eitaa logo
شهید حمید سیاهکالی مرادی💕
319 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
44 فایل
✨ولادت:،۱۳۶۸/۰۲/۰۴ شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۰۵ مزار:گلزار شهدای قزوین ~شرمنده ام.... یک جــان بیشتر ندارم تا در راه ولے عصـر ونائب بر حقـش امـام خامنه اے فـدا کنـــــم✨💫 #√شهیدحمید سیاهکالی مرادی☺️👆🏻 انتقاد!پیشنهاد؟حرفی،سخنی ¿ادمین تبادل @modafeh_chadoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣«شهیدی که جلیل را صدا می زد»❣ 🌸جلیل به ماموریتی در تنب بزرگ رفته بود . شب در عالم خواب می بیند که تعدادی از شهدا بر سر مزارشان نشسته اند شاد و خوشحال همه دور هم جمع هستند شوخی میکنند و می خندند. قدم بر می دارد که به سمتشان برود . اما آنها می گویند: بایست هنوز زود است. چند لحظه ای می گذرد و توجه جلیل به یکی از شهدا که ناراحت بر سر مزار خود نشسته جلب می شود. 🌸 رو به یکی از شهدا علت ناراحتی آن شهید را می پرسد. و آن در جواب می گوید او است مدت زیادی است که کسی به او سر نزده است ...😔 🌸مدتها گذشت و از ماموریت بازگشت . خواب را برای من تعریف کرد و گفت: در این مدت از فکر این خواب بیرون نیامده ام. گویا که شهید مرا صدا می زند . به گلزار شهدای فسا رفتیم . 🌸 تمام مزار شهدا را یکی یکی با هم گشتیم. ولی چنین نامی از شهید نبود . 🌸 گفت: گلزار شهدای منطقه ی خودمان را نگشتیم آنجا هم برویم . چند روز بعد رفتیم شهدای تمام منطقه ی ششده و قره بلاغ که در50 کیلومتری فسا قرار دارد را هم گشتیم ولی خبری نبود . ناامید شدیم😔 🌸 تا اینکه دوباره اعزام شد ماموریت ، بعد از چند روز تماس گرفت گفت: من در اینترنت جستجو کردم حتی گلزار شهدایی که اطرافمان بود را گشتم ولی نتوانستم این شهید عزیز رو پیدا کنم. بغضی در گلویش پیچید و گفت: فکر کنم چند شهید گمنامی که در جزیره آرام گرفته اند یکی از آنها شهید کریم پور باشد. با همان بغضی که داشت ادامه داد: سر مزارشان رفتم و را خواندم ... 🌸مدتی گذشت و همچنان ذهن جلیل در گیر بود تا اینکه یک روز به طور اتفاقی برای اولین بار به همراه یکی از خانمها ی همسایه به بنیاد شهید رفتیم تا نام کوچه را به نام شهید قنبری نام گذاری کنیم. 🌸در آنجا یادم به خواب افتاد و از مسئول فرهنگی بنیاد شهید پرسیدم آیا ما شهیدی به نام کریم پور داریم⁉️ گفتند : بله . مزار شهید در پشت بارگاه امامزاده حسن (ع ) گوشه ی آخر صحن که یک پرچم سر مزارش گذاشتیم . 🌸باورم نمی شد زیرا بارها آن گلزار را گشته بودیم. به محض رسیدن به خانه به زنگ زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. خیلی خوشحال شد .😍 ظهر که به خانه آمد ناهار را خورد و به امامزاده حسن (ع) رفتیم. 🌸به مزار آن که شهید رسیدیم جلیل کنار مزار نشست و شروع کرد به گریه کردن.. عکسش را که دید آن خواب دوباره برایش تداعی شد و رو به شهید گفت: آخر تو را پیدا کردم...😭 🌸دو سال هر پنجشنبه ما بر سر مزار می رفتیم . در این دوسال کسی را ندیدیم که بر سر مزارش بیاید تا اینکه یک روز یک پسر جوانی رادیدم که بر سر مزارش آمد و فاتحه ای خواند جلیل سریع خودش را به او رساند و متوجه شد که از خویشاوندان شهید است خوابش را برای او تعریف کرد . و گفت پیام ما را به خانواده شهید برسانید. 🌸یک روز دلم خیلی گرفته بود. چهار ماه پس از شهادت جلیل می گذشت و نزدیک به ایام عید بود. بچه ها پیش مادرم گذاشتم. سبزه ای خریدم و بر سر مزار رفتم و گریه کردم . 😢از دور دو خانوم را دیدم که به سمتم می آیند بلند شدم که بروم . یکی از خانمها صدایم زد و پرسید: ببخشید شما را نمیشناسم ⁉️ ما از بستگان شهید هستیم... خودم را معرفی کردم و جریان خواب جلیل را تعریف کردم . او گفت : ما جریان خواب را شنیده بودیم پس از آن بر سر مزار شهید می آمدیم تا شاید شما را بینیم و از زبان خودتان جریان خواب را بشنویم... 🌸تپه ی شهدا و گلزار شهدای فسا را خیلی دوست دارم. زیرا اکثر شب های جمعه را با جلیل در کنار شهدا گذراندم. و اکنون هر زمان که به گلزار شهدا می روم . از ابتدای گلزار حس می کنم جلیل قدم به قدم در کنارم راه می رود. او را با تمام وجود حس می کنم...
🚩آیت الله بهجت رحمة‌الله‌علیه: 🔹استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم،به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد؟ ➖ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه ميخواندم. «وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند» 🍂شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟! 🔸امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به‌فريادتان برسد.🌷 @Hamid_1368313
💠همسر بزرگوار شهید : 🌷به ایشان گفتم دوری شما برای من سخت است و نمی توانم تحمل کنم. پرسیدم چرا میخواهید بروید سوریه؟ با اشاره به فرازی از بـِاَبي اَنْتَ وَ اُمـــّي گفتند: که این فراز را برایم معنا میکنی؟ گفتم : معنایش که مشخص است یعنی پدر و مادرم به فدایتان 🌷گفت : به خاطر همین! و چادرم را در دست گرفت و گفت : به خاطر این چادرت می روم تا این چادر محکم تر بر سرتان بماند و دست بیگانه و ظالم نیفتد تا از سرتان بکِشند!! ╭─••❈✿‌‌♡✿❈••─╮ @Hamid_1368313 ╰─••❈✿♡✿❈••─╯
1_379577280.mp3
زمان: حجم: 8.4M
🌹﷽🌹 السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه 📖 قرائت 🏴 محرم ۱۴۰۰ •➣♡@Hamid_1368313
1_379577280.mp3
زمان: حجم: 8.4M
🌹﷽🌹 السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه 📖 قرائت 🏴 محرم ۱۴۰۰ •➣♡@Hamid_1368313
1_379577280.mp3
زمان: حجم: 8.4M
🌹﷽🌹 السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه 📖 قرائت 🏴 محرم ۱۴۰۰ •➣♡@Hamid_1368313