eitaa logo
خوشنویسی/خط طلبه
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
193 ویدیو
2 فایل
🌺 📝آموزش خوشنویسی 📖تولید محتوای مفید: 📌معرفتی و سیاسی 📌طنز و عاشقانه 🌺 ارتباط با بنده👇 @hasanbahraminjad . ناشناس https://daigo.ir/secret/9310478877
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌علامه طباطبایی: هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین علیه السلام و یا در توسل به آن حضرت @Hasanbahraminejadkhat
. سلام صبح جمعتون بخیر🙋‍♂ امروز می‌خوام حالتونو منقلب کنم حالتون بدجور عوض بشه .
. می‌خوام یه پست خوشنویسی برای صبح جمعه بذارم🖌 اما قبلش یه داستانی رو باید بخونید بعد می‌فرستم حوصله کنید این خاطره عجیب رو بخونید👌 شاید ما هم در چنین امتحاناتی قرار بگیریم یا قرار گرفته باشیم👇 .
48.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 👈 زیباترین دختر دنیا میتونی کلیپشو ببینی حوصله دیدن کلیپ نداری متن خاطره رو بخون👇
⁉️از علامه جعفری می پرسند چی شد كه به اين كمالات رسيدی ؟! ✨ايشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعريف ميكنن و اظهار ميكنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال اين امتحان الهی نصيبشان شده ⁉️اما خاطره چی بود «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتيم . خيلی مقيد بوديم كه ، در جشن ها و ايام سرور ، مجالس جشن بگيريم ، و ايام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتيم ، يك شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خوانديم و يك شربتی می خورديم آنگاه با فكاهياتی مجلس جشن و سرور ترتيب می داديم ادامه دارد...
👳‍♂يك آقايی بود به نام آقا شيخ حيدر علی اصفهانی ، كه نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او كه ، می آمد من به الكفايه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت . آن ايام مصادف شده بود با ايام قلب الاسد (۱۰ الی ۲۱ مرداد ) كه ما خرما پزان می گوييم🌴 نجف با ۲۵ و يا ۳۵ درجه خيلی گرم می شد آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود كه ، عربهای بومی را اذيت می كرد ما ايرانيها هم كه ، اصلا خواب و استراحت نداشتيم آنقدر گرما زياد بود كه ، اصلا قابل تحمل نبود نكته سوم اينكه حجره من رو به شرق بود . تقريبا هم مخروبه بود . من فروردين را در آنجا بطور طبيعی مطالعه می كردم و می خوابيدم ارديبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی ديگر از خرداد امكان استفاده از حجره نبود گرما واقعا كشنده بود🔥 ، وقتی می خواستم بروم از حجره كتاب بردارم مثل اين بود كه وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سريع ! ادامه دارد...
🥳با اين تعاريف اين جشن افتاده بود به اين موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستيم ، شربت هم درست شد🍹 آقا شيخ حيدر علی اصفهانی كه ، كتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدير مدرسه مان ، مرحوم آقا سيد اسماعيل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شيخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ايشان يك تكه كاغذ روزنامه در آورد . عكس يك دختر بود🙄😐 كه ، زيرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زيباترين دختر روزگار »😑 گفت : آقايان من درباره اين عكس از شما سوالی می كنم 👀 اگر شما را مخير كنند بين اينكه با اين دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج كنيد👨‍👩‍👧‍👦 – از همان اولين لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی يك لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی كنيد . با كمال خوشرويی و بدون غصه ، يا اينكه جمال علی (ع) را مستحبا زيارت و ملاقات كنيد . كدام را انتخاب می كنيد . ادامه دارد...
سوال خيلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زيارت علی (ع) هم مستحبی . گفت آقايان واقعيت را بگوييد جا نماز آب نكشيد🧎‍♂ ، عجله نكنيد ، درست جواب دهيد. اول كاغذ را مدير مدرسه گرفت و نگاه كرد و خطاب به پسرش كه در كنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سيد محمد! ما يك چيزی بگوئيم نری به مادرت بگوئی ها؟معلوم شد نظر آقا چيست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زير خنده.😂 كاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عكس كرد و گفت: آقا شيخ علی، اختيار داری، وقتی آقا (مدير مدرسه) اينطور فرمودند مگر ما قدرت داريم كه خلافش را بگوئيم. آقا فرمودند ديگه! خوب در هر تكه خنده راه می افتاد😄 نفر سوم گفت : آقا شيخ حيدر اين روايت از امام علی (ع) معروف است كه فرموده اند « يا حارث حمدانی من يمت يرنی » (ای حارث حمدانی هر كی بميرد مرا ملاقات می كند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می كنيم! باز هم همه زدند زير خنده😂 خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشكلی بود. يكی از آقايان گفت : آقا شيخ حيدر گفتی زيارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شيخ حيدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض كنم (باز هم خنده حضار )😂
✋نفر پنجم من بودم. اين كاغذ را دادند دست من. ديدم كه نمی توانم نگاه كنم، كاغذ را رد كردم به نفر بعدی، گفتم : من يك لحظه ديدار علی (ع) را به هزاران سال زناشويی با اين زن نمی دهم. يك وقت ديدم يك حالت خيلی عجيبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی نديده بودم. شبيه به خواب و بيهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غير عادی، حجره رو به مشرق ديگر نفهميدم، يكبار به حالتی دست يافتم. 🕌يك دفعه ديدم يك اتاق بزرگی است يك آقايی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قيافه ای كه شيعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در اين مرد موجود است. يك جوانی پيش من در سمت راستم نشسته بود. ⁉️پرسيدم اين آقا كيست؟ گفت : اين آقا خود علی (ع) است، من سير او را نگاه كردم. آمدم بيرون، رفتم همان جلسه، كاغذ رسيده دست نفر نهم يا دهم، رنگم پريده بود. نمی دانم شايد مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شيخ محمد تقی شما كجا رفتيد و آمديد؟ نمی خواستم ماجرا را بگويم، اگر بگویم عيششان بهم می خورد ، اصرار كردند و من بالاخره قضيه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خيلی منقلب شدند. خدا رحمت كند آقا سيد اسماعيل ( مدير ) را خطاب به آقا شيخ حيدر گفت : آقا ديگر از اين شوخی ها نكن، ما را بد آزمايش كردی. اين از خاطرات بزرگ زندگی من است»
. سلام دستخطی های عزیز ❓می‌خوام یه سؤال ازتون بپرسم راست و حسینی بهم بگین😄 .
چه نکته مثبتی تو کانال دیدی که تا الان توی این کانال موندی؟! اینجا میشنوم👇👀 https://harfeto.timefriend.net/16830076394562