eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
72 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج نفری سر سفره نشسته بودیم. من گفتم از ما پنج تا یکیمون خمس این راه میشه. بیایید یک قراری بذاریم هرکس شهید شد اون لحظه آخر که میگن امام حسین (ع) و بقیه اهل بیت میان ، یک کاری کنه که بقیه بفهمن که دیده. بعد از این صحبت قرار بر این شد هرکس شهید شد لبخند بزنه. ما ایمان داشتیم به اینکه اهل بیت اون لحظه آخر تنهامون نمی ذارن ولی در حد شوخی بود که این موضوع رو مطرح کردیم. بعد از چند ساعت که برای بازپس‌گیری و آوردن پیکر شهدا به تل مزار رفتیم، وقتی به سنگر آقا مصطفی رسیدم، دیدم او به صورت روی زمین افتاده. همینکه مصطفی رو برگردوندم، دیدم خون تازه از مصطفی روی زمین ریخت، انگار همین الان شهید شده. در همان لحظه دیدم یک لبخند نازی رو صورت مصطفی نشست. اونجا بود که یاد اون شوخی سر سفره افتادم... پیکر مطهر مصطفی رو به پایین تل مزار آوردیم، با اینکه خیلی پیکر جابه جا شد، اما هنوز لبخند به لبش بود. هنوز لبخند اون صحنه که دیدمش جلو چشامه... شهید مصطفی عارفی https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
در شبی صدای يكي از خوارج را شنید؛ كه نماز شب مي خواند و قرآن تلاوت ميکرد، فرمود: خوابيدن با يقين، برتر از نمازخواندن با شك و ترديد است. نهج‌البلاغه،حکمت۹۷
استقبال پرشور مردم اصفهان از سخنرانی استاد ⁧ ⁩ «اجازه نخواهیم داد هر رذلِ اوباشی به حریم اهل بیت علیهماالسلام چپ نگاه کند» ‏⁧ https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
جمعیت پای سخنرانی استاد رائفی پور در اصفهان، از 10K گذشت این عدد برای بسیاری از و همچنین برای بسیاری از منتقدین ایشان، حتی برای پیج هایشان در صفحات مجازی هم یک آرزوست https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀کمی تامل ✨"خندیدند و رد شدند.." این خلاصه‌یِ زندگیِ آنهایی بود که به دنیا آلوده نشدند! 🌹شهید هادی ذوالفقاری https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀فکر نکنم نیازی به یادآوری باشد ✨گفتند: قیافه اش به ریاست جمهوری نمی خورد! خندید گفت:بله،به ریاست شاید نخورد ولی به نوکری مردم که می خورد... 🌹شهید محمد علی‌ رجایی https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراه شهدا🇮🇷
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد🌱 قسمت29 چادرم راسرکردم وپایین رفتم.کلی چیپس وتنقلات خ
قسمت ۳۰ گفتم:"نمیدونم،مزارشهداخوبه بریم؟"گفت:"دوست دارم بریم قم!"پیله کرده بودبرای سال تحویل کنارحرم حضرت معصومه سلام ا...الیهاباشیم.گفتم:"حمید!آخرسال جاده هاشلوغه،ماهم که ماشین نداریم.سختمون میشه. "گفت:"توازپدرومادرت اجازه بگیر،خودش جورمیشه.من توروازحضرت معصومه سلام ا...الیهاگرفتم.میخوام بریم تشکرکنم." ازپدرومادرم اجازه گرفتم که یک روزه برویم وبرگردیم. روزبیست ونه اسفندآفتاب نزده راه افتادیم،میخواستیم قبل ازاینکه ترافیک بشودبه یک جایی برسیم،ولی جاده هاخیلی شلوغ بود؛انگارهمه نیت کرده بودندلحظه ی تحویل سال کنارحرم باشند.باهزارمشقت به قم رسیدیم.یک ساعت مانده به تحویل سال،حوالی ساعت دوبعدازظهرحرم بودیم. وقتی خواستیم برای زیارت ازهم جدابشویم،اصلاحواسمان نشدیک جای مشخص قراربگذاریم که لحظه ی تحویل سال کنارهم باشیم.فکرکردیم گوشی هست ومی توانیم بعدزیارت تماس بگیریم.رفتنمان همان وگم کردن همدیگرهمان! گوشی هاآنتن نمی داد.چندبارصحن به صحن وسط آن همه شلوغی بین جمعیت دنبالش گشتم.می دانستم اوهم گوشه به گوشه دنبال من است.انگارقسمت نبوداولین سال تحویل زندگی مشترکمان کنارهم باشیم. قبل ازاینکه جداشویم،عینک دودی زده بودم.