eitaa logo
چشم بصیرت
127 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
849 ویدیو
275 فایل
گروه روشنگری https://eitaa.com/Hananebasirat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائتی ان شاءالله از امروز هر روز تفسیر یک آیه در کانال قرار می گیرد.😇 با ما همراه باشید🌺 @Hananebasirat
تفسیر نور (حجة الاسلام قرائتی) «7» صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ‌ (خداوندا! ما را به) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدايت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان! ✅نکته ها اين آيه راه مستقيم را، راه كسانى معرّفى مى‌كند كه مورد نعمت الهى واقع شده‌اند وعبارتند از: انبيا، صدّيقين، شهدا وصالحين. «1» توجّه به راه اين بزرگواران و آرزوى پيمودن آن وتلقين اين آرزو به خود، ما را از خطر كجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مى‌دارد. بعد از اين درخواست، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسير غضب‌شدگان وگمراهان قرار ندهد. زيرا بنى‌اسرائيل نيز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند. قرآن، مردم را به سه دسته تقسيم مى‌نمايد: كسانى كه مورد نعمت هدايت قرار گرفته‌ «1». «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ»، كسانى كه خدا و رسول را پيروى كنند، آنان با كسانى هستند كه خدا آنها را نعمت داده است، از پيامبران، راستگويان، شهدا و صالحان. نساء، 69 و آيه 59 سوره مريم. جلد 1 - صفحه 38 وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان. مراد از نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، نعمتِ هدايت است. زيرا در آيه‌ى قبل سخن از هدايت بود. علاوه بر آنكه نعمت‌هاى مادى را كفّار ومنحرفين وديگران نيز دارند. هدايت شدگان نيز مورد خطرند و بايد دائماً از خدا بخواهيم كه مسير ما، به غضب و گمراهى كشيده نشود. مغضوبين در قرآن‌ در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّت‌هايى همچون قوم عاد، ثمود و بنى‌اسرائيل، به عنوان غضب‌شدگان معرّفى شده‌اند. «1» بنى‌اسرائيل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بيان شده است، زمانى بر مردم روزگار خويش برترى داشتند؛ «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ» «2» لكن بعد از اين فضيلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند. «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» «3» اين تغيير سرنوشت، به علّت تغيير در رفتار و كردار آنان بوده است؛ دانشمندان يهود، دستورات وقوانين آسمانى تورات را تحريف كردند، «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ» «4» وتجّار وثروتمندان آنان نيز به ربا وحرام‌خوارى و رفاه‌طلبى روى آوردند، «أَخْذِهِمُ الرِّبَوا» «5» وعامّه مردم نيز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تن‌پرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمينِ‌ «1». در آيات متعدّدى از قرآن ويژگى‌هاى گمراهان و غضب شدگان و مصاديق آنها بيان شده است كه براى نمونه به موارد ذيل اشاره مى‌شود: منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند. نساء، 116 و فتح، 6. كافران به آيات الهى و قاتلان انبياء الهى. بقره، 61. اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كرده‌اند. آل‌عمران، 110- 112. فراريان از جهاد. انفال، 16. پذيرندگان و جايگزين كنندگان كفر با ايمان. بقره، 108 و نحل، 106. پذيرندگان ولايت دشمنان خدا و دوستداران رابطه‌ى با دشمنان خدا. ممتحنه، 1. «2». بقره، 47. «3». بقره، 61. «4». نساء، 46. «5». نساء، 161. جلد 1 - صفحه 39 مقدّس، سر باز زدند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» «1» به خاطر اين انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضيلت، به نهايت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت. ما در هر نماز، از خداوند مى‌خواهيم كه مانند غضب‌شدگان نباشيم. يعنى نه اهل تحريف آيات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنين از گمراهان نباشيم، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مى‌روند