eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودتو گول نزن ، هوشیار باش ساده نباش جانم ! قرار نیست هرکس که به تو لبخند زد ، از سرِ مهربانی باشد ، یا هرکس حرف هایِ قشنگ تحویلت داد ، از سرِ صداقت و یکرنگی ... ! این مردم عادت کرده اند ، برایِ روزهایِ سردشان ، کلاهِ همدیگر را بردارند ... "هوا بس ناجوانمردانه سرد است" جانم ... کلاهت را محکم بچسب ! حواست باشد ؛ ساده باشی ، سرما را خورده ای ، آن هم به وحشتناک ترین صورتِ ممکن !!! حواست باشد !!! @Harf_Akhaar
📗یک اتفاق واقعی در سالهای قبل از انقلاب روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم  استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشور ها خواهد داد. دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت: مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است ......؟ از هر که پرسیدم نمیدانست.چون ممتحنی نبود، تقلب آزاد بود، اما براستی کسی نمیدانست. همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر ازشمشیر زنیش از آشپزی برای سربازان از بر پا کردن خیمه ها در جنگ از عبادت هایش و...... استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت .14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه نوشته شده بود با خط درشت       مردود ❗️❗️❗️ برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد ؟❗️ همه گفتیم آری ❗️گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟❗️ پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد ؟ گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده پاسخ صحیح (( نمیدانم بود )).همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد: ❗️(( نمیدانم ))❗️  کسانی که همه چیز میداند، ناآگاه اند بروید با کلمه زیبای "نمیدانم" آشنا شوید، زیرا فردا روز، گرفتار نادانی خود خواهید شد ........و ما... هم شاید گاهی گرفتار نادانی خود شدیم @Harf_Akhaar
به گونه ای زندگی کنید که وقتی فرزندان تان به یاد عشق، عدالت، صداقت و مهربانی می افتند، شما در نظرشان تداعی شوید. 🌱 اندرو متیوس🌱 @Harf_Akhaar
📗طمع چوپانی در مقابل ژنرال انگلیس سگ گله اش را سلاخی کرد این داستان بسیار آموزنده حکایتی واقعی از زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی و برگرفته از ترجمه‌ی این داستان «رسانه های بین المللی» است. سالها قبل در زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی، ژنرال «سانی مود» که در یکی از مناطق کشور حرکت می‌کرد در میان راه نگاهش به چوپانی افتاد و ایستاد. به مترجمی که همراه خود داشت گفت برو به این چوپان بگو که ژنرال سانی می‌گوید که اگر این سگ گله‌ات را سر ببُری یک پوند انگلیس به تو می‌دهم! چوپان که با یک لیره‌ی استرلینگ انگلیسی می‌توانست نصف گله گوسفند بخرد! بی درنگ سگ را گرفت و آن‌ را سر برید! آنگاه ژنرال دوباره به چوپان گفت که اگر این سگ را سلاخی کنی، یک پوند دیگر هم به تو می‌دهم. و چوپان هم پوند دوم را گرفت و سگ را سلاخی کرد. سپس ژنرال برای بار سوم توسط مترجم خود به چوپان گفت که این پوند سومی را هم بگیر و این سگ را تکه‌تکه کن! و چوپان پوند سوم را گرفت و سگ گله را تکه‌تکه کرد. وقتی ژنرال انگلیسی به راه افتاد، چوپان به دنبال او دوید و گفت اگر پوند چهارم را هم به من بدهی، من این سگ را طبخ می کنم. ژنرال سانی مود گفت نه! من خواستم که آداب و رفتارهای مردم این مرز و بوم را ببینم و به سربازانم نشان دهم. تو بخاطر سه پوند حاضر شدی که این سگ گله‌ات را که رفیق تو و حامی تو و گله‌ی گوسفندان توست سر ببری، و سلاخی کنی، و آن را تکه‌تکه کنی، و اگر پوند چهارمی را به تو می دادم، آنرا می پختی! و معلوم نیست با پوند پنجم به بعد چه کارها که نخواهی کرد. آنگاه ژنرال سانی رو به سوی نظامیان همراهش کرد و گفت: «تا وقتی که از این نمونه مردم در این کشور وجود داشته باشند، شما نگران هیچ چیز نباشید». پول حتی علایق و احساسات انسان ها را عوض می کند. قرن ها پیش هم اسکندر مقدونی در نبرد با آریو برزن فرمانده دلیر ایرانی با خیانت یک چوپان، توانست بر ایران مسلط شود. @Harf_Akhaar
