eitaa logo
. حَنیفـھ☁️ .
3.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
750 ویدیو
5 فایل
__ _ بھ‌توکل‌نام‌اَعظمـت🌿 . رسانہ‌فرهنگی‌/هنرۍحنیفھ . وَ بڪاوید ؛ 🐋| @Haniinfo * نشـرمُحتواهمراھِ‌حفظ‌نشـان‌واره ! بیمه‌شده‌ۍ‌حضـرت‌زهـراۜ . 🤍 .
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام الله:) - زیـارت 🍂 📻 - . رمانے بر اثر خـاطرات و کاملا واقعے، هَمراھ با چاشنۍ طنز ! . . بہ‌قلمِ بانوۍبےنشـان . آخر مگر جای قحط است که عزرائیل روی اتوبوسِ ما لانه کند؟! این‌همه مردم به سفر رفتند و سالم برگشتند! حال باید من بمیرم؟! این‌ها دلایلی بود که می‌آوردم تا رضایت بدهند برای سفر. اما هربار، یک‌کلمه می‌شد جوابم: - نه! - خب... خب چرا نه؟! دلیل منطقی می‌خوام! - مگه همه‌چیز باید دلیل منطقی داشته باشه دختر؟! میگم نه، یعنی نه. - آره خب. همه‌چیز یه دلیل منطقی می‌خواد، بیارین راضی شم! نفسی عمیق از سر عصبانیت می‌کشد: - نه یعنی نه. همین‌جوری نه. به قول خودت عشقم می‌کشه بگم نه. وای بر من! یک‌درصد هم فکر نمی‌کردم حرفِ خودم را به خودم پس دهند. اما من کم نمی‌آورم و می‌گویم: - منم همین‌جوری عشقی می‌خوام برم. شما نُه روز رفتین سفرکربلا، کسی چیزی نگفت. حالا من می‌خوام برم دو روز قم نمیشه؟! این‌بار مادر پاسخ می‌دهد: - اون‌وقت کسی نیست دیگه روز و شب با خواهرت وَر بره و صدای جیغشو در بیاره. من دلم تنگ میشه برای سروصداهاتون. - والا شما یادمه وقتی گفتم می‌خوام برم چشماتون برق زد، حالا دلتون تنگ میشه؟! جل‌الخالق! با دمپای ابری‌ایی که به سمتم پرتاب می‌شود، به سمت اتاق می‌روم و با صدایی رسا و بلند می‌گویم: - خلاصه که تا امشب، ساعت دوازده فرصت دارید تا یا یه دلیل منطقی بیارید، یا رضایت‌نامه‌ی منو امضا کنین. در اتاق را که می‌بندم، بی‌حس و حال روی تخت می‌افتم. خسته بودم. میانِ آن‌همه درس و مشق و تکلیف و امتحان، تنها یک‌چیز می‌توانست خستگیِ مرا به در کند؛ و آن چیزی نبود جز زیارت‌عاشورا...! بعد از زیارت‌عاشورا و دعای‌علقمه و دورکعت نمازی که خواندم، به کتاب و جزوه‌های عربی روی می‌آورم تا فردا رُفوزه نشوم. مےشنوم نظرات را: . https://abzarek.ir/service-p/msg/838393 .🎙♥️ .