماماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِيمَةً عَلى اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادِيرِ حَتْمِهِ. فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فى اَدْيانِها، عُكَّفاً عَلى نِيرانِها، عابِدَةً لاَِوْثانِها، مُنْكِرَةً للّهِِ مَعَ عِرْفانِها. فَأَنارَ اللّهُ بِأَبِى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله ظُلَمَها، وَ فَرَّجَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلا عَنِ الاَْبْصارِ عَمَهَها، وَ عَنِ الاَْنْفُسِ غُمَمَها..
وَ قامَ فِى النّاسِ بِالْهِدايَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوايَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمايَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ. ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ وَ اخْتِيارٍ، رَغْبَةً بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله عَنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ،
مَوْضُوعاً عَنْهُ اَعْباءُ الاَْوْزارِ، مَحْفُوفاً بِالْمَلائِكَةِ الاَْبْرارِ، وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبّارِ. صَلَّى اللّهُ عَلى أَبِى، نَبِيِّهِ، وَ أَمِينِهِ عَلَى الْوَحْىِ وَ صَفِيِّهِ، وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِيِّهِ. فَعَلَيْهِ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ. ( خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره )
و گواهى مى دهم كه پدرم «محمّد صلى الله علیه و آله» بنده و فرستاده ى اوست. همو كه پیش از آفرینش، او را برگزید و قبل از بعثت، گزینش كرد و پیش از انتخاب، او را نام نهاد. و این گزینش هنگامى بود كه آفریدگان در جایگاه غیب پوشیده بودند و در پس پرده هاى هولناك در امان و با پَسین دیواره ى نیستى همگون بودند؛ چرا كه خداوند به سرانجام كارها آگاه و به پدیده ها تا انتهاى بى انتها چیره و به شدنی ها و مقدورات داناست.
خداوند او را بر انگیخت تا فرمانش را اتمام، حكمش را امضاء و تقدیر حتمی اش را اجرا فرماید. آن گاه رسول خدا امت ها را در ادیان خود پراكنده دید؛ چرا كه گرد آتش [شرك] می چرخند و بت ها را می پرستند و با وجود معرفت [فطرى]، خدا را انكار مى كنند.
از آن روى خداوند به وسیله ى پدرم محمّد صلى الله علیه و آله و سلم تاریكى هاى شرك و ابهام ها را از دل ها زدود و پرده هاى تاریك را از دیده ها كنار زده، روشن نمود و ابرهاى تیره ى نادانى را از جان ها برداشت. در میان مردمان به راهنمایى پرداخت و آنان را از غفلت و گمراهى رهایى بخشید و از نابینایى به بصیرت بُرد و به دین استوار رهنمون شده و به راه هموار و درست دعوت كرد.
سپس خداوند با رأفت و مهر و اختیار خویش او را برگرفت تا از رنج این جهان برهاند و سنگینى ها و سختی هاى نبوّت را از دوشش بردارد. پس او را برگرفت و به جهان دیگر بُرد، به همراهى فرشتگان نیكوكار و در پرتو خشنودى پروردگار آمرزنده و همسایگى پادشاه پیوند دهنده. درود خدا بر پدرم، فرستاده و امانت دار وحى او و برگزیده و نیكوكار در میان آفریدگان و مورد خشنودى آفریدگار) پس بر او باد درود و سلام و رحمت و بركات خداوند!