اگه با شوق زندگی کنی، زندگی شوق رو بهت نشون میده اگه با ترس زندگی‌ کنی، زندگی ترس رو بهت نشون میده… 🌱حسین ٱرا🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+میدونی وظیفه قلب چیه؟! -عاشق شدن. +این درست نیست چون ما وقتی عاشق میشیم اول مغزمون انتخاب میکنه و اون عشق تو قلب زندگی میکنه یعنی عشق از مغز شروع میشه و تو قلب زندگی میکنه. -کاش کسی که میخواد تو قلبم زندگی کنه لیاقتش رو داشته باشه:) @Harf_Akhaar
ده نشانه اینکه ما به خود احترام نمی گذاریم : - به چیزهایی بله می گوییم که برای ما مهم نیست یا وقت انجامش را نداریم. - تنها برای اینکه کسی را دلخور نکنیم، با او موافقت می کنیم. - به نیاز دیگران بیش از نیاز خود بها می دهید. - نسبت به انجام کاری که صحیح بوده احساس گناه می کنیم زیرا دیگران نظر مخالف دارند. - با نشان ندادن نقاط قوت و نقش مثبت خود، از خود دفاع نمی کنیم. - دایما احساس خود را مخفی نگه می داریم. - آشکارا به دنبال جلب توجه دیگران هستیم. - دایما سعی در خوشحال کردن دیگران داریم. - خود را در احاطه همراهان بد قرار می دهیم. - خود را برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران، بزک می کنیم. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
 نمره ارفاق خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد. خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9گرفتی. تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته است. پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می‌شود... می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟ خانم معلم با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!!. این ممکن نیست. من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده است، گفت: اما مادرم کتکم می‌زند. خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود. او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد. نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت. نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟ . من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم. فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره‌ به شما پس می‌دهم. او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد. وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم معلم افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می‌زد، احساساتی شد و گریه کرد. از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.آن پسرک جوان اکنون پولدارترین مرد جهان است بیل گیتس.. @Harf_Akhaar
شارلوت برونته گریه کردنو چه زیبا توصیف کرده، میگه: گریه کردن نشون دهنده این نیست که تو ضعیفی. از زمان تولد، همیشه یه نشونه بوده از اینکه زنده‌ای...👍 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفر کن به هیچکس هم نگو یک رابطه عاشقانه را زندگی کن و به هیچکس هم نگو شاد زندگی کن و به هیچکس هم نگو... آدم‌ها چیزهای قشنگ را خراب می‌کنند... (جبران خلیل جبران) @Harf_Akhaar
