ما برای انقلابمان کُشته دادیم،
شما برای انقلابتان میکُشید!
فرق ما این است..
- سید مصطفی موسوی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
نامگذاری دو خیابان در منطقه ۵ به نام شهید آرمان علی وردی
🔹اعضای شورای شهر تهران با ۲۰ رأی موافق خیایانهای نیلوفر جنوبی و قدس در تقاطع شهران جنوبی در منطقه ۵ تهران و در نزدیکی محل زندگی شهید آرمان علی وردی را به نام این شهید نامگذاری کردند.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک #شهید_نوجوان #مرحمت_بالازاده #حکایت_شیرین #اعزام_به_جبهه #همراه_شهدا @Hamrahe_Shoh
#قسمت_اول
در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله خامنهای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج میشدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از همان نزدیکی شنیده میشد.
صدا از طرف محافظها بود که چندتایشان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی میگفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
حضرتآقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمیدانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتادهاند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آنها را نزدیک حضرتآقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی میرود.
کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و میگوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچهها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط میخوام قیافه آقای خامنهای رو ببینم، حالا میگه میخوام باهاش حرف هم بزنم».
حضرتآقا میفرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست»
لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرتآقا میرساند, صورت سرخ و سرما زدهاش خیس اشک بود, در میانه راه حضرتآقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند میفرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی»
#ادامه_دارد ..
▪️۱۹ سالگی مربی آموزش نظامی
۲۰ سالگی مسول محافظین بیت امام
۲۱ سالگی مسول عملیات سقز
۲۲ سالگی فرمانده تیپ ویژه سید الشهدا
۲۵ سالگی فرمانده لشگر ویژه سید الشهدا
موفقیت در عملیات های مختلف
۵ بار مجروحیت در طول ۵ سال و در آخر شهادت
#محمود_کاوه حقیقتی شبیه افسانه هاست
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
حاج عباس قهرودی از جمله فرماندهان باقی مانده از لشکر 10 سیدالشهدا است که هنوز با آثار و جراحات به جای مانده از دوران دفاع مقدس مبارزه میکند. در ادامه مطلب دلنوشتهای است که وی برای همرزمانش پیرامون عملیات کربلای پنج نوشته است.....
.این عملیات برای من آخرین عملیات خواهد بود. من دیگر بر نمی گردم. خواب دیدم پرچمی را داده اند به دستم. من پرچم را می برم تا برسانم به دژ، ولی به آن نمی رسم. می دانم که نرسیده به دژ، شهید و از زندان دنیا رها خواهم شد .......
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💠ما آزادی بیان برای گُفتن، برای نوشتن میدهیم لکن برای توطئه اجازه نخواهیم داد و توطئههای شما را، اگر توطئه کنید دفن خواهیم کرد.
📚صحیفه نور ،جلد ۶ ،صفحه ١٢١
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
▪️۱۹ سالگی مربی آموزش نظامی ۲۰ سالگی مسول محافظین بیت امام ۲۱ سالگی مسول عملیات سقز ۲۲ سالگی فرما
👌چرا برای رهبر دعا نکرد؟!
اردویی با مدرسه به مشهدالرضا (ع) مشرف شدیم ، مرحوم پدر شهید کاوه به محل اسکان ما دعوت شد جهت سخنرانی...
ابتدا مدیر مدرسه سخنرانی و در پایان دعا کرد.
بنده کنار پدر شهید کاوه نشسته بودم.
ایشان در گوشی به بنده گفت:
این مدیر شما ولایی نیست؟ چرا برای رهبر دعا نکرد؟!
عرض شد که ایشان ولایی هستند یادشون رفت در دعا ها برای سلامتی رهبر دعا کنند...
با پای پر ورمم.mp3
8.72M
🤲سه دقیقه روضه
با پای پر ورمم
دردسر حرمم
حالا دیگه خیلی
شبیه مادرمم
🎙حاج محمود کریمی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
میگفتڪہ:
عظمتنوڪرۍدرخونہۍ
امـامحُسِـین"؏"رو،زمانۍمیفهمۍ؛
ڪہشبِاولقبـر،
وقتۍزبـونتبنداومد،
یہوقتمیبینۍیہصدایۍمیاد،
میگہنترس،مـنهستم..!
💐دیروز رئیس جمهور عزیز در دیدار ساده و صمیمانه خود با جمعی از دانش آموزان در حالی که به درختی تکیه داده بود به سوالات دانش آموزان پاسخ داد.
به یاد مرحوم امام عزیز که به درخت سیبی تکیه داده بود و سخنرانی کرد.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada