eitaa logo
⚜ بزم اندیشه ⚜
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
108 ویدیو
0 فایل
💠 گزیده‌ای از بیانات سرکار خانم فاطمه میرزایی، در قالب کدهای کوتاه، عکس‌نوشته و نکات برگرفته از دروس 💠 🌐 سایت: hamgaman-institute.ir 📱ارتباط با ادمين: @Admiin_Kanall
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ آیا ما در همهٔ میدان‌ها داریم؟ یعنی هر اتفاقی در خانواده یا جامعه افتاد، حتماً باید نشان دهیم؟ 🔑 پاسخ این سؤال را به خوبی درمی‌یابیم، اگر بدانیم حقیقت وظیفه چیست. برای کسی که خود را بندهٔ خدا می‌بیند، وظیفه چیزی نیست جز آنچه خدا می‌خواهد و چیزی نیست مگر ظهور اسمائش. پس اولین و مهم‌ترین کار ما این است که جای خود را پیدا کنیم؛ که همین بندگی است. بعد در هر میدان ببینیم خدا با کدام اسم و جلوه‌اش پیداست و می‌خواهد چه گُلی به سرمان بزنیم. اگر این را فهمیدیم، وظیفه‌مان را تشخیص داده‌ایم و به آن عمل می‌کنیم. اما اگر وظیفه‌مان را نسبت به خدا تشخیص ندادیم، چرا نخود هر آش شویم؟! کنیم و صبور باشیم تا حقیقت امر برایمان روشن شود. گمان هم نکنیم که این، بی‌تفاوتی نسبت به مسائل است. بدانیم تمام اجزاء و مراتب هستی در هم پیچیده و به هم آمیخته‌اند. همین که ما با شناخت خدا سر جای خود باشیم و از حق تجاوز نکنیم، خیر عظیمی است که در پیرامون ما نیز تأثیر می‌گذارد؛ و صد البته بهتر است از کاری که بدون شناخت انجام دهیم و چه‌بسا خلاف خواست خدا باشد! حال بگویید آیا نسبت به هر مسئله‌ای باید واکنش نشان دهیم؟ برگرفته از @Lotfiiazar
چندبار دیگر باید تلویزیون را روشن و خاموش کنی تا بفهمی دلتنگی‌‌ات را برطرف نمی‌کند؟ چندبار دیگر باید هدفون در گوشت بگذاری و صدای موسیقی را بیشتر کنی تا متوجه شوی حالت را خوب نمی‌کند؟ به یاد می‌آوری؟ آمده‌ایم تا آینهٔ خدا باشیم. و آینه وقتی نتواند معشوق خود را نشان دهد، می‌شود. آن‌قدر با سرگرمی‌های کاذب خود را مشغول کرده‌ایم که دلیل دلتنگی‌مان را نمی‌فهمیم؛ آینه‌مان هم روزبه‌روز کدرتر می‌شود. این‌بار وقتی دلتنگ شدی به دل برو؛ گل را نگاه کن؛ ببین چطور اسم «جمیل» خدا را آینه شده؛ به آسمان بنگر که چطور اسم «واسع الرّحمة» را به تصویر کشیده؛ به کوه، که مظهر «صلابت» و «استقامت» شده؛ به آب، که اسم «طاهر» را برایمان سوغات آورده. زلالی آب، وسعت آسمان، استقامت کوه، قلبت را صاف، وسیع و صبور می‌کند. کمی از دلتنگی‌ات برطرف می‌شود؛ مشتاق می‌شوی تو هم آینهٔ حق شوی و جور دیگری زندگی خواهی کرد. برگرفته از بحث @Lotfiiazar
@Lotfiiazar
؟ بسیاری از اتفاقات و مشکلاتی که برای ما پیش می‌آید، نتیجۀ تبعیت نکردن از احکام دین یا قوانین طبیعت است؛ نه ابتلا از جانب خدا. ابتلای الهی انسان را عروج می‌دهد، دلش را دریا می‌کند، قلبش را وسعت می‌بخشد و در همین دنیا طعم جنّت را به او می‌چشاند. پس اگر دیدیم در گرفتاری‌ها تنگ‌نظر و افسرده می‌شویم، وجودمان به جای صعود، سقوط می‌کند و از خدا و دیگران طلب‌کاریم که چرا به فریادمان نمی‌رسند، بدانیم با پیروی از هوای نفس، خود را در دام فتنۀ شیطان انداخته‌ایم. برگرفته از مباحث ١٤٣٧ @Lotfiiazar