🔺️ امروز را خوشبخت باش همان باش که میخواهی اگر دیگران آنرا دوست ندارند بگذار دوست نداشته باشند ولی تو همیشه همانی باش که خودت دوست داری خوشبختی یک انتخاب است راضی نگه داشتن همه نيست 🤍روز_خوبی_داشته_باشی 🤍 @Harf_Akhaar
▪️آب وقتی به جوش آمد از خودش کم و کسر می شود. تو هم وقتی جوشی و عصبانی میشوی، خودت کم و سبک میشوی ▫️ظرف آب را اگر از روی اجاق برداشته و جابجا کنی راحت از جوش می افتد ▪️تو هم وقت جوش آمدن و خشم، اگر جایت را تغییر دهی خیلی زود آرام می شوي ▫️امام علی (ع) می‌فرمایند: خشم، آتشى فروزان است. هر كس خشم خود را فرو خورد، اين آتش را خاموش كرده است و هركس جلوی آن را رها كند، پيش از هر كس، خودش در آن آتش مى سوزد. @Harf_Akhaar
📗داستان پندآموز ▫️زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری ؟ ▪️مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سر حد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری ؟زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سر حد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سر حد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الان تان در دل خود پیدا نخواهید کرد در آن لحظات حتی حاضر نخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید. ▫️اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتو افکنی کند در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که“تاسر حد مرگ متنفر بودن”  تاوانی است که برای “تا سر حد مرگ دوست داشتن” می پردازید. @Harf_Akhaar
آرامش_درون ✴️-‌رفیق! دُعا برای رسیدن به امام زمان خوبه ولی به تنهایی کافی نیست ❇️رسیدن به امام‌ زمان دل بُریدن از گُناه می‌خواد . . .!🤌🏻 🌱امام_زمان🌱 @Harf_Akhaar
📗داستان کوتاه فقیر مردی با پسر جوانش به روستای نزدیک روستای خود برای عروسی دعوت شده بودند. مرد برای هدیه عروسی دو عدد عود خریده بود که چون آنجا رسیدند دَر خانه عروس روشن کنند و فضای خانه خوشبو سازند. 🌧 نزدیک روستا باران تندی گرفت و پدر و پسر در زیر صخره ای پناه گرفتند. چون باران تمام شد به راه افتادند در حالی که روشنایی منازل روستا پیدا بود. پدر گفت: پسرم در نزدیکی روستا چاله ای است که در زمان بارندگی پر می شود و از شانس نامساعد ما چون راه را می شناختیم، چراغی با خود نیاوردیم. پدر، پسر را گفت کبریت را در آور و یکی از عودها برای روشنایی راهمان و نیفتادن‌مان در آن چاله در مسیر راه بیفروز. پسر را غمی گرفت و گفت: پدر عود را برای دودش خواهند نه فروختن و نورش!! اگر چنین کنیم با دست خالی که می رویم، آبروی خود در عروسی چه کنیم؟ پدر گفت: پسرم من نیز همین می دانم ولی بین حفظ خودمان و حفظ آبرویمان باید یکی را انتخاب کنیم. زندگی انتخاب است بین چیزهایی که دوست نداریم نه خواستن. این مَثل برای آن آوردم بسیاری از ما برای زنده ماندن دیگران خودکشی می کنیم ولی از آن غافلیم. لباس گران قیمت، ماشین و خانه مجلل به فرض می خریم تا دیگران از تماشای دارایی ما بیش از ما لذت ببرند و خود را زیر قرض آن هلاک‌ می کنیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: بدبخت کسی است که برای لذت نفس خود، معصیت الهی کند و از او بدبخت تر کسی است که برای لذتِ دیگران نافرمانی و معصیتِ خدا را نماید. و مولای متقیان می فرمایند: عذابی که فرجام آن بهشت باشد بهتر از لذتی است که فرجام آن آتش است. 🌱از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم'🌱 @Harf_Akhaar
