eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
1023_50775787712484.mp3
6.12M
🎧 فوق زیبا♥️ علی علیه نه آدم علی علیه معادم علی مولا علی مولا علی علیه حیاتم علی علیه مماتم علی مولا علی مولا 🎤 کربلایی @Hamrahe_Shohada
⚽️🌷فوتبالیستی که عشق شهادت داشت🌷⚽️ «وازگن آدامیان» از جمله شهیدانی است که افتخار شهادت در راه حفظ خاک وطن را به افتخار کسب عنوان و مدال های ورزشی ترجیح داد... شهید وازگن آدامیان در سال 1343 (1965 میلادی) در شهر آغاجاری استان خوزستان به دنیا آمد. پدر او «واهیک» و مادرش «والنتین» نام داشت با انتقال خانواده به تهران، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ارامنه «نوبار» گذراند و در دبیرستان دولتی «حر» ادامه تحصیل داد، اما آن را به پایان نرساند و همزمان با ورود به عرصه کار، به عضویت باشگاه ورزشی و فرهنگی «سیپان» در آمد و در بخش ورزشی همان باشگاه در تیم فوتبال شروع به بازی کرد. سپس در دوم اردیبهشت سال 1364 (22 آوریل 1985) زمین مستطیل سبز فوتبال را رها کرد و برای دفاع از وطن به خدمت سربازی رفت. حضور وازگن در جبهه ها فقط به چند ماه محدود شد و در نهایت در 16 شهریور سال 1364(7 سپتامبر 1985) در منطقه جنگی «حاج عمران» در پی انفجار بمب به شهادت رسید. با ا نتقال پیکر این شهید به تهران، مراسم مذهبی تدفین با شرکت انبوه مردم در آرامگاه ارامنه «نور بوراستان» تهران برگزار شد و پس از آن در جایگاه ویژه شهیدان به خاک سپرده شد. سپس اسقف اعظم «کوریون پاپیان» خلیفه ارامنه اصفهان و جنوب ایران، کشیش ارشد آهارون درگالستیان نایب خلیفه ارامه تهران و نمایندگانی از شورای خلیفه گری و نهادهای وابسته پس از مراسم خاکسپاری این شهید، به ملاقات با خانواده وازگن رفتند... شهیدارمنی وازگن_آدمیان_فوتبالیست @Hamrahe_Shohada
مصداق بارز فرمایش حضرت آقا بود که فرمودند: اول باید خودت را شهید کنی بعد شهید بشی🕊. عباس تو مسیر اهل بیت علیهم السلام حرکت میکرد اصلا رمز موفقیت عباس این بود که شاگردی اهل بیت علیهم السلام را کرده بود و تو همین مسیر رشد کرده بود . یادمه با عباس هر هفته شب‌های جمعه میرفتیم به امامزاده یحیی برای شرکت در مراسم دعای کمیل، صبحهای جمعه دعای ندبه و بعد به نمازجمعه؛ به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد؛ خیلی جوان باادب و فهمیده ای بود عباس اهل تفکر بود؛ او خوب راهی را انتخاب کرده بود... راوی: دوست شهید 🌷شهید 🌷 @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوسیُ_دو امروز در روستای خلصه دو عملیات انتحار
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 خودم برایشان غذا می‌برم. نشسته‌اند و با دست غذا می‌خورند. می‌نشینم کنارشان و آستین بالا می‌زنم و من هم با دست مشغول می‌شوم! یکی از بچه‌ها که مرا می‌بیند، تعجب می‌کند. می‌گویم اینطوری غذا خوردن کمی سخت است اما صمیمیت بین ما و نیروها را بیش‌تر می‌کند. سبک زندگی یک فرمانده یا مربی مهم است. مربی‌ها الگو قرار می‌گیرند... بچه‌ها به کنایه می‌گفتند آن‌قدر که تو به فکر نیروهایت هستی، مادر به فکر بچه‌هایش نیست! سیر که می‌بینم‌شان می‌روم و در خانه‌های قراصی گشتی می‌زنم. توی یکی از خانه‌ها دراز می‌کشم و غرق می‌شوم در خیالاتم. چشم‌هایم را که باز می‌کنم، می‌فهمم که دوساعتی است، خواب مرا با خودش برده! دو سه روزی می‌شد که به خاطر شرایط بد منطقه، چشم روی هم نگذاشته بودیم. بچه‌ها نگرانم شده بودند که چرا جواب‌شان را پشت بیسیم نداده‌ام. رحیم تعجب کرده بود که چطور با خیال راحت توی آن خانه خالی، خوابیده بودم؛ خانه‌ای که هر لحظه ممکن بود تکفیری‌ها ویرانش کنند... .... ۱۳۳ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*💌🥀🇮🇷سفیر عشق شهید است و ارباب عشق حسین (ع) و وادی عشاق کربلا* *جایی که ارباب عشق سر به باد می دهد تا اسرار عشاق را بازگو کند که برای عشاق راهی جز از کربلا گذشتن* *نیست....آنچه مهم است حفظ راه شهداست،یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست....💔🇮🇷🇮🇷* *🇮🇷🥀شادی روح والامقام شهدا صلوات......💔* 🇮🇷💌🥀💌🇮🇷 @Hamrahe_Shohada