تقصير هيچ‌كس نيست. ما سال‌هاست لابه‌لای ذهن‌های زمينی‌مان گير كرده‌ايم و دنيایی كه می‌بينيم، نه است، نه واقعيت؛ تنها سايه‌ای است از ساخته‌های ذهنمان. و اين‌گونه است كه یک روز دنيا برايمان زيباست، روز ديگر زشت و روز بعد از آن... . نمی‌دانم! تنها می‌دانم كه اين بالا و پايين‌ها زندگی با حاكميت است. گاهی فكر می‌كنم زمين، آسمان و تمام كائنات از دست ما خسته‌اند. واقعاً خسته‌اند و ديگر نمی‌دانند چه كنند كه خوشحالمان كرده باشند! باران بيايد، ناراحتيم؛ نيايد، ناراحتيم. برف نمی‌داند بيايد، نيايد؛ خورشيد بتابد، نتابد؟ حتی اگر رفراندوم كنند، بعيد می‌دانم به توافق برسيم. خوب است كه آسمان از ما دستور نمی‌گيرد! مدتی است صبح‌ها كه از خواب بيدار می‌شوم، از خودم می‌پرسم: من كه هستم؟ من بدون برداشت‌های ذهنم کیستم؟ اگر تمام داشته‌هايم را كنار بگذارم، حقيقتاً چه كسی هستم؟... بعد ياد حرف‌های استادم می‌افتم. خودم را خارج از لباس‌هايم تصور می‌كنم، خارج از چهره و بدنم، خارج از خانواده و آنان كه دوستشان دارم؛ بدون عناوين و القابم، بدون مدرک، بدون شغل، بدون مقام و بدون تمام چيزهایی كه می‌توانند از من جدا شوند! كم‌كم در آيینه گم می‌شوم. هرچه فكر می‌كنم، تصويری را كه می‌بينم، به خاطر نمی‌آورم. اگر من اين هستم، پس آن‌همه من‌های قديمی چه بودند؟! اين روزها ديگر چيزی نمی‌تواند خارج از منِ حقيقی‌ام مرا ناراحت يا خوشحال كند. آسمان ببارد يا نه، آفتاب باشد يا نه، زمين باشد يا نه، منِ من هميشه هست؛ چون ظهور حقيقتی ازلی، ابدی و سرمدی است. بدون تمام تعلقات و عوارض، حالا ذهن‌های محبوس در زمين و زمان می‌توانند هركدام تصويری از من داشته باشند. مثل نقاشی‌های متفاوت از يک منظرهٔ واحد. كدام سبک، حقيقت من را نشان خواهد داد؟ رئاليسم‌ها راست می‌گويند يا امپرسيونيسم‌ها يا اكسپرسيونيسم‌ها يا كوبيسم‌ها؟ يا آن دخترک كوچک، صبا سه‌ساله از تهران؟ من فكر می‌كنم كه بيايد، همه چيز روشن می‌شود. آيا صبح نزديک نيست؟ @Lotfiiazar
تقديم به روح مبارک خواب بد ديده‌ام و چشم دلم پرآب است و كسی زنگ زده، باز پدر بی‌تاب است باز هم زنگ، همان زنگ نفس‌گير زمان باز پرواز كسی، آخر شب، چرخ‌زنان ماجرا چيست كه دنيای خبر می‌گريد؟ نفَس خانه گرفته است و پدر می‌گريد گفت اخبار كه طوفان بلا آمده است قاسم از سوريه تا كرببلا آمده است إرباً إربا شده تا بی تن و بی سر برود لب أحلای حسين(ع) از قدحش سر برود گفت اخبار كه چشمان تو سردار شده و به خال لب يک دوست، گرفتار شده و شنيديم كه تصوير تو ديشب در ماه شده رؤيت به بلندی، چو علمدار سپاه آخرين عكس تو را هركه تماشا می‌كرد «جُرمش اين بود كه اسرار، هويدا می‌كرد» راز يک خاتم و انگشت سليمان يعنی... تا ابد هست سليمانی و ايران يعنی... قاسم قصه دگرباره جوان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خبر عاشقی‌ات در همه جا پيچيده باغی از سرو، پی هر قدمت رویيده خون تو در رگ دوران به خروش آمده است آسمان، صيحه، خبردار! سروش آمده است داغ سختی است، ولی باز به پا می‌خيزيم هركه باشيم، چو سرباز به پا می‌خيزيم منتقم، منتظر و فصل كمين آمده است عطر يوسف پی قاسم به زمين آمده است مژده ياران كه در اين باغ، ثمر نزديک است پای اين عهد بمانيد، ظفر نزديک است شاعر: @Lotfiiazar