✅کنترل قدرت شهوت و غضب ▫️حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: خدای سبحان به ملائکه فقط عقل داد و آنان را از شهوت و غضب بی‌نصیب ساخت؛ به حیوانات شهوت و غضب داد و آن‌ها را از عقل بی‌بهره ساخت؛ اما انسان را از همه این امور بهره‌مند گردانید. ▫️پس انسان اگر شهوت و غضب را مطیع و مُنقاد عقل گرداند، برتر از ملائکه خواهد بود، زیرا با وجود منازع و مزاحم به این موفقیت نائل شده است و اگر مطیع شهوت و غضب شود، پست‌تر از حیوانات خواهد بود، چرا که با وجود یاوری چون عقل - که حیوانات از آن محروم‌اند - خود را در اختیار شهوت و غضب قرار داده است. 🌱نردبان سعادت، ص47 (تلخیص و تحریر کتاب معراج‌السعادة)🌱 @Harf_Akhaar
. وقتی شما نگران هستید، یک تصور غیر واقعی از آینده را در ذهن خود ایجاد می کنید؛ و اعتقاد به این تصور، موجب ایجاد احساس منفی در شما میشود... به عبارت ساده تر، شما بدون هیچ دلیل قابل قبولی، خودتان را از آینده می ترسانید. نگرانی را از خود دور کنید، ایمان داشته باشید که زمان حلال مشکلات است، در زندگی با امید زندگی کنید و اجازه دهید انرژی های مثبت وجودتان آزاد شود، نگذارید امواج منفی، قدرت فکر و اراده و پشتکار شما را مسدود کند... @Harf_Akhaar
بهترین الارم در دنیا مادر ها هستند ازشون میخای ساعت ۷ بیدارت کنند ساعت ۶صدات میزنن میگن پاشو ساعت هشته @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جای فکر کردن به نخواستن‌ها، نشدن‌ها و قضاوت کردن‌ها، به اتفاقات و آدم‌های خوب زندگی‌ات فکر کن، و آرزوهایی که تا برآورده شدن‌شان چیز زیادی نمانده. به جای نشستن و افسوس خوردن برای لکه‌های کوچک روی شیشه، پنجره‌ات را باز کن، نفسی عمیق بکش، زیبایی‌های منظره را ببین، قهوه‌ات را بنوش، و از تک تک ثانیه‌ها لذت ببر. بیخیال هر چیز که نمی‌خواهی، و هر چیز که نمی‌شود. مگر دنیا چند روز است؟ بیخیال! …
📗حکایت شیر و خر و روباه ! شیری در بیشه ای می زیست و روباهی دور و برش می پلکید و از مانده خوراکش روزگار می گذرانید. شیر به بیماری کچلی دچار شد و بسی تلاش می کرد اما به شکاری دست نمی یافت. روباه از شیر پرسید: یا سلطان دلیل ناتوانیت چیست؟ شیر پاسخ داد: بیماری کچلی گریبانم را گرفته است و دارویی جز مغز خر ندارد. روباه گفت: دوای دردت را می شناسم و آن را برایت می آورم. پس روباه به دنبال خری رفت که بار فراوان بر پشتش حمل می کرد و پریشان بود. روباه از خر پرسید: چرا زار و نزار می بینمت؟ خر پاسخ داد: کارم زیاد است و خوراکم کم روباه گفت: پس چرا اینجا مانده ای؟ خر پاسخ داد: راهی برای فرار ندارم. کجا بروم که آدمی دیگر در بندم نکند و گرسنگی ام ندهد؟ روباه گفت: با من بیا تا به جایی دور و سرسبز برویم که خوراک فراوان دارد و ماده خری زیبا و بی همتا نیز در آنجا می چرد. پس خر به دنبال روباه راه افتاد و رفتند تا به کمین گاه شیر رسیدند. شیر بر خر جهید اما ناکام ماند و خر از دام او فرار کرد و خود را نجات داد. شیر به روباه گفت: اگر یک بار دیگر خر را به اینجا بیاوری، جان از دستم به در نمی برد. پس روباه به سراغ خر رفت و به او گفت: چرا فرار کردی!؟ آن ماده خر از شور و شوقی که داشت بر تو جهید. اگر نرم برخورد کرده بودی همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت. نره خر که این حرف را شنید، نر بودنش جنبید و عر عر کنان به سمت بیشه دوید. پس اینبار شیر بر او جهید و در یک چشم به هم زدنی خر را درید و به روباه گفت: پزشکان سفارش کرده اند که چیزی نخورم مگر اینکه خود را شسته و پاکیزه کرده باشم. پس چشم از لاشه خر بر ندار تا بروم خودم را بشورم و باز گردم. و چون شیر به حمام رفت، روباه به خوردن مغز خر مشغول شد. شیر که بازگشت، شکارش را جستجو کرد و از روباه پرسید: پس مغز خر کجا رفت!؟ روباه پاسخ اش داد: اگر این خر مغز داشت که پس از رها شدن از چنگ تو، بار دیگر به دام نمی افتاد. آری دوستان... هرگز یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید... @Harf_Akhaar
