eitaa logo
شهید حمید سیاهکالی مرادی💕
250 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
44 فایل
✨ولادت:،۱۳۶۸/۰۲/۰۴ شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۰۵ مزار:گلزار شهدای قزوین ~شرمنده ام.... یک جــان بیشتر ندارم تا در راه ولے عصـر ونائب بر حقـش امـام خامنه اے فـدا کنـــــم✨💫 #√شهیدحمید سیاهکالی مرادی☺️👆🏻 انتقاد!پیشنهاد؟حرفی،سخنی ¿ادمین تبادل @modafeh_chadoor
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 ایشان برای اجاره‌ی خانه‌ی مشترڪ ، مقداری پول داشت ؛ خانه‌ی بزرگ و نوسازی در منطقه‌ی خوبی از شهر پیدا ڪردیم . وقتی پسندیدیم و از خانہ خارج شدیم ، گوشی آقا حمید زنگ خورد . وقتی تلفن‌شان تمام شد ، گفت « یڪی از دوستانم دنبال خانہ است و پولش ڪافی نیست . قبول می‌ڪنی مقداری از پولمان را بہ آن‌ها بدهیم ؟» قبول ڪردم و نصف پول پیش خانہ مان را بہ آن‌ها دادیم . نهایتاً یڪ خانه‌ی ۴۰ متری و قدیمی را در محلہ‌ای پایین شهر اجاره ڪردیم . سال بعد ڪہ بہ طبقه‌ی بالای همان خانہ نقل مڪان ڪردیم ، از سقفش آب وارد خانہ می‌شد ... 🌹👈 اگر چہ رفاه و آسایش دنیایی‌مان در آن خانہ ڪم بود ، اما آرامش و ایمانی ڪہ از نگاه خدا و امام زمان (عج) نصیبمان می‌شد ، بسیار دلچسب بود . حقوق اندڪ آقا حمید برڪت زیادی داشت . من در آن خانه‌ی ۴۰ متری ، بہ شدت خوشبخت بودم . 👉🌹 📗 ڪتاب یادت باشد . 🌷 @Hamid_1368313 🌷
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید سیاهکالی مرادی♥️ 🌷 @Hamid_1368313 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... بزرگۍ میگہ↓ ماسک زدن در این شرایط براۍ مذهبۍها بـاید مثل پیراهـݩ مشکۍ پوشیدن در محـرم باشھ ! :) 😷 @Hamid1368313
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... پـــوشش‌و‌حجابـــــــ زن‌او‌را‌شادابـــــــ تر‌ و‌زیبا‌ییےاش‌را‌پایـــدار‌تر‌مےکنـــد.😇 "•غرر‌الحکم•" ؏🌱 @Hamid1368313
دیدین‌ تازگیا همه‌ جوونا ‌آرزوی شهادت‌ دارن...؟! همش‌ شعار همش‌ ادعای ولی پسر‌ جون،‌ دختر‌ جون... یه‌ نیگا‌ به‌ خودتم‌ کردی؟! ببین‌ شبیه‌ شی؟! ببین‌ یه‌ نَمه‌ بهش‌ شباهت‌ داری؟! شهدا‌ رو‌ میگما...! یه‌ شهید‌ هیچ‌ وقتِ‌ هیچ‌ وقت‌ دل‌ نمیشکنه یه‌ شهید‌ هیچ‌ وقت هیچ‌ وقت‌ مسیر شو‌ کج‌ نمیکنه یه‌ شهید‌‌ رفیقش‌ ، فاطمه‌ اس میخوای مثه‌ شهدا‌ بشی؟! بسمِ‌ الله... 🌸قیافه‌ و‌ مد‌برات‌ مهم‌ نباشه؛ مثه 🌷 🌸از‌ پول‌ و‌ ثروتت‌ بگذری؛ مثه 🌷 🌸راستی میتونی از‌ عشقت‌ بگذری؟!مثه‌ 🌷 بیا‌ و‌ به‌ خودت‌ قول‌ بده‌ از‌ این‌ به‌ بعد دورترین‌ فاصله‌ رو‌ با ! مثلا کیلومترها؟! فرسنگ‌ ها؟! نه!! حتی بیشتر‌ از‌ اینها... قشنگ‌ نیست؟! بیا‌ و‌ به‌ خودت‌ قول‌ بده‌ چشاتو‌ بدزدی ‌وقتی چشات‌ به‌ یه‌ نامحرم‌ میخوره... همون‌ لحظه‌ بگو یا‌ خَیرَ‌ حَبیباً‌ وَ‌ مَحبوب!! بیا‌ و‌ به‌ خودت‌ قول‌ بده‌ دهنتو‌ گِل‌ بگیری‌ اونجا که‌ میخواد به باز‌ شه!! اصلا‌ خلاصه‌ بگم‌ برات‌؟! ❗️بیا‌ و‌ به‌ خودت‌ قول‌ بده‌ نشی دلیلِ اشکهای ❗️
متن بالا خیلی عالیه👆 حتما بخونید🌺
روز 🌺 ۱۰۰ ☘به نیابت از شهید# ابراهیم اسمی هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها 🌷 @Hamid_1368313🌷 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه ... باید اخلاص داشته باشیم 🌸 مشکل کارهای ما این است که برای رضایت همه کار می کنیم... بجز برای رضای خدا 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 🌷 @Hamide_1368313