تقديم به (س) يادتان هربار می‌افتم، نمی‌دانم چرا در ميان كوچه‌ای می‌افتم و گويا شما دامنی از عرش را دنبال حيدر(ع) می‌كشيد چادری خاكی، زمين، مسمار، خون مصطفی(ص) می‌دوم دنبالتان تا انتهای كوچه و باز هم گم می‌شوم در ذكر «يامهدی بيا» دودی از غربت، تمام شهر را پر می‌كند جای باران می‌چكد كوثر ميان كوچه‌ها بوته‌های ياس از بالای در سر می‌كشند می‌روی، رد می‌شوی از پشت اين ديوارها گاه می‌افتی و دستی روی پهلو می‌كشی باز هم پا می‌شوی با ذكر نام مرتضی(ع) رد پاي جبرئيل است اين به دنبال شما «صبر كن بانو؛ شما آخر كجا؟ اينجا كجا؟!» می‌روی و اين رسالت را به پايان می‌بری در ميان مسجدی از قلب‌های بی‌خدا! اين صدای احمد(ص) است، آری؛ ولی نه آخر او... بی‌گمان، وحی است اين فريادها، اما چرا... شايد اين نامردمان از ابتدا كر بوده‌اند! شايد؛ اما باز هم در كوچه می‌آيد ندا: «هركه را من سروَرم، باشد امامش مرتضی(ع) حق هميشه با علی(ع) يار است، باشد هركجا» آه، نه بانو! كسی اينجا نمی‌آيد به خود دوره‌های جهل می‌چرخند در تقويم‌ها اين جماعت، پشت بر حق، رو به باطل می‌روند راهشان از ابتدا كج بود و از فطرت، جدا راز خلقت در دل و پنهان از اينجا می‌روی می‌روی مانند هر شب تا ملاقات خدا كوچه‌های پرخم تاريخ را طی می‌كنی تا كسی شايد شود بيدار در دوران ما می‌روی تنهای تنها، باز هم وا می‌شود كوچه‌ای از اشک در چشمانم و گويا شما... شاعر: @Lotfiiazar
🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 خلاصهٔ دروس شهر تهران سرکار خانم لطفی‌آذر ایام فاطمیه جمادی‌الاول 1441 جلسۀ اول 🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 @Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران خلاصۀ ، ، 25 (بازشناسی تاریخ مدینه) قرار نیست جزئیات حوادث  عیناً تکرار شود. پس اگر به دنبال جزئیات قضایا و تقلید در ظواهر باشیم، به جایی نمی‌رسیم؛ چون ظاهر وظایف و حرکت نوع انسان در زمان‌های مختلف، همیشه یکسان نیست. اما خط کلی تاریخ، روشن است و می‌توانیم در جزئیات زمان خود به آن شاهراه وصل شویم و وظیفه‌مان را تشخیص دهیم. به عنوان مثال... متن کامل در لینک زیر: saehat.ir/خلاصه-دروس/بصیرت-فاطمیه/بازشناسی-مدینه-فاطمیه @Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران خلاصۀ ، ، 26 (برائت) ؛ آن چيزی است که باعث اختلال و اختلاف و می‌شود. يعنی اگر در ميدان باورها، آنجا که بايد درست تصمیم بگيريم، ذره‌ای اضطراب داشته باشیم، فتنه سراغمان می‌آيد؛ چون در درون امر می‌راند و وقتی درون ما پر از سؤال است و اضطراب داريم... متن کامل در لینک زیر: saehat.ir/خلاصه-دروس/بصیرت-فاطمیه/برائت-مدینه-فاطمیه @Lotfiiazar
بشنو از نی، چون حكایت می‌كند راز هجران را شكایت می‌كند راز هجران، راز هجر مرتضی(ع) از فراق و دوری و هم از جفا از جفای مردمانِ دون و پست قومِ نسیان‌کردۀ عهد الست پشت سر انداختند آن عهد یار آن جفاکارانِ در حقّ نگار عهدشان شد چون طناب و ریسمان همچو حبلی گردن صاحب زمان! صاحبِ هم عالم امر و نهان او كه در عهد ولایت شد عیان ریسمانی از غلاف حقد و كین روی بازوی نگارَش چون نگین آن، نشان سوز هجر مرتضی(ع) است خونِ دل خوردن ز بهر مجتبی(ع) است سوز نی از هجر زهرا(س)، هم علی(ع) ناله‌اش در روز و شب‌ها، منجلی او بنالد بر علی(ع) مولا به چاه او ز ناله، نی بوَد، مولا(ع) ز آه! نالۀ نی، جان عاشقْ سوخته چشم مولا(ع) هم به در شد دوخته نالۀ نی، قصۀ دلدار شد چشم مولا(ع) بر در و مسمار شد بشنو از نی، چون حكایت می‌كند راز هجران را شكایت می‌كند... @Lotfiiazar
سلام به همهٔ همراهان و تشکر ویژه از عزیزانی که یادداشت‌های ما را خواندند و نظر دادند. چند نفر از شما پرسیده بودید دقیقاً چه مدل نوشتنی خوب است. ما هم گفتیم شاید بد نباشد بخش‌های مختلف کانال را معرفی کنیم تا واضح‌تر شود. یک دسته از مطالب ما کدهای درسی است که نویسندگان از متن سخنرانی‌های استاد بزرگوار می‌نویسند. آخرِ هریک از این مطالب، عنوان بحث مربوط می‌آید تا هرکس مشتاق شد، بتواند به اصل آن رجوع کند و تمامش را بشنود. بخش دیگری از نوشته‌ها، به اصطلاح آزادنویسی است. یعنی نویسنده بدون اینکه منبع مشخصی را مقابل خود بگذارد، با دل خودش می‌نویسد. این مطالب را نیز یا با معرفی می‌کنیم یا با هشتگ نویسندگان مشخص مانند: ساز دلمان کیست؟ هشتگ‌ها را اینجا آوردیم تا هرکس می‌خواهد، مجموعهٔ این نوشته‌ها را بیابد و بخواند. بخش‌های و هم، یکی مربوط به پرسش و پاسخ است و دیگری احادیث معصومین(علیهم‌السلام). آخرین قسمت کار ما نوشتن جمله‌های کوتاه برای عکس‌هاست که آن‌ها نیز گاهی مطابق بیانات استاد عزیز و از متن دروس است و گاهی آزادنویسی اما باز بر مبنای درس‌ها. این‌ها قسمت‌های مختلف کانال هستند. اما آنچه ما از شما خواسته‌ایم، مربوط به بخش آزادنویسی است. یعنی موضوعی را انتخاب کنید و به قلم خودتان بنویسید. یا متن بلند یا یکی دو جمله‌ برای روی عکس. اگر با مبانی کار ما مطابقت داشتند، آن‌ها را اینجا به اشتراک می‌گذاریم. امیدواریم این توضیح‌ها مفید باشند و سؤال‌های شما را پاسخ دهند. در مدار یار، ادامه‌دار بمانید و بمانیم. @Lotfiiazar
‍ ما کردیم تا از مسیر آسمانی اولیائمان دور نمانیم و نگاهمان را به انقلاب، آسمانی نگاه داریم تا تقاضایمان از آن، فقط زمینی نباشد و رو به حرکت کنیم. به امید روزی که در تداوم انقلابمان، آسمانی بیاید و زمینمان را هم آسمانی کند. برگرفته از @Lotfiiazar
را بیابیم ما در این دوران به انقلاب فرهنگی، نیاز اساسی داریم. البته این نیست که برویم نمازهایمان را زیاد کنیم، مرتب به برویم و... . که این دست اعمال را همۀ ما خوب انجام می‌دهیم. انقلاب فرهنگی این است که مصادیق اعتقاداتمان را پیدا کنیم. یعنی اجازه ندهیم اندیشه‌های دینی‌مان در حد عقاید خشک باقی بمانند و هیچ کاربردی در زندگی‌ روز‌مره‌مان نداشته باشند. کافی است در هر لحظه از زندگی ببینیم چگونه می‌توانیم در آن میدان اماممان را یاری کنیم و در مسیر رضایتشان قدم برداریم. برگرفته از بحث @Lotfiiazar
🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 خلاصهٔ دروس شهر تهران سرکار خانم لطفی‌آذر ایام فاطمیه جمادی‌الاول 1441 جلسۀ سوم 🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 @Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران خلاصۀ ، ، 27 (بیعت با ) فرق اسلامی و غیراسلامی در نوع تعهد و انگیزه و است. انگیزۀ غیردینی ترمیم حیات جمعی است که تزاحم و تصادف ناسوت را کنترل می‌کند. حاکم با جعل قوانین، انسان را از بسیاری از حوادث مصون می‌دارد؛ رفتار اجتماعی‌اش را در چارچوب قرار می‌دهد و برای او می‌آورد. اما در بیعت اسلامی... متن کامل در لینک زیر: saehat.ir/خلاصه-دروس/بصیرت-فاطمیه/بیعت-باولایت-مدینه-فاطمیه @Lotfiiazar
🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 خلاصهٔ دروس شهر تهران سرکار خانم لطفی‌آذر ایام فاطمیه جمادی‌الاول 1441 جلسۀ چهارم 🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 @Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران خلاصۀ ، ، 28 (دسته بندی مردم در نهج‌البلاغه) برای بهره‌برداری مثبت از فتنه‌ها باید به این موضوع توجه داشته باشیم: همۀ آنچه در دنیا نسبت به آن‌ها مالکیت اعتباری داریم از جمله اعضا، خیال، حواس پنجگانه، اولاد، ازواج، مسکن، تجارت، علم، مقام، حتی نماز و روزه و عبادات مثل اسباب‌بازی‌هایی هستند که در یک شهر بازی، جلوی ما ریخته‌اند تا با آن‌ها بازی کنیم و بزرگ شویم. بازی‌هایش هم... متن کامل در لینک زیر: saehat.ir/خلاصه-دروس/بصیرت-فاطمیه/مردم-درنهج%E2%80%8Cالبلاغه @Lotfiiazar
زیر خاک می‌روم آرام آرام رویش ریختم. پرسیدم: پشیمان نیستی؟ می‌خواهی بیرونت بیاورم؟ لبخندی زد و گفت: نگران نباش! پرسیدم: مگر بودن چه ایرادی داشت که زیر خاک رفتی؟ گفت: این مسیر زندگی من است. اگر سختی پرتقال‌شدن را طی نکنم، پوسیده و خراب خواهم شد؛ آن‌وقت حتی دانه هم نخواهم بود و جز و درد چیزی نخواهم داشت. با خود فکر کردم اگر من در این دنیا مسیر بندگی‌ام را طی نکنم و خداگونه نشوم، چه بلایی بر سرم می‌آید؟ حتماً انسانیتم را از دست خواهم داد و... . برگرفته از بحث @Lotfiiazar
🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 خلاصهٔ دروس شهر تهران سرکار خانم لطفی‌آذر ایام فاطمیه جمادی‌الاول 1441 جلسۀ پنجم 🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸 @Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران خلاصۀ ، ، 29 () ما بچه‌های آخرالزمانیم؛ اگر نکنیم، به هیچ جا نمی‌رسیم. را بهتر از ماها کردند. هنوز هم می‌کنند و خون می‌دهند. ولی ما فقط ابراز احساسات می‌کنیم! چه فایده؟ ببینیم خودمان چه هستیم. نگذاریم انفعال از بیرون، تار و پود دین و ایمانمان را شل کند و رو به کهنگی و فرسودگی ببرد. فکر نکنیم حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نفَسش از جای گرم درمی‌آمد که این حرف‌ها را می‌زد! به راستی چه کسی... متن کامل در لینک زیر: Saehat.ir/خلاصه-دروس/بصیرت-فاطمیه/خطبۀ-فدکیه-بصيرت-فاطميه @Lotfiiazar