📖 #داستانک
#مناقب_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
══✿☆✿☆✿══
🔮 روایتی که اشک هر خواننده ای را در می آورد
📝نویسنده مسیحی (جرج جرداق) روایتی را نقل میکند و میگوید: هنگامی که این روایت را می نوشتم اشکم میریخت و نوشته ام را خیس می کرد
♦️ و آن روایت این است که علی علیه السلام، شبی برای خانواده بی سرپرستی انبانی از غذا برد،
♦️ولی دید کودکِ یتیم نا آرام است.
♦️از علّت گریه اش پرسید،
♦️کودک گفت بچه ها در کوچه به من میگویند تو پدر نداری.
♦️ امام فرمود به آنها بگو امیرالمومنین خلیفه مسلمین پدر من است.
♦️ بچه آرام نگرفت و گفت بچه ها در کوچه اسب چوبین دارند و من ندارم.
♦️امام علیه السلام چوبی فراهم کرد و به او داد شاید خوشحال شده آرام گیرد.
♦️امّا کودکِ یتیم که از فراق پدر و نوازشهای پدرانه توان خویش را از دست داده بود و پِی در پِی بهانه میگرفت، گفت من اسبی را میخواهم که بر او سوار شوم و مرا حرکت دهد و راه ببرد.
♦️( امام و رهبر مسلمانان ) در دل شب کودک یتیم را بر پشت خود سوار کرد و آن قدر به شکل اسب گرداند تا کودک در پشتش به خواب رفت و او را با دلی شاد به بستر نهاد،
♦️آنگاه خودش به بستر خویش رفت.
📚حکایات برگزیده، ص130 (شجره طوبی)
🌟اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌟
ْ
کانال درراه بندگی
@darrahbandgi