چــوننگاهتمےڪنــم
گُممےشـــومدرچشمانت
گمشدندرشبِچشمانتو
خود پیدا شدن استــ.....
#شهید_جهاد_مغنیه ❣
#رفیق_شهیدم 💞
#صبحتون_شهدایی ✨
@HamideSi
#جهاد_جوان
جوان بسیار باحیایی بود
در لبنان زندگی بسیار سخت است آن هم برای یک جوان مذهبی و حزب اللهی.
همیشه وقتی میرفتیم بیرون سرش پایین بود. دائم و سریع هم کارش را انجام میداد که برویم و زیاد در این فضاها نمی ماند.
مهمانی که میرفتیم یا در جمعی اگر حضور داشت لبخند دائم بر لب هاش بود اما با همان چهره مهربان و خندان دینش را حفظ میکرد..
گاهی در جمع دوستانمان اگر از بچه ها حرفی ناشایست میشنید با همان خنده اش متذکر میشد به آن ها.
📚 برگرفته از مصاحبه با دوستان شهید در حزب الله
#شهید_جهاد_مغنیه
#معنویت_و_مقابله_با_گناه
آنان ڪه خاڪ را بہ
نظر ڪیمیا ڪنند
آیا شود ڪه گوشه
چشمے به ما ڪنند؟
#شهید_جهاد_مغنیه
❣@Hamid_1368313
4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادرت میگفت:
یک هفته قبل شهادت،
شب از لای در دیدم سر سجاده داره گریه
میکنه و با امام زمان حرف میزنه ...
رفیق چی گفتی که دل امام زمانو بردی ؟
+ سفارش ما رو هم میکنی ؟...
#شهید_جهاد_مغنیه🌹
🌷 @Hamid_1368313 🌷
#کلام_شهدا 💌
🔅شهید جهاد مغنیه🔅
♦️ وقتی کسی به جایی می رسد که خود را برای اعتقاد یا قضیه خاصی قربانی کند، پس این بالاترین سطح #مقاومت است.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_حزب_الله
╭─••❈✿♡✿❈••─╮
@Hamid_1368313
╰─••❈✿♡✿❈••─╯
#شهید_جهاد_مغنیه
🍃یک هفته قبل از #شهادتش از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه #جهاد می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر #سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با #امام_زمان صحبت میکند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام.
.
🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم .
دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسید و بغل کرد و رفت...
.
🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به #خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر #التماس برای چه بوده است !.
راوی: #مادر_شهید
•➣♡@Hamid_1368313
230K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک هفته قبل از شهادتش از سوریه
به خانه آمد.
پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم
صدای ناله گریه جهاد می آید.
رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم،
دیدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گریه است
و دارد با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت میکند.
دلم لرزید ولی نخواستم
مزاحمش شوم.
وانمود کردم که چیزی ندیده ام.
صبح موقعی که جهاد میخواست برود
موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم
از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟
چرا اینقدر بی قراری میکردی؟
چیشده؟ جهاد خواست طفره برود
برای همین به روی خودش نیاورد
و بحث را عوض کرد
من بخاطر دلهره ای که داشتم
اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم
و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم.
گفت:چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم.
دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم
وادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسید و بغل کرد و رفت...
یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته
و بینشان چه گذشته!
و آن لحن پر التماس برای چه بوده است!
جهاد شهید شده بود 🌿
راوی: مادر شهید
#شهید_جهاد_مغنیه
@Hamid_1368313