و در دين و باور خود غلوّ و افراط كرده و يا از هوى و هوس خود و يا ديگران پيروى مى‌كنند. «2» انسان در اين سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبيا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاريخ نيز برائت و دورى مى‌جويد و اين مصداق تولّى و تبرّى است. ضالّين در قرآن‌ «ضلالت» كه حدود دويست مرتبه اين واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحيّر بكار مى‌رود، «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا» «3» وگاهى به معناى ضايع شدن است، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» «4» ولى اكثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبيرات گوناگونى نظير: «ضَلالٍ مُبِينٍ»*، «ضَلالٍ بَعِيدٍ»*، «ضَلالٍ كَبِيرٍ» به چشم مى‌خورد. در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شده‌اند، از جمله: كسانى كه ايمان خود را به كفر تبديل كردند، «5» مشركان، «6» كفار، «7» عصيان‌گران، «8» مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و «1». مائده، 24. «2». «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْو
آیه ۳ سوره مبارکه بقره تفسیر نور (حجة الاسلام قرائتی) «3» الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ‌ (متّقين) كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند و نماز را به پاى مى‌دارند و از آنچه به آنان روزى داده‌ايم، انفاق مى‌كنند. ✅نکته ها قرآن، هستى را به دو بخش تقسيم مى‌كند: عالم غيب‌ «2» و عالم شهود. متّقين به كلّ هستى ايمان دارند، ولى ديگران تنها آنچه را قبول مى‌كنند كه برايشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببينند و چون نمى‌بينند، به او ايمان نمى‌آورند. چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» «3» ما هرگز به تو ايمان نمى‌آوريم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنيم. اين افراد درباره‌ى قيامت نيز مى‌گويند: «ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» «4» جز اين دنيا كه ما در آن زندگى مى‌كنيم، جهان ديگرى نيست، مى‌ميريم و زنده مى‌شويم و اين روزگار است كه ما را از بين مى‌برد. چنين افرادى هنوز از مدار حيوانات نگذشته‌اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى‌دانند و مى‌خواهند همه چيز را از طريق حواسّ درك كنند. «1». هدايت داراى مراحل و قابل كم و زياد شدن است. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «2». غيب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى عليه السلام اطلاق شده است. «3». بقره، 55. «4». جاثيه، 24. جلد 1 - صفحه 49 متّقين نسبت به جهان غيب ايمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است. در درونِ ايمان، عشق، علاقه، تعظيم، تقديس و ارتباط نهفته است، ولى در علم، اين مسائل نيست. 📚پیام ها 1- ايمان، از عمل جدا نيست. در كنار ايمان به غيب، وظايف و تكاليف عملى مؤمن بازگو شده است. «يؤمنون ... يقيمون ... ينفقون» 2-اساسى‌ترين اصل در جهان‌بينى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نيست. «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» 3- پس از اصل ايمان، اقامه‌ى نماز و انفاق از مهم‌ترين اعمال است. «يُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ» (در جامعه‌ى الهى كه حركت وسير الى اللّه دارد، اضطراب‌ها و ناهنجارى‌هاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نماز تقويت و درمان مى‌يابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانى‌هاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مى‌گردد.) 4- برگزارى نماز، بايد مستمر باشد نه موسمى و مقطعى. «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» (فعل مضارع بر استمرار و دوام دلالت دارد.) 5- در انفاق نيز بايد ميانه‌رو باشيم. «1» «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» 6- از هرچه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و ...) به ديگران انفاق