مهمترین اسراف ؛ اسراف عمر است .. نه اسراف آب و نان .. بدترین مثالِ "ان الله لایحب المسرفین" اسراف عمر است .. چون چیزی، گرانبهاتر از عمر نیست .. 🌱الهی_قمشه‌ای🌱 @Harf_Akhaar
بر بالشی که از مرگ پرنده ها پُر است، نمیتوان خوابِ پرواز دید... چگوارا🌱 @Harf_Akhaar
«گفته بودی که چرا محوِ تماشایِ منی» یا چرا در پیِ چشمانِ چو شهلایِ منی؟!🌱 در دلم عاشقِ این شعرِ "فریدون" بودم از تب وُ تابِ غزل، قافیه، بیرون بودم🌱 «مُژه بر هم بزنی، یا نزنی» زیبایی در نهانخانه‌ی دل، آتشِ پابَرجایی🌱 "نازِ چشمت" همه جا، فتنه، فراوان کرده مثلِ من عاشق وُ دلخسته، پریشان کرده🌱 چه هوس‌ها که به چشمت، همه، بر باد شدند وارثِ رنجِ عذاب وُ غمِ فرهاد شدند🌱 ای «سیَه چشمِ به کارِ عشق‌بازی استاد»! که به اِعجازِ غزل «درسِ محبت می‌داد»🌱 درسِ تو در طلبِ عشق، مرا معجزه کرد در پِیِ چشمِ چو آهویِ خودت، وسوسه کرد 🌱 «من از آن روز که در بندِ تواَم» زنده شدم از هوایِ سخنِ عشقِ تو آکنده شدم🌱 غافل از اینکه چو من، بنده، فراوان داری نِگَهی، سوی من وُ غمزه، به یاران داری🌱 تو به من درسِ محبت به عَبَث آموختی، چو: به "مژگانِ سیَه" شعله به جان افروختی🌱 مشقِ عشقت، غزلِ تلخِ جدایی‌ها بود امتحان: "شرحِ پریشانیِ" این، تنها🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روزهایی را باید اختصاص داد به بی خیالی ! نه به دغدغه ای فکر کرد ، نه غصه ای خورد ، نه نگرانِ چیزی بود ... یک روزهایی را باید از تویِ تقویمِ دنیا بیرون کشید و برایِ خود کرد . گاهی اوقات ، خودتان را بردارید و بزنید به جاده ی بی خیالی ! ميانِ این همه مشغله و روزمرِگی هایِ تکراری ، برایِ ساعاتی هم که شده گوشه ی دنجی رها شوید و برایِ ادامه ی راه ، نفس بگیرید ... اجازه ندهید دلخوشی و آرامش ، مسیرِ قلبِ شما را گم کند ، اجازه ندهید امید و نشاط ، در شما بمیرد ! یک روزهایی برایِ خودتان باشید ، برایِ خودِ خودتان !❤️ @Harf_Akhaar
هر چقدر بی خیال باشی آرومی ... هر چقدر اهمیت ندی شادی ... @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر بار رد زخمامو گرفتم به آشنا رسیدم رسیدم به کسایی که بهشون زیادی خوبی کردم @Harf_Akhaar
❤️پــــدر ❤️ 🤍پدر که باشی سردت می شود ولی کت بر شانه فرزند می اندازی.چهره ات خشن می شود و دلت دریایی آرام نمی گیری تا تکه نانی بیاوری. 🤍پدر که باشی می خواهی ولی نمی شود، نمی شود که نمی شود.در بلندایی از این شهرت مشت نشدن ها بر زمین می کوبی 🤍پدر که باشی عصا میخواهی ولی نمی‌گویی هر روز خم تر از دیروز، مقابل آینه تمرین محکم ایستادن می کنی 🤍پدر که باشی حساس می شوی به هرنگاه پرحسرت فرزند به دنیا،تمام وجود خودت را محکوم آرزوهایش می کنی! 🤍پدر که باشی در کتابی جایی نداری و هیچ جایی زیر پایت نیست ‌بی منت از این غریبه گی هایت می گذری تا پدر باشی .پشت خنده هایت فقط سکوت میکنی 🤍پدر که باشی به جرم پدر بودنت حکم همیشه دویدن را برایت بریده اند ،بی هیچ اعتراضی به حکم ، فقط می دوی و درتنهایی ات نفسی تازه میکنی. 🤍پدر که باشی پیر نمی شوی ولی یک روز بی خبر تمام می شوی و پشت ها را خالی می کنی ، با تمام شدنت ،حس آرامش را بعد از عمری تجربه کنی.. 🤍پدر که باشی در بهشتی که زیر پای تو نبود هم دلهره هایت را مرور می کنی... 🤍تقدیم به همه پـدران دنیـا🤍 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصد اینه وقتی شصت سالت شد بگی دم خودم گرم که با شرف زندگی کردم. @Harf_Akhaar