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣«شهیدی که جلیل را صدا می زد»❣ 🌸جلیل به ماموریتی در تنب بزرگ رفته بود . شب در عالم خواب می بیند که تعدادی از شهدا بر سر مزارشان نشسته اند شاد و خوشحال همه دور هم جمع هستند شوخی میکنند و می خندند. قدم بر می دارد که به سمتشان برود . اما آنها می گویند: بایست هنوز زود است. چند لحظه ای می گذرد و توجه جلیل به یکی از شهدا که ناراحت بر سر مزار خود نشسته جلب می شود. 🌸 رو به یکی از شهدا علت ناراحتی آن شهید را می پرسد. و آن در جواب می گوید او است مدت زیادی است که کسی به او سر نزده است ...😔 🌸مدتها گذشت و از ماموریت بازگشت . خواب را برای من تعریف کرد و گفت: در این مدت از فکر این خواب بیرون نیامده ام. گویا که شهید مرا صدا می زند . به گلزار شهدای فسا رفتیم . 🌸 تمام مزار شهدا را یکی یکی با هم گشتیم. ولی چنین نامی از شهید نبود . 🌸 گفت: گلزار شهدای منطقه ی خودمان را نگشتیم آنجا هم برویم . چند روز بعد رفتیم شهدای تمام منطقه ی ششده و قره بلاغ که در50 کیلومتری فسا قرار دارد را هم گشتیم ولی خبری نبود . ناامید شدیم😔 🌸 تا اینکه دوباره اعزام شد ماموریت ، بعد از چند روز تماس گرفت گفت: من در اینترنت جستجو کردم حتی گلزار شهدایی که اطرافمان بود را گشتم ولی نتوانستم این شهید عزیز رو پیدا کنم. بغضی در گلویش پیچید و گفت: فکر کنم چند شهید گمنامی که در جزیره آرام گرفته اند یکی از آنها شهید کریم پور باشد. با همان بغضی که داشت ادامه داد: سر مزارشان رفتم و را خواندم ... 🌸مدتی گذشت و همچنان ذهن جلیل در گیر بود تا اینکه یک روز به طور اتفاقی برای اولین بار به همراه یکی از خانمها ی همسایه به بنیاد شهید رفتیم تا نام کوچه را به نام شهید قنبری نام گذاری کنیم. 🌸در آنجا یادم به خواب افتاد و از مسئول فرهنگی بنیاد شهید پرسیدم آیا ما شهیدی به نام کریم پور داریم⁉️ گفتند : بله . مزار شهید در پشت بارگاه امامزاده حسن (ع ) گوشه ی آخر صحن که یک پرچم سر مزارش گذاشتیم . 🌸باورم نمی شد زیرا بارها آن گلزار را گشته بودیم. به محض رسیدن به خانه به زنگ زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. خیلی خوشحال شد .😍 ظهر که به خانه آمد ناهار را خورد و به امامزاده حسن (ع) رفتیم. 🌸به مزار آن که شهید رسیدیم جلیل کنار مزار نشست و شروع کرد به گریه کردن.. عکسش را که دید آن خواب دوباره برایش تداعی شد و رو به شهید گفت: آخر تو را پیدا کردم...😭 🌸دو سال هر پنجشنبه ما بر سر مزار می رفتیم . در این دوسال کسی را ندیدیم که بر سر مزارش بیاید تا اینکه یک روز یک پسر جوانی رادیدم که بر سر مزارش آمد و فاتحه ای خواند جلیل سریع خودش را به او رساند و متوجه شد که از خویشاوندان شهید است خوابش را برای او تعریف کرد . و گفت پیام ما را به خانواده شهید برسانید. 🌸یک روز دلم خیلی گرفته بود. چهار ماه پس از شهادت جلیل می گذشت و نزدیک به ایام عید بود. بچه ها پیش مادرم گذاشتم. سبزه ای خریدم و بر سر مزار رفتم و گریه کردم . 😢از دور دو خانوم را دیدم که به سمتم می آیند بلند شدم که بروم . یکی از خانمها صدایم زد و پرسید: ببخشید شما را نمیشناسم ⁉️ ما از بستگان شهید هستیم... خودم را معرفی کردم و جریان خواب جلیل را تعریف کردم . او گفت : ما جریان خواب را شنیده بودیم پس از آن بر سر مزار شهید می آمدیم تا شاید شما را بینیم و از زبان خودتان جریان خواب را بشنویم... 🌸تپه ی شهدا و گلزار شهدای فسا را خیلی دوست دارم. زیرا اکثر شب های جمعه را با جلیل در کنار شهدا گذراندم. و اکنون هر زمان که به گلزار شهدا می روم . از ابتدای گلزار حس می کنم جلیل قدم به قدم در کنارم راه می رود. او را با تمام وجود حس می کنم...
✍🏼شهیدی که در آغوش اباعبدالله به شهادت رسید🥀👇 🌷ابراهیم شهید شد، اما هئیت که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام دفاع مقدس، یکبار ابراهیم را در حالت رویا مشاهده کردم. 🌙 او در یک باغ زیبا🌸حضور داشت و برخی از دوستانش در کنار او بودند. جلو رفتم و سلام کردم،😊✋ میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که ثمره ی آن همه هئیت رفتن چه شد؟!!👆 قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی زمانی که شدم و افتادم، آقا آمدند و مرا در آغوش گرفتند و......🍂🥀💔 راوی:سیدعلی شجاعی 🥀 🌷 @Hamide_1368313
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید سیاهکالی مرادی♥️ 🌷 @Hamid_1368313 🌷