حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
شهیده گلدسته محمدیان✨
شهیده گلدسته محمدیان سال1336 در روستای 'دوین' از توابع بخش مركزی شیروان متولد شد و بخاطر عشق و علاقهای كه به شغل معلمی داشت، تا لحظه شهادت از آموزش فرزندان این آب و خاک دست نكشید.
وی تا ششم ابتدایی را در روستای دوین درس خواند و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان راهی شهر شد و به دلیل علاقه به شغل معلمی، پس از اخذ مدرک از دانشسرای بجنورد برای تعلیم و تربیت فرزندان روستا به 'هنامه' شیروان رفت.
'آقای عزیزالله محمدیان' پدر شهیده میگویند:
'گلدسته' نخستین فرزند و تنها دختر خانواده ما و بزرگترین نعمت و هدیه خداوند در زندگی بود كه بخاطر علاقه زیادی كه به مادرم داشتم، نام وی را برای دخترم انتخاب كردم.
ایشان شهادت گلدسته را افتخاری بزرگ برای خود و خانواده عنوان و بیان كردند:
گلدسته دختری مهربان، متدین و محجبه بود كه به مسائل مذهبی علاقه بسیاری داشت و علاوه بر رساله عملیه امامخمینی«ره»، كتب دینی را بسیار مطالعه میكرد.
ایشان افزودند: گلدسته به افزایش سطح سواد دانشآموزان بسیار اهمیت میداد! به طوری كه همیشه به دانشآموزان روستایی میگفت شما با تلاش در عرصههای علمی، مایه عزت و افتخار نظام و موجب پیشرفت و توسعه كشور خواهید شد.
پدر شهیده محمدیان با بیان اینكه همسر گلدسته شهید 'حیدر محمدی مقدم' كارمند نیروی هوایی دزفول بود، ادامه دادند:
گلدسته پس از ازدواج بخاطر علاقهای كه به خانواده و نیز معلمی داشت، همراه همسرش راهی دزفول شد و در آنجا نیز مشغول آموزش به فرزندان این آب و خاک شد.
آقایمحمدیان حاصل زندگی مشترک گلدسته و همسرش را دختری به نام 'سمیه' عنوان كردند كه در زمان شهادت یکسال بیشتر نداشت و افزودند:
گلدسته به فرزند دختر علاقهٔ بسیاری داشت و همیشه تاكید میكرد وقتی وی بزرگ شد باید با الگوگیری از حضرتزهراۜ حجاب و عفاف را سرلوحه زندگی خود قرار دهد!
ایشان با اشاره به بخشی از وصیتنامه دخترشان میگویند:
او معتقد بود دشمنان از هر ابزاری برای ضربه زدن به نظام، به خصوص به انحراف كشاندن جوانان استفاده میکنند! و در این راستا مادران میتوانند با تربیت درست فرزندان و یاری همسران خود در زمینه حفظ ارزشهای معنوی و رفع معضلات اجتماعی، دسیسههای پلید دشمنان را ناكام بگذارند.
وی با بیان اینكه گلدسته تاكید بسیاری بر حجاب و حفظ ارزشهای دینی داشت افزود:
گلدسته همیشه تأکید داشت بیتوجهی بعضی از زنان و مردان به حجاب یک تهدید جدیست و موجب آسیب به ارزشها میشود كه این آسیبها بسیاری از ارزشهای دینی_اسلامی را زیر سوال خواهد برد.
آقایمحمدیان اضافه کردند: گلدسته علاوه بر رعایت كامل حجاب و عفاف، همیشه حجاب كامل را به دختران و زنان توصیه میكرد.
شهادت به روایت پدر⇩
ایشان با ابراز تأسف از زمان كوتاه زندگی مشترک گلدسته، حیدر و دخترشان سمیه گفتند:
همسر گلدسته مردی بااخلاق و نمونه بود، ولی زندگیشان زیاد طول نكشید و در هشتم تیرماه سال61 در جریان بمباران دزفول توسط نیروهای صدام به شهادت رسیدند كه بزرگترین افتخار و آرزویشان بود(:
- پدر شهیده محمدیان به جوانان توصیه كردند: شهدا برای دفاع از ولایتفقیه و نظاماسلامی جان خود را تقدیم كردند، لذا امروز حركت در مسیر ولایت و دفاع از نظاماسلامی بهترین روش برای پاسداشت خون شهدا است!
مهدی در میان آنها تردد میکند،
در بازارهای آنها راه میرود،
روی فرشهای آنها قدم میگذارد،
اما آنها او را نمیشناسند💔!
-امامصادق«علیهالسلام»
🖇 #حدیث🌱
اگر با این مردک به خاطر خیانت هایی که به کشور کرده بود محاکمه و برخورد میشد دیگر جرات نمی کرد این طور زبان درازی کند.
اولین نفری که باید در کشور بخاطر سوء مدیریت دادگاهی بشه شخص آقای روحانی هست.
مضحک ترین بحث اینه که ،کسی که اصول اولیه و بدیهی مدیریت را نمی دونه از ضرورت اصلاح فرآیندهای مدیریتی در کشور حرف میزنه.
ضمنا جنابعالی فکرت مریض هست و توهم داری و چنین برداشتی کردی . همه اونها که دل در گروی اسلام و دین و کشور دارند جزء حزب الله هستند و افرادی مثل جنابعالی یقینا در گروه مقابل هستید. مشکل مردم تفکرات مدیریتی جنابعالی و دوستان شماهست.
