نیازمندی یه مربی که بهم یاد بده از حس شرم رها شم

یه سوال باهام کاری کرد که ۲۰۰ بیت از مثنوی و بخونم و تفسیرشو گوش بدم

مثلا صبح بیدار میشی،میزنی بیرون برای تلاش میبینی بارون اومده حس فیلمایی و میده که کارکتر بعد کلی تلاش امروزقراره نتیجه کاراشو ببینه😎😂🤌🏾

یه همچین حسی((((:

کسی که حافظ میخونه با اصالت عشق آشنا میشه اخ از معنای عشق اخ ازحرف زدن فرزان

وامان از عشقی که دلت و به آرامش برسونه،امان(: ازتون خواهش میکنم یبار معناشو حس کنید خیلی از تعاریف هست که مارو دچار توهم عشق میکنه

چقدر دلم میخاد از علیرضا بهتون بگم...

مثلا یه پسر ۲۳ ساله شخصیتی که توی درسش اوله توی کارش اوله توی خانواده برای تک تک اعضا برنامه میریزه خانواده رو اخر هفته دور هم جمع میکنه از مسائلی جدید حرف میزنه براشون هرروز قبل از رفتن پای مادرشو میبوسه نه تنها ناراحتی تک تک خانواده رو میفهمه که مدل برخورد با هرکدوم و میشناسه بی تفاوت نیست حتی وقتی داداششو میزاره سرکار بره چند باری به اونجا سرمیزنه به پدر اقتدار میده به مادر محبت درعین حال برنامه هایی ک باید انجام شه رو با ادب زیاد براشون توضیح میده حتی وقتی توی یه شهردیگه پیشنهاد پول و کارخیلی خوب بهش میشه رد میکنه، چون میگه باید کنار خانوادم باشم... و این پسر ۲۴ ساله میشه محور خانواده میشه تغییر دهنده فامیل میشه موثر این برام عجیب بود که یه انسان چطور میتونه فقط خودشو نبینه نگه درس من مهمه پس کمک به خانواده رو ولش کن نمیگه،پدرومادر هستن پس خواهرو برادر ب من چه... نمیگه باو آینده خودم و بچسبم بلکه با تک تکشون حرف میزنه تا قانعشون کنع چی براشون خوبه این ادم حتی روی کوچک ترین رفتارها حساس بوده مثلا اگه خواهرش یه اشتباه کوچولو میکرده مدتها فکرش درگیر میشده که چجوری بهش بفهمونه کارش اشتباهه ویه ادم چحوری میتونه از خودش عبورکنه فقط وقتی افسانه از مدل و لحن حرف زدن علیرضا میگفت دلم میخاست،غرق شم توی همون لحظه،و چقدر خجالت زده شدم از خودم پ.ن افسانه دوستمه ک خواهر علیرضاست... #علیرضاپیرمغان

ودر ۲۶ سالگی شهید میشه(:

بیاید جمعه چایخونه حرم باهم حرف بزنیم(((: 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @hamoon0

کتاب آتش بدون دود

آره،همین