حضرت آقاخطاب به جانباز محمدتقی طاهرزاده: محمدتقی! میشنوی آقاجون؟ میشنوی عزیز؟ میشنوی؟ در آستانه‌ی بهشت، دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما؛ خوشا به حالت… 🔆🔆🔆🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 در تیرماه ۱۳۶۷ در شلمچه دچار موج‌گرفتگی شد و حدود یک ماه بعد به عالم بی‌هوشی رفت. دوران بی‌هوشی این جانباز، ۱۸ سال به طول انجامید. در طول این مدت آنچه بر شگفتی این واقعه می‌افزود، پرستاری عاشقانه پدر وی بود.در این ۱۸ سال که محمدتقی‌ بر روی تخت خوابیده بود، با همان دو چشم نافذش همه تنهایی‌های پدر و مادر را پر می‌کرد. مرحوم پدرش:  آقاحدود چهل دقیقه کنار تخت تقی نشست. هرچند بهشتی بودن او را بالای سر خودش گفته بود، با این حال به ما دلداری داد و گفت: ما منتظر خبرهای خوشی هستیم. آقا تقی، چهار سال پس از این دیدار زنده بود. این دلداری آقا باعث شد ما با امید و انرژی بیشتری به او رسیدگی کنیم. آخرین لبخند تقی در آخرین دم حیات دنیایی تماشایی بود! محمد تقی در اردیبهشت ۸۴ به کاروان شهدای دفاع مقدس پیوست. وپدرش نیز هوشنگ طاهرزاده پس از شهادت فرزندش، دچار تومور مغزی شد ودرسال۱۳۹۲ به رحمت ایزدی پیوست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
هدایت شده از راه ما راه شهید رئیسی و شهید سلیمانی (این روزها)
🔸 اگر قرار باشه بیکار باشیم و هر مسئولی که حرفی بزنه ما ها چند روز بحث و جدل کنیم و روحیه ها را مکدر کنیم قطعا رهبر معظم راضی نیستند 🔸 اگر انتقادی هم داریم یکبار میگیم دیگر تکرار تکرار تکرار معنایی ندارد سید حسین
همراه شهدا🇮🇷
🔸 اگر قرار باشه بیکار باشیم و هر مسئولی که حرفی بزنه ما ها چند روز بحث و جدل کنیم و روحیه ها را مک
کانال جدید اقای سید حسین 👆 بزرگوارانی مطالب خوب ایشون دنبال میکنن حتما کانال جدید عوض بشن
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته @Hamrahe_Shohada
شهید بهمن حسینی خانواده ای مذهبی منتظر آمدن مائده الهی بودند و خداوند این انتظار را در تاریخ ۲ فروردین ماه ۱۳۴۰ش به سر آورد شهیدبهمن_حسینی این مائده الهی بود که والدین را طراوتی نو بخشید. بهمن در جمع پرنشاط خانواده به رشد و بالندگی جسمی رسید و در سن ۷ سالگی پا در عرصه علم و دانش نهاد و مدارج علمی را طی نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد. با شروع جنگ تحمیلی، عاشقانه به دیار خون و شهادت شتافت تا از خاک کشورش دفاع نماید. حسینی پس از سال ها مجاهدت در راه حق، سرانجام در تاریخ هفدهم شهریورماه سال ۱۳۶۲ هجری شمسی در سن ۲۲ سالگی خاک سرپل ذهاب را محل عروج خود قرار داد و به ملکوت اعلی پیوست. پیکر پاک شهید بهمن حسینی پس از تشییع بر روی دستان گرم مردم در گلزارـشهدای امامزاده_عقیل (علیه لسلام) اسلام شهر به خاک سپرده شد... شادی روح پاکشون فاتحه و صلوات با وعجل فرجهم ☘🥀 #همراه_شهدا @Hamrahe_Shohada
ازدل خاک فکه،استخوانهای جوانی از وطن را يافتند, در جيب لباسش برگه اي بود: «بسمه تعالي.جنگ بالاگرفته است . مجالي براي هيچ وصيتي نيست. تاهنوز چند قطره خوني در بدن دارم ، حديثي ازامام پنجم ع مينويسم: «بتو خيانت ميکنند ، تومکن! توراتکذيب ميکنند ، آرام باش! تو را ميستايند، فريب مخور! تو را نکوهش ميکنند، شکوه مکن! مردم شهر از تو بد ميگويند ، اندوهگين مشو! همه مردم تو را نيک ميخوانند ، مسرور مباش!!! آنگاه ازماخواهي بود»… ديگر نايي در بدن ندارم ؛ خداحافظ دنیا شهداشرمنده ایم @Hamrahe_Shohada