كنيم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» «2» امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: از آنچه به آنان تعليم داده‌ايم در جامعه نشر مى‌دهند. «3» 7- انفاق بايد از مال حلال باشد، چون خداوند رزق‌ «4» هر كس را از حلال مقدّر «1». «مِمَّا»، (مِن ما) است و يكى از معانى «من» بعض است. يعنى بعضى از آنچه روزى كرده‌ايم- نه همه را- انفاق مى‌كنند. «2». در اينگونه موارد كلمه «ما» به معناى هر چيز است. «3». بحار، ج 2، ص 17. «4». «رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامه‌ى حيات طبق احتياج داده مى‌شود، اطلاق مى‌گردد وقيد تداوم و به اندازه‌ى احتياج، آن را از مفاهيمِ احسان، اعطاء، نصيب، انعام و حظّ، جدا مى‌كند. التحقيق فى كلمات‌القرآن، ج 4، ص 114. جلد 1 - صفحه 50 مى‌كند. «رَزَقْناهُمْ» 8- اگر باور كنيم آنچه داريم از خداست، با انفاق كردن مغرور نمى‌شويم. بهتر مى‌توانيم قسمتى از آن را انفاق كنيم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» https://eitaa.com/joinchat/3383099591Cb6726ee428
🌟آیه اول سوره بقره🌟 📚تفسیر نور (حجة الاسلام قرائتی) سيماى سوره بقره اين سوره كه دويست و هشتاد و شش آيه دارد، در مدينه نازل شده و بزرگترين سوره قرآن است. علت نامگذارى آن به بقره، داستان بسيار زيباى گاو بنى اسرائيل است كه در آيات 67 تا 73 بيان شده است. محتواى سوره به علت طولانى بودن، دربردارنده مطالب گوناگون اعتقادى، فقهى، عبادى از قبيل توحيد و هستى شناسى و معاد و حيات پس از مرگ، تشريع قوانين عبادى، اخلاقى و فردى و اجتماعى بسيارى است. همچنين مسائل مربوط به وحى و اعجاز كتاب آسمانى و خدمات اجتماعى از قبيل بخشش و انفاق و احسان و جنگ و جهاد با دشمنان و قانون قصاص را در خود جاى داده است. در اين سوره آية الكرسى و آيه دين كه بزرگترين آيه قرآن است، ماجراى تغيير قبله، بهانه تراشى هاى بنى اسرائيل، آفرينش حضرت آدم و نافرمانى شيطان و فرازهايى از تاريخ تعدادى از پيامبران مانند حضرت آدم و ابراهيم و موسى عليهم السلام و داستان هاروت و ماروت و طالوت و جالوت بيان شده است. از آنجايى كه دو سوره بقره و آل عمران احكام فقهى و اسماء و صفات نورانى الهى بسيارى را در خود جاى داده اند، به آنها «زهراوان» يعنى دو سوره بسيار درخشان گفته اند. از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند كدام سوره هاى قرآن از همه برتر است، فرمودند: سوره بقره و سؤال كردند كدام آيه برتر است؟ فرمودند: آية الكرسى. (1) (1). تفاسير نورالثقلين و مجمع البيان. تفسير نور، ج 1، ص: 45 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده ى مهربان. «1» الم‌ الف لام ميم. ✅نکته ها درباره‌ى حروف مقطّعه، اقوال مختلفى بيان شده است، از جمله: 1. قرآن، معجزه‌ى الهى از همين حروف الفبا تأليف يافته كه در اختيار همه است، اگر مى‌توانيد شما نيز از اين حروف، كلام معجزه‌آميز بياوريد. 2. اين حروف، نام همان سوره‌اى است كه در ابتدايش آمده است. 3. اين حروف، اشاره به اسم اعظم الهى دارد. «1» 4. اين حروف، نوعى سوگند و قسم خداوند است. «2» 5. اين حروف، از اسرار بين خداوند و پيامبر است. «3» ومطابق بعضى روايات رموزى است كه كسى جز خداوند نمى‌داند. «4» امّا شايد بهترين نظر همان وجه اوّل باشد. زيرا در ميان يكصد و چهارده سوره قرآن، كه 29 سوره آن با حروف مقطّعه شروع مى‌شود، در بيست و چهار مورد بعد از اين حروف، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است. چنانكه در اين سوره به دنبال‌ «الم»، «ذلِكَ الْكِتابُ» آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است. «1». تفسير نورالثقلين. «2». بحارالانوار، ج 88، ص 7. «3». بحارالانوار، ج 89، ص 384. «4». تفسير مجمع‌البيان. جلد 1 - صفحه 46 در آغاز سوره شورى نيز حروف مقطّعه‌ى‌ «حم عسق» آمده است كه بعد از آن مى‌فرمايد: «كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» خداوندِ عزيز و حكيم، اين چنين بر تو و پيامبران پيش از تو وحى مى‌كند. يعنى وحى خداوند نيز با استفاده از همين حروف است. حروفى كه در دسترس همه افراد بشرى است. البتّه خداوند با اين حروف، كتابى نازل كرده كه معجزه است. آيا انسان نيز مى‌تواند چنين كتابى فراهم كند؟! آرى، خداوند از حروف الفبا، كتاب معجزه نازل مى‌كند، همچنان كه از دل خاك صدها نوع ميوه و گل و گياه مى‌آفريند و انسان مى‌سازد. ولى نهايتِ هنر مردم اين است كه از خاك و گل، خشت و آجر بسازند! @Hananebasirat