حمیدتمام این مدت دنبال یک خانم چادری باعینک دودی میگشت،غافل ازاینکه من عینکم رادرآورده بودم. من هم ازبس بین جمعیت چشم دوانده بودم وگردنم رااین طرف وآن طرف کرده بودم،انرژی برایم نمانده بود.سختی راهی که آمده بودیم تاقم یک طرف،این چندساعتی که دنبال هم گشتیم یک طرف. کنارحوض وسط حیاط صحن نشسته بودم که آنتن گوشی هادرست شدوماتوانستیم یک ساعت ونیم بعدازسال تحویل همدیگرراپیداکنیم.تاحمیدرادیدم گفتم:"ازبس هوش وحواسم به پیداکردنت رفته بود،متوجه نشدم سال چطوری تحویل شد."جواب داد:"من هم خیلی دنبالت گشتم.لحظه ی تحویل سال کلی دعاکردم برای زندگیمون."دستش رامحکم گرفته بودم. نمیخواستم لحظه ای بینمان جدایی باشد.آن قدرشلوغ بودکه نشدجلوتربرویم. همان جاداخل حیاط روبه روی صحن آیینه به سمت ضریح گفت:"خانم!خانمم روآوردم ببینی.ممنونم که منوبه عشقم رسوندی!" تقرییاغروب شده بود.آن موقع نه رستورانی بازبود،نه غذایی پیدامیشد.آن قدرخسته بودیم که توانی برای چرخیدن دنبال غذاخوری نداشتیم. چندتابیسکوییت گرفتیم وبرای برگشت سوارتاکسی به سمت میدان"هفتادودوتن"راه افتادیم.قرارگذاشته بودیم تاشب خانه باشیم. چندباری ازاین که به خاطرشلوغی وگم کردن هم نتوانسته بودیم چیزی بخوریم،عذرخواهی کرد.برای قزوین ماشینی نبود.ناچاراسواراتوبوس های زنجان شدیم که وسط راه پیاده شویم. بدجوری ضعف کرده بودم.بااین گرسنگی،بیسکوییت هاحکم لذیذترین غذای ممکن راداشت. حمیدباخنده گفت:"توزن کم خرجی هستی.من ازصبح نه به توصبحونه دادم،نه ناهار.برای شام هم که میرسیم قزوین.اگرانقدرکم خرج باشی،هرهفته میبرمت مسافرت!"مسافرت های یک روزه این مدلی زیادمیرفتیم. ازقم که برگشتیم،عیددیدنی ودیدوبازدیدهاشروع شد.حمیدبرای من مانتوشلوارگرفته بود.مثل همیشه شیک ترین لباس هاراانتخاب کرده بود. زیادازاین مرام هامی گذاشت.معمولاهدیه برای من لباس یاشاخه ای گل طبیعی میخرید.من هم برایش عطروادکلن گرفتم.همه مدل عطروادکلن استفاده میکرد؛ ازعطرهایی مثل گل یاس وگل محمدی تاادکلن هایی مثل فرانس وهالیدی ولاو.عیدآن سال حمیدحسابی تیپ زده بود؛کت وشلوارباعینک دودی.ساعتی هم که من به عنوان کادوی روزعقدبرایش خریده بودم،انداخته بود. پنج شنبه،دوروزبعدازتحویل سال باهمان تیپ رفته بودهییت. نصفه شب بودکه بامن تماس گرفت.ازرفتارهم هییتی هایش تعریف میکرد.دوستانش بیشترحمیدرادرلباس جهادی یالباس خادمی دیده بودندتاباکت وشلواروآن اندازه اتوکشیده.گفت:"بچه های هییت کلی تحویلم گرفتن.کتم رامیگرفتندمیپوشیدندوسربه سرم میگذاشتند!" ازخوشحالی حمیدخوشحال بودم.موقع خداحافظی گفتم:"فردابریم بویین زهرا،خونه ی خاله فرشته؟ "حمیدگفت:"باشه بریم،ماکه بقیه اقوام رورفتیم،خونه کوچک ترین خاله ی شماهم میریم.خوشحال میشه حتما." صبح زنگ خانه راکه زد،سریع بابقیه خداحافظی کردم،کفش هایم راپوشیدم ودم دررفتم.حمیدگفت:"سوارشوبریم! "گفتم:"حمید جان!شوخی نکن.میخوایم بریم بویین زهرا.چهل کیلومترراهه.موتورروبذارخونه باماشین میریم." هرچه گفتم،قبول نکرد.گفت:"باموتوربیشتر می چسبه. "ترک موتورکه نشستم،مثل همیشه شدم جی پی اس سخنگو:"حواست باشه حمید،بریم راست،الان بروچپ،به میدون نزدیک میشیم،سرعت گیرنزدیکه،سرعتت روکم کن،اون آدموببین،گربه روله نکنی،..."ازروی استرسی که داشتم این حرف هارامیزدم.نگران بودم اتفاقی بیفتد. ادامه دارد... 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📸 در آستانه‌‌ی اعزام حجاج بیت‌الله‌الحرام به سرزمین وحی، دست‌اندرکاران و کارگزاران حج کشورمان، صبح امروز (چهارشنبه) با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. 🔺 این دیدار هم‌اکنون در حال برگزاری است. 