✅ *این وصیت‌نامه را بیست‌بار بخوانید! عالیه عالی، یک دوره عرفان اسلامی در یک متن کوتاه* ❤️ ▶️ رهبر معظم انقلاب: یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجان‌گذشته‌ی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّت‌نامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّت‌نامه‌اش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خوانده‌ام... 📝 گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی: 🔹اینجانب ناصرالدین باغانی بنده‌ی حقیر در درگاه خداوندم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم: 🔸سخنم را درباره‌ی عشق آغاز می‌کنم. ما را به جرم عشق موأخذه می‌کنند‌. گویا نمی‌دانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟ 🔹خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی‌کرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه! 🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همه‌ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم. 🔹بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری. 🔸فهمیدم در این مدت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کرده‌ام، این تو بودی که عاشق من بوده‌ای و من را می‌کشانده‌ای! 🔹اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام ولی باز مستقیم آمده‌ام؛ حال می‌فهمم که این تو بوده‌ای که به دنبال بنده‌ات بوده‌ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده‌ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای تا بلکه یک شب او را ببینی. 🔸حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر. 🔹آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می‌نشستی. اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام 🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنه‌ی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم. 🔹آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من ل‍ئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم... 🔻امّا شهادت چیست؟ 🔸آن هنگام که رزمنده‌ای مجاهد، بسوی دشمن حق می‌رود و ملائک به تماشای رزم او می‌نشینند و شیطان ناله بر می‌آورد و پای به فرار می‌گذارد و ناگهان غنچه‌ای می‌شکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام می‌توانیم داد؟ 🔹شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید می‌تواند شهادت را درک کند. 🔸شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی‌توانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصل‌شان نیز نمی‌توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می‌کند. اگر شهید باشید شهید را می‌شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمی‌کند که نمی‌کند. 🔹برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه می‌خورند، و از این در عجبند و حیرت می‌کنند که چرا به فکر خود نیستید! 🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده‌اید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید... 🌷برای شادی روح همه شهیدان صلوات🌹🌹🌹🌲🌲🌲 🌺《اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم》🌺 @Hamrahe_Shohada
شهید به من وتو ♥ : احمدرضا احدی🌷 🕊 آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ هیچ میدانستی؟ حتما نه!... هیچ آیا آنجا که کارون و دجله وفرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟ با امید های فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟ اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد! اما تو اگر قاسم نیستی اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش! که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد من نمیدانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد. پس بیاید حرمله مباشیم. 🌹نثار روح پاک شهید احمدرضا احدی صلواتی هدیه بفرمایید... @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوسیُ_سه خودم برایشان غذا می‌برم. نشسته‌اند و
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 به مقر که برمی‌گردم، باز پیام‌های فاطمه را می‌بینم. -«تو که قول داده بودی، سرِ چهل و پنج روز برگردی... همه منتظریم که برگردی... چرا نمیای؟ چرا زیر قولت زدی؟ چهل و پنج روزه که منتظر دیدنت موندم... عباس... تو رو به خدا زودتر برگرد...» به تصویری که از فاطمه توی گوشی‌ام دارم نگاه می‌کنم؛ مکث می‌کنم؛ یک، دو، سه... باید قلم بردارم. بار سنگین این دلتنگی را جز همدمم، قلم نمی‌تواند به دوش بکشد. کاغذی برمی‌دارم و نقش‌های دلتنگی را به واژه تبدیل می‌کنم و به بند نوشتن می‌کشم‌شان... «همسر عزیزم... این نامه را می‌نویسم بیش‌تر برای تنگی دل خودم. شنیدی می‌گویند سخن که از دل برآید، بر دل نشیند؟ صداقتم را به حرمت صدای لرزانم بپذیر. زندگی روح دارد و جسم؛ مثل انسان. جسمش دیدنی‌های آن است؛ روحش که به جسمش جان می‌دهد، عشق است... من همیشه دوست داشتم یک عاشق ببینم؛ همیشه دوست داشتم ببینم عاشق چگونه زندگی می‌کند؟ چه می‌گوید؟ چگونه فکر می‌کند؟ آخر خیلی می‌شنیدم از سوز و گداز و درد و درمان عشق... عشق بسیار مقدس است. عشقِ هرچه غیر خداست، مجازی، و حقیقی خداست. اما مکر خداوند زیباست که عشق مجازی را پلی ساخته و تنها با عبور از آن به عشق حقیقی می‌رسیم. من دوست دارم عاشق بشوم؛ از تو شروع کنم تا بتوانم ذره‌ای عشق حقیقی را درک کنم. دوست داشتن، مقدمه‌ی عشق است اما عشق نیست. اگر بخواهیم عاشق هم باشیم باید تلاش کنیم... تلاش در محبت کردن، تلاش در رفتار خوب و پسندیده. عشق مربوط به صورت نیست؛ صورت، ظاهرِ عشق است، مقدمه‌ی عشق است؛ اما ادامه‌اش با روح است؛ اخلاق مربوط به روح است. دوستت دارم فاطمه‌جان. امیدوارم من و تو بتوانیم عاشق شویم... خیلی دوستت دارم؛ دلم برایت تنگ می‌شود عشقم... ع د» ... .... ۱۳۴ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️هر روز شهدا میگن : سلام ...قرارهامون یادتون نره. برای خدا کار کنید و به او توکل کنید ، مثل ما ... @Hamrahe_Shohada
1018_50813832206125.mp3
5.46M
🎧 زیبا و احساسی🖤 🎵 میخواستم آخه قبل از این که بمیرم ... 🎵 برای سَکینه‌ات عروسی بگیرم 🎤 کربلایی 🏴 (س) @Hamrahe_Shohada
▪️همپای خطر همسفر زینب بود ▪️همراز نماز سحر زینب بود ▪️یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل ▪️پروانه ‌صفت دور و بر زینب بود ◼ 5 ربیع الاول سالروز (س) 🏴 @Hamrahe_Shohada
🌷به روایت مادر شهیده : طیبه از هفت سالگی نماز می‌خواند، ۹ ماه مکتب رفت و قرآن خواندن را یاد گرفت، سه بار از مدرسه بیرونش کردند که نباید روسری بپوشی اما قبول نمی‌کرد برای دانشگاه کنکور داد هم پیراپزشکی قبول شد هم شیمی دانشگاه فردوسی مشهد، به مشهد رفت و رشته شیمی را ادامه داد.. طیبه‌ سادات فیلم‌برداری و عکاسی هم می‌کرد، از تظاهرات عکس می‌گرفت، از طرف امام برای زلزله‌زدگان طبس برای عکاسی رفت و می‌خواست همه عکس‌ها را به نمایش بگذارد اما هفدهم دی‌ماه شهید شد و فردای آن روز، عکس خودش را نیز با عکس شهدا در نمایشگاه گذاشتند.. @Hamrahe_Shohada