@Hamrahe_Shohada
🍃 #فرمانده در #تیرماه سال ۱۳۶۱ رفت و هنوز برنگشته است...
🍃فرمانده ای که آرامش این روزها را از تلاش ها و رشادت های او و امثال او داریم.
🍃 چشم های زیادی منتظر حاج احمد متوسلیان هستند و دلهای زیادی از بی خبری اش پیر شدند...
🍃او هم چون اربابش زیر بار ظلم نرفت. نمی دانم سرنوشتش چون اربابش شد یا چون کاروان اسرا اما او نمونه بارز #هیهات_من_الذله است.حال چه اسیر باشد چه #شهید....
🍃منتظران این قصه بلا تکلیفی ۴۰ ساله هنوز هم منتظرند.
#حاج_احمد، برگرد و پایان بده به این غم بی خبری. بیا، این انقلاب و این روزها نیاز دارد به تو....💔
🍃حاج_احمد، دعا کن. #شرمنده نشویم. شرمنده تلاش های تو، دلتنگی ها و بی قراری های خانواده ات.
#حاج_احمد_متوسلیان🕊
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
☀️#امام_خامنهای :
همسر او [#شهید_علی_چیتسازیان] میگوید در آخرین باری که آمد منزل و بعد [از آن] رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمهشب همینطور نشسته بود و اشک میریخت و گریه میکرد.
با اینکه مرد باصلابت و قدرتمند و #فرمانده کاملاً باصلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک می ریخت.
گفتم چرا اینقدر گریه میکنی؟
گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را.
معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود.
می گوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی.
ما اینهمه با همدیگر رفتیم راهکار پیدا کردیم. اینها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگانها میشدند. قبلاً میرفتند راهها را پیدا میکردند، باز میکردند تا یگانها بتوانند حرکت کنند بروند جلو.
ما اینهمه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راهکار این قضیه چیست؟ این قضیهی #شهادت؟
این را به من بگو، چرا من شهید نمی شوم؟
می گوید یک نگاهی به من کرد و گفت: راهکارش #اشک است، اشک.»
۹۵/۱۲/۴
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💢چلوکباب تو خط، ساچمهپلو تو شهرک!
بهشدت عصبانی شد. لب هم به غذا نزد. گفت: «دلیلی نداره برای ما که فرماندهایم چلوکباب بیارند، برای نیروها غذای دیگر.» و بعد هم دستور داد غذاها را برگردانند عقب. خیلی به فکر نیروهایش بود. اگر هم بعضی وقتها دو نوع غذا درست میکردند، بهترینش را میداد برای آنها که خطاند. بین بچهها هم معروف بود «چلو کباب تو خط، ساچمهپلو تو شهرک.»
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از
سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💢 #سردار #شهید محمدحسن #طاطیان .
( #فرمانده #شهیدی که #منافقین در #عملیات #مرصاد #چشمانش را از کاسه درآوردند و #زبانش را بریدند و #بشهادت رساندنش)
.
▪️شعاری که در پادگان برای او میدادند، این بود: عزرائیل پادگان / محمد حسن طاطیان! گفتم: اینجا میگویند که تو خیلی سختگیری میکنی. گفت: اگر آنها را در باد و طوفان به منجیل و نیمهشبها به دریا میبرم، به خاطر این است که به راحتی در مقابل دشمن بایستند.
.
همرزمش میگفت :
دختربچه هفده، هجده سالهای دست حزب دموکرات اسیر بود، محمدحسن او را نجات داد. وقتی آن دختر را به پدرش رساندیم، یک سرویس طلا برای محمدحسن آورد. ما به آن مرد گفتیم: اگر او بیاید و این را ببیند، ناراحت میشود؛ برگرد برو تا تو را نبیند. همین که آن مرد داشت میرفت، محمدحسن رسید و پرسید: تو اینجا چهکار میکنی؟ گفت: برایت هدیه آوردم. گفت: من هدیهام را از خدا میخواهم. فقط برو دعا کن که شهادت نصیبم شود.
.
🚩«محمد حسن طاطیان» فرزند «قربانعلی» یکم آبان ۱۳۳۷ در بهشهر به دنیا آمد و در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ در منطقه گیلانغرب در کمین دشمن افتاد و در تاریخ ۵ مرداد به دست شقیترین افراد منافق بیشرم شکنجه و چشمانش را از حدقه درآوردند و زبانش را بریدند و به شهادت رساندند.
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
⭕️صدام کجاست که ببیند سربازان روح الله و فرماندهان سپاهش چگونه با عزت و احترام در خاک عراق به زیارت اباعبدالله میروند...
.
💢 حضور #سردار حاج جابر جعفری #فرمانده #گردان صاحب الزمان #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا در #حرم امام #حسین ( #اربعین ۱۴۰۲ _#کربلا)
#زیارت_قبول_عمو_جابر
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
📌 #ڪلام_شهید:
🔹 میگفت:
معنی ایمان را
باید در سختیها دریافت
و من مفهوم زندگی را
در دفاع از #اسلام فهمیدم ...
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#فرمانده
#تیپ_9_بدر
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada