eitaa logo
حـَسَـن‌ِبْن‌عَلـی⁦🖤
159 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
{اســلام‌علیــک‌یاحسن‌ابن‌علی} تأسیس:«1401/10/22»مصادف‌باولادت‌‌بانو[فاطمه‌ی‌ِزهرا] پناھ‌حرفاٺونہ:https://harfeto.timefriend.net/16735458175092 ܢ݆ߺܢܚ݅ࡅ߳ߺߺܙ‌ܢܚࡅ߭ܭَܝ‌ࡅ࡙ࡅ࡙:https://eitaa.com/Hasanjanmm118 مایل‌بھ‌صلواٺ‌فرسٺادن‌براےمہد؎فاطمہ؟ وقف‌اقای‌بی‌حرم(:
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا؛ مارو تو خیلی حساب کردیما...!❤️
شھادت یعنۍ: نمـیر حیف اسـت، بمـان، بسـاز، ساختہ شـو! و در ڪلـام آخر براۍ خدا، شھید شـو... :)👌🏻♥️!
چفیه های خونی؛ لباس های بسیجی؛ پلاک های گمشده؛ شهید های نوجوان؛ چه واژه های زیبایی ↬🌝🌿@Hasanjanm118
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: 📿در ماه رمضان بسیار استغفار و دعا کنید زیرا با دعا از شما دفع بلا می شود و با استغفار، گناهانتان پاک می شود. 📖کافی ج4 ص88 ↬🌝🌿@Hasanjanm118
enc_16759573710900739313175.mp3
3.28M
. چقدر قشنگه زندگیم وقف آقا تو باشه:)❤️‍🩹🌱 . 🌻🌛¦→@Hasanjanm118
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
   •🌙🪴• بازکن‌در؛که‌گدایِ‌سحرت‌برگشتہ.    🌻🌛¦→@Hasanjanm118
پارت امشب🙂
🖤🤍🖤🤍🖤🤍 🤍🖤🤍 🖤 🌱بسم الله الرحمن الرحیم💚 یادش اومد چقدر به مرضیه،دختر خالش توپیده بود که تو حق نداری به شوهر من تهمت بزنی.. تودلشم فکر کرده بود که به زندگیش حسودیش میشه آخه سهیل بی نهایت عاشق زهرا بود.از همون روزی که برای اولین بار توی مهمونی دوست خانوادگیشون ،دیده بودتش یک دل نه صد دل عاشقش شده بود،هرکاری برای به دست آوردن زهرا کرد،سخت ترین مراحل خواستگاری رو گذروند،باوجود نارضایتی دو خانواده تمام تلاشش رو کرد که اصمینان دو طرف رو جلب کنه تا بتونه به کسی که اینقدر نظرش رو جلب کرده بود برسه،سنگینی و متانت وصبر زهرا براش تحسین برانگیز بود،ارزوش شده بود رسیدن به زهرا که بالاخره هم بهش رسید‌. یادش اومد چقدر به مرضیه،دختر خالش توپیده بود که تو حق نداری به شوهر من تهمت بزنی.. تودلشم فکر کرده بود که به زندگیش حسودیش میشه آخه سهیل بی نهایت عاشق زهرا بود.از همون روزی که برای اولین بار توی مهمونی دوست خانوادگیشون ،دیده بودتش یک دل نه صد دل عاشقش شده بود،هرکاری برای به دست آوردن زهرا کرد،سخت ترین مراحل خواستگاری رو گذروند،باوجود نارضایتی دو خانواده تمام تلاشش رو کرد که اصمینان دو طرف رو جلب کنه تا بتونه به کسی که اینقدر نظرش رو جلب کرده بود برسه،سنگینی و متانت وصبر زهرا براش تحسین برانگیز بود،ارزوش شده بود رسیدن به زهرا که بالاخره هم بهش رسید‌. با رفتن اکرم خانم زهرا به فکر فرو رفت.دیگع خسته شده بود،هیچ وقت به روی سهیل نیاورده بود که من میفهم تو چه کارهایی میکنی،اما دیگه صبرش تمومه شده بود.. توی هر مهمونی ای که میرفتن توی جمع همکاری سهیل ،همیشه نگاه دخترا روی سهیل عذابش میداد و از اون بدتر نگاه‌های پنهانی سهیل به اونا،چشمک زدنهایی که فکر میکرد زهرا نمیدید،اما زهرا همیشه میدید و به روی خودش نمی اورد. نمیدونست چرا دوس نداره به روی خودش بیاره،شاید می خواست به زور به خودش بقبولنه که اشتباه میکنه،سهیل همیشه عاشقش بود و رفتارش با اون بینهایت عاشقانه بود،هیچ چیز بدی ازش ندیده بود،همیشه احترامش رو نگه می‌داشت ،چه در خلوت و چه در جمع احترام میذاشت بهش ،پس دلیلی نداشت که بخواد باور کنه که اون چشمکها حقیقی اند ،اگر بودند.... کلافه بود،نه راه پیش داشت و نه راه پس،میتونست طلاق بگیره،اماهر بار که به این واژه فکر میکرد تنش می‌لرزید ،از آینده بچه هاش میترسید ،چه بلایی سر علی و فاطمه میاد وقتی اون از سهیل جدا بشه؟! از مجردی همیشه با خودش عهد بسته بود بچه هایی تربیت کنه که بی نظیر باشند ،بچه هایی پاک با روحی آرام . زمانایی که باردار بود همیشه برای بچه توی شکمش قرآن می‌خواند و باهاش عهد میبست که کمکش کنه که بنده خوبی برای خدا بشه،اگر الان اونها رو ول میکرد و می‌رفت ،چی سر عهدش میومد؟! چی سر این دوتا که بیشتر از خودش دوستشون داشت میومد،ازون بدتر چی سر دلش میومد؟ سرعشقش.؟! سر عشق به کسی ک اگر فقط یک روز صداش رو نمیشنید بی تاب و بدخلق میشد.....
47.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼نماهنگ آقای مهربون جهان رو به پات می‌ریزم حسن آقای مهربون عزیزم حسن الهی که به چشم مادرش بیاد ‌🌻🌛¦→@Hasanjanm118
- حـسـن‌امـام‌مـن‌اسـت‌ ومـنـــم‌گـدای‌حــســن...🌸 استوࢪے¦story📲 💚 🎆 🌙 🌻🌛¦→@Hasanjanm118