🏷 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 بازشدن مجدد باب حج پس از دوسال به روی زائران ایرانی و دیگران بشارت بزرگی بود 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار دست‌اندرکاران حج: بشارت بزرگی بود که بعد از دو سال تعطیل، خدای متعال این باب را دوباره بر روی زائران ایرانی، مشتاقان ایرانی و دیگر برادرانی که در کشورهای دیگر هستند گشود. این دعوت الهی است که در را باز میکند، راه را به روی شما می‌گشاید. این لطفی از طرف کسی نیست، این قبول اشتیاق شما و حجاج محترم است از سوی پروردگار عالم. ان‌شاءالله که خوبی داشته باشید. با سلامت و امنیت و استجابت دعا و کسب تفضّلات الهی ان‌شاءالله با دست پُر همه‌ی حجاج به سلامتی برگردید. ۱۴۰۱/۰۳/۱۸ 🏷 | 💻 @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 موافقت عراق با لغو روادید زمینی تا مراسم اربعین ♦️رئیس ستاد مرکزی اربعین حسینی (علیه السلام): براساس گزارش ارائه شده از سوی سفیر ایران در عراق، دولت عراق با لغو روادید زمینی موافقت کرده و قرار است این روند تا مراسم اربعین امسال حسینی تداوم یابد. https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
▪️برپايي اجتماع بزرگ امام‌رضايي‌ها اجتماع بزرگ امام رضايي‌ها روز جمعه در دانشگاه تهران برگزار مي‌شود. اجتماع بزرگ مردمی در اعتراض به اهانت به ساحت پيامبراعظم(ص) و امام هشتم(ع) روز جمعه در دانشگاه تهران برگزار خواهد شد. اين مراسم با عنوان «اجتماع بزرگ ولايت عشق» در ساعت 17:30 با حضور اقشار مختلف مردم و هيئات مذهبي تهران برپا مي‌شود. https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
📙 📚 عنوان کتاب: ساره (خاطرات ساره نیکو، همسر سردار شهید علی خداداد) ✍️ نویسنده: حسن شیردل 🏡 ناشر: شهید کاظمی 📖 صفحات: ۴۰۰ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب ساده است و قلم روان و بیان دلنشینی دارد که با روایتی داستانی شما را به دنیای امیدها و آرزوها و رنج‌های یک همسر شهید می‌برد. نویسنده در این کتاب از سال‌های کودکی‌اش، دوران مدرسه‌اش در سال‌های انقلاب و جنگ و ازدواج و زندگی مشترکش با سردار شهید علی خداداد می‌گوید. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب متأهل‌ها را به مدارس روزانه را ه نمی‌دادند، برای همین در دوره نامزدی، در مدرسه شبانه‌روزی «قناد» ثبت‌نام کردم. من با دوستم عفت هم مدرسه‌ای بودیم و با مدیر و معاون مدرسه صمیمی بودیم. خیلی شیک و باوقار رفتم و پرونده‌ام را گرفتم و در مدرسه شبانه قناد ثبت‌نام کردم و از ۲ تا ۶ غروب می‌رفتم مدرسه. همۀ متأهل‌ها یا آنهایی که مردود می‌شدند و خجالت می‌کشیدند بروند مدرسه، یا آنهایی که ترک تحصیل کرده بودند و دوباره حال و هوای درس خواندن به سرشان زده بود، آمده بودند آنجا. همان رشته تجربی را می‌خواندم. 💔 https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
•/ به قولِ شهید آوینے: • جان امانتے است که باید بـھ جانان برسد .. اگر خود ندهے، مےستانند ! • فاصله‌ی هلاکت تا شهادت، همین خیانت در امانت است !(: 🌱 💫 https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر💔 خداوند به خانواده های حادثه قطار مشهد _یزد صبر بده😔
🥀فکر نکنم نیازی به یادآوری باشد ✨گفتند: قیافه اش به ریاست جمهوری نمی خورد! خندید گفت:بله،به ریاست شاید نخورد ولی به نوکری مردم که می خورد... https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ اعلام عزای عمومی به دنبال حادثه مرگبار قطار مشهد به یزد 🔹به دستور آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی و تایید وزیر کشور به احترام جانباختگان حادثه قطار مشهد - یزد و ابراز هم‌دردی با خانواده حادثه دیدگان و مردم یزد فردا - پنجشنبه ۱۹ خردادماه در یزد عزای عمومی اعلام شد