هدایت شده از گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#برادرانه 🌱
اگه نیومدم رفیق
سنگرمو خالی نذار...
instagram.com/serialgando_ منبع
#گاندو
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
السلامعليالحسين
وعليعليأبنالحسين
وعليأولادالحسين
وعلياصحابالحسين✨
#امام_حسین_من♥️
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
شهیده فهیمه سیاری✨
شهیده طلبه فهیمه سیاری در 1خرداد سال1339 در تهران به دنیا آمد.
دوره ابتدایی و راهنمایی را در تهران سپری کرد و سپس به همراه خانواده به زنجان رفت.
وی در سال1357 از دبیرستان آذر در رشته ریاضی فیزیک فارغالتحصیل شد.
زنجان در سالهای 56 و 57 در تب و تاب انقلاب میسوخت و خشم و نفرت از ستم و تباهی از هر سو زبانه میکشید.
مسجد ولیعصر«عج» در زنجان، پایگاه انقلاب بود و فهیمه با حضور سبزش در آنجا، دل به زمزمه بیداری و آگاهی سپرد و او در این زمان توسط بزرگانی چون آیتالله مشکینی و آقایرضوانی که برای تبلیغ به زنجان آمده بودند، از وجود حوزه علمیه خواهران در قم آگاه شد و تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به آنجا برود.
شهیده سیاری در سال1357 عازم قم شد و در مکتب توحید، حوزه علیمه شهید قدوسی بهره گرفت.
او دوسال در مکتب توحید از خرمن معارف دینی خوشه برچید، اما دل و جانش بیقرار پرواز به سوی قلههای بلند شهادت بود.
پس از پیروزی انقلاب، گروهکهای معاند، غرب کشور و به ویژه کردستان را به آشوب کشیدند و آنجا را عرصه تاخت و تاز خود قرار دادند.
خطر نفوذ مکاتب و فرهنگهای الحادی در میان نوجوانان، دلسوزان دین و فرهنگ را در بر آن داشت تا هر چه زودتر به آن دیار سفر کنند و با آموزشهای صحیح دینی، نسل نوجوان و جوان را از خطر جهالت برهانند، از همین رو فهیمه نیز در 6آذر سال1359 کولهبار سفرش را بست و به همراه یکی از یارانش، راهی شهر بانه شد تا بلکه بتواند در راستای آگاهی بخشی به فرزندان مظلوم آن سرزمین، گامهایی را بردارد.
شهادت
فهیمه از طریق باختران، عازم سنندج شد و در تاریخ 12آذر همان سال، آنجا را به قصد سقز و بانه ترک کرد.
راهها بسیار ناامن و پرخطر بودند و اهریمنان در شیار کوهها و درهها به شکار مردان و زنان ظلمستیز نشسته بودند.
ماشین حامل فهیمه و سه بانوی دیگر، در حالی که یک ستون نظامی، ماشین آنها را به مقصد سقز همراهی میکرد، در ساعت 4/5 بعدازظهر و در منطقه دیواندره، مورد حمله قرار گرفت و فهیمه که تیری از چشم راستش عبور کرده و به مغزش رسیده بود، شهید شد(:
دلنوشتهای اخلاقی از شهیده:
در خود نگریستن شهامت میخواهد و لازمهٔ شهادت، ایمان و آگاهیست و با رفتن (شهادت) به حقیقت میپیوندد.
در هر جامعهای دو نوع استاد وجود دارد: یکی استاد فیزیک و شیمی و... و دیگری استادی که دانش او در رابطه با خدا باشد!
استاد واقعی و عالم واقعی هم از نوع دوم است، ولی جامعهٔ ما استاد از نوع اول را زیادتر داشته است.
اکنون نیز بدبختی ما بهخاطر همین کمبود استاد نوع دوم است. اگر در ادارات فساد اخلاقیست، اگر در آموزش و پرورش فساد اداریست، در هر کجا که انسان دست بگذارد، فساد اخلاقی وجود دارد، به خاطر کمبود این افراد است.
این انقلاب امروز به کسانی احتیاج دارد که متواضع باشند...
مهدیا! باز آی و دل پرغممان را مرهم نِه:)))
- بالای یک پرتگاه بلند ایستادهام و صدای نامفهومی شبیه به یک لالایی ِ شیرین ِ کُردی با پسزمینهٔ هوهوی باد به گوشم میرسد.
~ رولهٔ خوشه ویست بینایی چاوم،
هیزی ئه ژنوم و هیوای ژیانم!
هه تا دییته وه هه ر چاوه ریتم...
از سرما به خود میلرزم! دستهای بیجان و زخمیام را دور تنم حلقه میکنم تا شاید کمی گرم شوم. خسته و تشنهام...
نگاهم را به اطراف میچرخانم، هیچکس جز من در این بیابان نیست! صدای لالایی گنگتر و گنگتر میشود و کمکم سرگیجه میگیرم.
ناگهان تعادلم را از دست داده و به درون پرتگاه سقوط میکنم، همهچیز آنقدر به سرعت اتفاق میافتد که...
#سردار_دلها
#ازیآدࢪَفتہ
𝑴𝒐𝒅𝒂𝒇𝒂_𝑬𝒔𝒉𝒈𝒉 ♥️