eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76.6هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 اگه دنیا رو میخوای، باید ازش رد بشی و بگذری ... @Harf_Akhaar ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎
مردم شهری که همه در آن می لنگند ،به کسی که راست راه می رود می خندند! انسان عادت دارد چیزی را که نمی فهمد مسخره کند ... ///🌱/// @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی ‹ع› میفرمایند : هر کس از هر چیزی بگذری خدا بهترشو بهت میده ... •••🤍🌼••• @Harf_Akhaar
‹‹ ماست کیسه کردن ›› به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند! وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين ... ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱>>> هرفڪرے ...انرژے است. هرفڪری... مانند خودش را جذب مے ڪند. هرفڪری...بر سلامتے شما تاثیر مے گذارد. هرفڪری...داراے قدرت است. هرفڪری... مهم است. هرفڪری...مغناطیسے است. هرفڪرے ..خلق مے ڪند. هرفڪری... بہ شما باز خواهد گشت پس مثبت فڪر ڪردن را ياد بگيريم. و اینکه قشنگ ترین قانون کارما اینه: اگر به جای محبتی که به کسی کردی، بی مهری دیدی ناامید نشو.. چون برگشت آن محبت را از شخص دیگری، در زمان دیگری و در رابطه با موضوع دیگری خواهی یافت.. شک نکن! تو فقط خوب باش و خوب بمان. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
من با این جمله زندگی میکنم :)))) ↑ •••🌱••• @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱>>>> یک بار طعم عشق را چشیده‌ام مزه تلخ قهوه سیاه می‌داد تپش قلبم را تند کرد بدن زنده‌ام را دیوانه حواسم را به هم ریخت و رفت... @Harf_Akhaar
. اینهارو مخفی نگه دار؛ هدفت. جزئیات رابطه ات. نقطه ضعفت. عقایدت و ذهنتیت. حرکت بعدیت. درآمدت و هزینه هات. اختلافات خانوادگیت. برنامه ریزیت. 🌼🤍 @Harf_Akhaar
🌱 روزی حضرت داود (ع) از حضرت حق خواست که قضاوتی را به او کمک کند که اگر خدا بود چنین قضاوتی بین دو شاکی می‌کرد. حضرت حق فرمود: «ای داود از این سودا و تقاضا درگذر و بر اساس آنچه می‌بینی قضاوت کن.» اما داود نبی (ع) اصرار کرد. روزی حضرت حق جل‌جلاله به او فرمود: «فردا نزد تو پیرمردی با جوانی برای دادرسی مراجعه خواهند کرد، بین آن دو قضاوت نکن تا من قضاوتی بکنم که در روز رستاخیز در بین مردم خواهم کرد.» صبح روز بعد شد و پیرمردی، جوانی را نزد داود (ع) آورد و گفت: «این جوان این انگور را از باغ من دزدیده است. جوان بی‌‌چون‌وچرا دزدی از باغ این پیرمرد را پذیرفت.» جبرییل نازل شد، در حالی‌که مردم شاهد قضاوت داود (ع) بودند به داود (ع) امر کرد، از کمر خنجر خود را در بیاور و به دستان این جوان بسپار تا پیرمرد را بکشد و سپس جوان را آزاد کن. داود (ع) از این قضاوت الهی ترسید؛ ولی چون خودش خواسته بود، تسلیم امر حق شد. در پیش چشم مردم! دستان پیرمرد را گرفت و خنجر به جوان داد و امر کرد جوان سر پیرمرد را برید. مردم از این قضاوت داود (ع) آشفته شدند و حتی دوستان او، او را رها کردند. مدتی گذشت، همه داود (ع) را به بی‌دینی و بی‌عدالتی متهم کردند. داود نبی (ع) سر در سجده برد و اشک‌ها ریخت و از خدا طلب کرد تا شایعات را از او دور کند. ندا آمد: «ای داود! مردم را به باغی که برای این پیرمرد بود ببر. به مردم بگو این قضاوت، امر من بود. آن پیرمرد قاتل پدر این جوان بود و این باغ ملک پدر این جوان. پس پسر٬ قاتل پدر را قصاص کرد و به باغ خود رسید. گوشه باغ را بکَن خمره‌ای طلا خواهید دید که برای این پسر است. به مردم نشان بده تا باور کنند این قضاوت از سوی من و درست بود. ای داود (ع) دیدی! من نخواستم قضاوتی به تو نشان دهم٬ به اصرار تو این کار را کردم. چون نمی‌خواستم در بین مردم به بی‌دینی و ناعدالتی متهم شوی. چنان‌چه بسیاری از مردم چون از کارهای یکدیگر بی‌خبر هستند و علم ندارند مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کنند و از من دور می‌شوند. در حالی‌که اگر از عمق افعال من باخبر شوند هرگز در مورد من چنین گمان نمی‌کنند و مرا دوست می‌دارند. ای داود خواستم بدانی این انسان با جهل خود چه ظلمی در حق من روا می‌دارد و از نادانی، مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کند، مگر کسانی که مرا به توحید راستین شناخته و باور کرده‌اند. نزد من محبوب‌ترین بنده کسی است که مرا به جمیع صفات توحید بشناسد و یقین بر پاکی من کند.» ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
روباه گفت: کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی. اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود و هر چه ساعت جلوتر برود بیش تر احساس شادی و خوش بختی می کنم. ساعت چهار که شد دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن. آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم! امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟! هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
‹🤍🌼› اَمن باشید و قابل اعتماد که اگر روزی تمامِ جهان برای آدمی سیاه شد و امیدی اگر نبود ‌‌‌تنها قسمتِ سفیدِ جهانش شما باشید ‌و روزنه‌ی نور و امیدی شوید در بی‌نهایت تاریکی...🌱 @Harf_Akhaar