🌺تفسیر آیه ۲ سوره مبارکه بقره تفسیر نور (حجة الاسلام قرائتی) «2» ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‌ آن كتاب (با عظمت كه) در (حقّانيت) آن هيچ ترديدى راه ندارد، راهنماى پرهيزگاران است. ✅نکته ها «لا رَيْبَ فِيهِ» يعنى در اينكه قرآن از سوى خداست، شكّى نيست. زيرا مطالب آن به گونه‌اى است كه جايى براى اين شكّ وترديد باقى نمى‌گذارد واگر شكّى در كار باشد، بخاطر سوءظن وروحيّه لجاجت افراد است. چنانكه قرآن مى‌فرمايد: «فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ» «1» آنان در شكّى كه خود ايجاد مى‌كنند، سردرگم هستند. هدف قرآن، هدايت مردم است و اگر به مسائلى از قبيل خلقتِ آسمان‌ها و زمين و گياهان و حيوانات و ... اشاره كرده به خاطر آن است كه توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حكمت خداوند گردد. «2» قرآن وسيله هدايت همه مردم است؛ «هُدىً لِلنَّاسِ» «3» همانند خورشيد بر همه مى‌تابد، «1». توبه، 45. «2». در قرآن به موضوعات طبيعى، كيهانى، تاريخى، فلسفى، سياسى و صنعتى اشاراتى شده، ولى هدف اصلى هدايت است. «3». بقره، 185. جلد 1 - صفحه 47 ولى تنها كسانى از آن بهره مى‌برند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» همچنان كه نور خورشيد، تنها از شيشه‌ى تميز عبور مى‌كند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان‌ «1»، ظالمان‌ «2»، كافران‌ «3»، دل‌مردگان‌ «4»، مسرفان و تكذيب كنندگان‌ «5» از هدايت قرآن بهره‌مند نمى‌شوند. سؤال: اين آيه درباره قرآن ومطالب آن مى‌فرمايد: «لا رَيْبَ فِيهِ» هيچ شكّى در آن نيست. در حالى كه خود قرآن شكّ وترديد مخالفان را در اين باره بيان مى‌دارد: يك جا مى‌فرمايد: «إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ» «6» ما درباره آنچه ما را به آن مى‌خوانى، در شكّ هستيم. و در مورد شكّ در وحى ونبوّت نيز مى‌خوانيم: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي» «7» درباره‌ى قيامت نيز آمده: «لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ» «8» بنابراين چگونه مى‌فرمايد: «لا رَيْبَ فِيهِ» هيچ شكّى در قرآن ومحتواى آن نيست؟ پاسخ: مراد از جمله‌ «لا رَيْبَ فِيهِ» آن نيست كه كسى در آن شكّ نكرده و يا شكّ نمى‌كند، بلكه منظور آن است كه حقّانيت قرآن به قدرى محكم است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست. چنانكه در آيه 66 سوره نمل مى‌فرمايد: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ» «9» 📚پیام ها 1- قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. «ذلِكَ» در ادبيات عرب، «ذلِكَ‌» اسم اشاره به دور است. در اينجا به قرآن كه در پيش روى ماست، با «ذلِكَ» اشاره مى‌كند كه از عظمتِ دست نايافتنى قرآن حكايت مى‌كند. «1». «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ» توبه، 80. «2». «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» مائده، 51. «3». «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» مائده، 67. «4». «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ» زمر، 3. «5». «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» غافر، 28. «6». هود، 62. «7». ص، 8. «8». سبأ، 21. «9». نخبة التفاسير به نقل از آيةاللَّه جوادى. جلد 1 - صفحه 48 2- راهنما بايد در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد. جمله‌ى‌ «لا رَيْبَ فِيهِ» نشانگر استوارى و استحكام قرآن است. 3- توانِ قرآن بر هدايت پرهيزكاران، خود بهترين دليل بر اتقان و حقّانيت آن است. «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» 4- تنها افراد پاك وپرهيزكار، از هدايت قرآن بهره‌مند مى‌شوند. «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» هركس كه ظرف دلش پاكتر باشد، بهره‌مندى و نورگيرى او بيشتر است. «1» @Hananebasirat