eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید جلال افشار 🔸شهید جلال افشار از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود؛ یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند: « بین شما یکی از سربازان عجل الله است و به زودی از میان شما می رود.» 🔸 بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش، آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشک هایشان از گونه سرازیر می‌شد و روی عکس جلال می افتاد. فرمودند: امام زمان عجل الله از من یک سرباز می خواستند من هم آقای افشار و معرفی کردم، اشک من اشک شوق است... از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است... شهید هدیه به روح مطهر شهید @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منطق عشق میگه : خیلی ها کربلا رفتن ... و کربلایی نشدن... و خیلی ها کربلا نرفتند ... و کربلایی شدند... @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_چهار باز با فاطمه راه می‌افتیم. می‌پرسد ک
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ... خوشحالم. من ماه‌هاست که به انتظار این شب نشسته‌ام. حتما دیگران هم توی صورتم می‌بینند که این شوق، برای دل‌خوشی آن‌ها نیست. نشسته‌ایم دور هم و میوه‌ها و شیرینی‌ها میان‌داری می‌کنند؛ مثل شبِ بزم! مگسی می‌کوشد که بیش از سهمش با ما شریک شود! هرچه دورش می‌کنم به ماندن اصرار می‌کند! به مگس‌کُش مسلح می‌شوم. تا مگس‌کُش را می‌بیند، می‌رود و در دورترین نقطه روی سقف می‌نشیند و دیگر پایین نمی‌آید! می‌گویم انگار کشتن داعشی‌ها از کشتن این مگس آسان‌تر است! می‌خندیم اما این‌بار بابا جور دیگری نگاهم می‌کند. از من چشم برنمی‌دارد. انگار توی لبخندم، چیزی می‌بیند که دیگران ندیده‌اند... دلم می‌ریزد... دارم فکر می‌کنم که چند بار، چند ساعت، چند دقیقه دیگر می‌توانم بابا را ببینم... وسط حرف‌ها و فکرها و خنده‌ها، بابا که حالا دیگر آرام‌آرام لبخند از روی صورتش محو می‌شود، می‌گوید بلندشو و به پدربزرگ و مادربزرگ و عمه و خاله‌هایت زنگ بزن و از همه خداحافظی کن. خداحافظی... می‌توانم کلماتِ توی خیال و احساسش را حدس بزنم. انگار امشب برای بابا بوی وداع می‌دهد. نگران حالش هستم. تک به تک با همه‌شان تماس می‌گیرم؛ هرچند برایم سخت است. با مادر بیش از همه حرف می‌زنم. گرمای مهرِ توی صدایش، از پشت تلفن دلم را گرم می‌کند. شب عید است، شبِ روز پدر! نگرانی بابا را پشت خنده‌هایش حس می‌کنم. تصویرش را قاب می‌گیرم توی ذهنم... هنوز اذان نداده‌اند که بیدار می‌شوم. باز هم تاریکی، باز هم خلوت... فاطمه آرام خوابیده است... تماشایش می‌کنم... ۶۵ 📔
زینب جان!❣ ◽️ای کاش که از تبار غم بودم، کاش... ◾️يک مصرع شعر محتشم بودم کاش ◽️در روضه ی عباس به خود می گفتم ◾️ای کاش مدافع حرم بودم،.... 🥀🥀 @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصویر شهید حسین امیرعبداالهیان، دیپلمات تراز ایرانی در خیابان‌های لبنان @Hamrahe_Shohada
شب... دنج ترین گوشه، برایِ خیالِ توست.. حٰاج‌قٰاسِم‌سُلِیمٰانی @Hamrahe_Shohada
⚪️ وقتی حاج آقا خودش پیراهن یک جوان را دوخت سید علی اکبر ابوترابی‌فرد قبل از پیروزی نهضت اسلامی، یک مبارز انقلابی بود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در جبهه حق علیه باطل حاضر شد و در سال ۱۳۵۹ به اسارت دشمن بعثی درآمد و بیش از ده سال سختی های اسارت را تحمل کرد و با وجود تمام سختی ها، در مقاومت به الگویی برای رزمندگان مبدل شد او با سعه صدر،بردباری بسیار بالا و با تمسک به اهل بیت(ع) شمعی در محفل رزمندگان ایرانی بود و امید و ایمان را در آنها تقویت می کرد حسین مندنی‌زاده در خاطره‌ای از ایشان روایت می‌کند: توی حیاط اردوگاه نشسته بود.هرکس می‌آمد و حرفی پیش می‌کشید؛ یکی از برنامه‌های فرهنگی اردوگاه می‌گفت، یکی از مشکلش می‌گفت، یکی به روش او در رهبری اردوگاه انتقاد می‌کرد. او هم با حوصله به حرف‌هایشان گوش می‌داد.توی این گیرودار بسیجی جوانی سر رسید.به حاج‌آقا گفت «چند دقیقه‌ای کارتون دارم». حاج‌آقا گفت «درخدمتم آقاجون». جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت «پیرهنم گشاد بود،شکافتمش و دوباره اندازه کردم. بردم پیش خیاط اردوگاه. خیاط می‌گه باید یک ماهی صبر کنم.من جز آن پیرهن لباسی ندارم. اگه می‌شه شما بگید پیرهن رو زودتر بدوزه». حاج‌آقا کمی فکر کرد و گفت «باشه، پیرهن رو بیار تا بگم برات بدوزن» یک هفته تمام، وقتی همه خواب بودند، حاج‌آقا بیدار می‌نشست و پیراهن را با دقت می‌دوخت. یکروز صبح، چجوان را در محوطة اردوگاه پیدا کرد و پیراهن را دستش داد جوان هیچ وقت نفهمید خیاط آن پیراهن خود حاجی بوده 👆📷 ابوترابی فرد، در زندان زمان شاه // در بند اسارت صدام @Hamrahe_Shohada
انقلاب کارمند نمیخواد آدم جهادی میخواد. فرق حاج قاسم با بقیه همکاراش تو همین بود... 💞 @Hamrahe_Shohada
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
🥀🥀🌾🥀🥀🌾🥀🥀🌾 ✔️تفسیر آيه ٤٧ سوره انفال: ۶ ــ در اين آيه مسلمانان را از پيروى كارهاى ابلهانه و اعمال غرورآميز و بى‌محتوا و سر و صداهاى توخالى و بى‌معنى باز مى‌دارد، و با اشاره به جريان كار «ابوجهل» و طرز افكار او و اديانش مى‌فرمايد: «و مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود از روى غرور و هوى پرستى و خود نمايى در برابر مردم (بسوى ميدان بدر) خارج شدند» (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ). 🔹 «همانها كه (مردم را) از راه خدا باز مى‌داشتند» و سرانجام شكست خوردند (وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ). 🔹 هم هدفشان نامقدّس بود و هم وسايل رسيدنشان به اين هدف. «خداوند به كارهايى كه اين گونه افراد انجام مى‌دهند محيط است و از اعمالشان باخبر» (وَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ). 📚برگزیده تفسیر نمونه
خاطرات_شهید 💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بی‌صدا به اتاقش رفت. 💠صدا کرد:  مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم و بردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست. 💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.  پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش». 💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری». اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است» 💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به‌ خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند». 💠نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود.... ✍به روایت مادربزرگوارشهید شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷 @Hamrahe_Shohada