#جزء1
#سورةالبقرة8
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ8
و از میان مردم هستند کسانی که می گویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم اما آنها مومن نیستند
بدان که نفاق يعني ظهار نمودن خير و پنهان داشتن شر و بدي در درون، و اين تعريف شامل نفاق عقيدتي و نفاق عملي مي شود. نفاق عملي آن است که پيامبر (ص) بيان داشته است : « آيةُ المُنَافِقِ ثَلاثُ: إذا حَدَّث کَذَبَ، وَ إِذا وَعَدَ أخلَفَ، وَإذا ائتُمِنَ خَانَ» و فَي رِوَايةٍ« إذَا خَاصَم فَجَرَ». يعني نشان منافق سه چيز است، وقتي سخن گويد دروغ گويد، و هرگاه وعده دهد، خلاف وعده کند، و چون امانتي بدو سپرده شود در آن خيانت کند. و در روايتي ديگر آمده است: و هرگاه مخاصمه و مشاجره کند فحاشي و ناسزاگويي کند. و اما نفاق عقيدتي که انسان را از دايره اسلام خارج مي کند نفاقي است که خداوند منافقان را در اين سوره و در جاهاي ديگر بدان توصيف نموده است. نفاق قبل از هجرت پيامبر (ص) از مکه به مدينه وجود نداشت، اما پس از هجرت که جنگ بدر به وقوع پيوست و خداوند مومنان را پيروز گرداند و به آنها قدرت داد، کساني که در مدينه مسلمان نشده بودند ذليل گشتند. بنابراين بعضي از آنها از ترس و به خاطر فريب کاري و براي حفظ جان و اموال خود تظاهر به اسلام کردند. بنابراين آنها در ميان مسلمين بودند و اين گونه نشان مي دادند که گويا مسلمان هستند اما در حقيقت مسلمان نبودند. و يکي از الطاف خداوند بر مومنان اين بود که حالات منافقان را برايشان روشن کرد و ويژگيهاي آنها را بر شمرد تا مومنان فريب آنها را نخورند و نيز از بسياري از فسادهايشان دوري گزيده و خود را کنار بکشند. خداوند متعال مي فرمايد: « يحذَرُ المُنَفقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيهِم سُورَةُ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِم» منافقان مي ترسند که سوره اي درباره آنها نازل شود و آنها را از آنچه در دلشان هست خبر دهد. پس خداوند آنان را به نفاق توصيف کرد و فرمود:« وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ» پس آنان با زبان، چيزهايي مي گويند که در دلهايشان نيست. بنابراين خداوند آنها را تکذيب نمود و فرمود: « وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ» زيرا ايمان حقيقي آن است که بر زبان و قلب جاري شود و اين کار آنان فريب دادن خدا و بندگان مومنش است. فريب دادن يعني اينکه شخص چيزي را اظهار کند و خلاف آن را در درونش پنهان نمايد تا به هدف ش برسد. منافقان اين شيوه را با خدا و بندگانش بازگشت و اين چيز عجيبي است، زيرا فريب کار يا به هدفش دست مي يابد و يا اينکه فريبش سود يا ضرري به وي نمي رساند، اما منافقان فريبشان به خودشان بازگشت و انگار مکر و فريبي که آنها انجام دادند براي هلاک کردن و متضرر نمودن خويشتن طراحي کرده بودند، زيرا خداوند از فريب کاري آنها زياني نمي بيند و مکر و دسيسه آنها ضرري به بندگان مومن خداوند نمي رساند.
#جزء1
#سورةالبقرة9
يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ9
اینان خدا و کسانی را که ایمان آورده اند فریب می دهند و در حقیقت آنها فریب نمی دهند مگر خودشان را ولی نمی فهمند
بنابراين اگر منافقان به ايمان تظاهر کنند و جان و اموال آنها با اين کار در امان بماند، مومنان زياني نمي بينند، زيرا در نهايت مکر آنها به خودشان باز مي گردد و بر اثر اين کار در دنيا خوار و رسوا مي گردند و به خاطر قدرت و پيروزي مسلمين به اندوهي جانکاه و دايمي مبتلا مي شوند، سپس در آخرت عذاب دردناک و شديدي به سبب دروغ و کفر و فسادشان در انتظار آنان خواهد بود، اما از بس که نادان و احمقند اين را نمي فهمند.
#جزء1
#سورةالبقرة10
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ10
در دل هایشان بیماری است و خداوند بیماری آنان را افزون می گرداند و برای آنها به سبب دروغی که می گفتند عذابی دردناک است
در آيه « فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» منظور از «مرض»، بيماري شک و شبهه و نفاق است، زيرا دو بيماري بر قلب عارض مي شود و آن را از سلامت و اعتدال خارج مي کند، يکي بيماري شبهات و ديگري بيماري شهوات است. پس کفر و نفاق و شک و بدعت مصاديقي از بيماري شبهات هستند، و زنا و دوست داشتن زشتي ها و گناهان و انجام آن زير مجموعه اي از بيماري شهوات مي باشند. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد: « فَيطمَعَ الَّذِي فِي قَلبِهِ مَرَضُ» پس آن کس که در دلش بيماري است طمع مي نمايد و آن شهوت زنا است، و نجات يافته کسي است که از اين دو بيماري جان سالم به در بَرَد و يقين و ايمان حاصل کند و نفس خود را به گناه نيالايد و در لباس عا فيت و سلامت بياسايد. خداوند متعال در مورد منافقان مي فرمايد