چفیه های خونی؛
لباس های بسیجی؛
پلاک های گمشده؛
شهید های نوجوان؛
چه واژه های زیبایی
↬🌝🌿@Hasanjanm118
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
📿در ماه رمضان بسیار استغفار و دعا کنید زیرا با دعا از شما دفع بلا می شود و با استغفار، گناهانتان پاک می شود.
📖کافی ج4 ص88
↬🌝🌿@Hasanjanm118
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🌙🪴•
بازکندر؛کهگدایِسحرتبرگشتہ.
#ماه_رمضان
#رمضان
#رمضان_مهدوی
#ماه_مبارک_رمضان
🌻🌛¦→@Hasanjanm118
🖤🤍🖤🤍🖤🤍
🤍🖤🤍
🖤
#عشق_پایدار
#پارت_2
🌱بسم الله الرحمن الرحیم💚
یادش اومد چقدر به مرضیه،دختر خالش توپیده بود که تو حق نداری به شوهر من تهمت بزنی..
تودلشم فکر کرده بود که به زندگیش حسودیش میشه
آخه سهیل بی نهایت عاشق زهرا بود.از همون روزی که برای اولین بار توی مهمونی دوست خانوادگیشون ،دیده بودتش یک دل نه صد دل عاشقش شده بود،هرکاری برای به دست آوردن زهرا کرد،سخت ترین مراحل خواستگاری رو گذروند،باوجود نارضایتی دو خانواده تمام تلاشش رو کرد که اصمینان دو طرف رو جلب کنه تا بتونه به کسی که اینقدر نظرش رو جلب کرده بود برسه،سنگینی و متانت وصبر زهرا براش تحسین برانگیز بود،ارزوش شده بود رسیدن به زهرا که بالاخره هم بهش رسید.
یادش اومد چقدر به مرضیه،دختر خالش توپیده بود که تو حق نداری به شوهر من تهمت بزنی..
تودلشم فکر کرده بود که به زندگیش حسودیش میشه
آخه سهیل بی نهایت عاشق زهرا بود.از همون روزی که برای اولین بار توی مهمونی دوست خانوادگیشون ،دیده بودتش یک دل نه صد دل عاشقش شده بود،هرکاری برای به دست آوردن زهرا کرد،سخت ترین مراحل خواستگاری رو گذروند،باوجود نارضایتی دو خانواده تمام تلاشش رو کرد که اصمینان دو طرف رو جلب کنه تا بتونه به کسی که اینقدر نظرش رو جلب کرده بود برسه،سنگینی و متانت وصبر زهرا براش تحسین برانگیز بود،ارزوش شده بود رسیدن به زهرا که بالاخره هم بهش رسید.
با رفتن اکرم خانم زهرا به فکر فرو رفت.دیگع خسته شده بود،هیچ وقت به روی سهیل نیاورده بود که من میفهم تو چه کارهایی میکنی،اما دیگه صبرش تمومه شده بود..
توی هر مهمونی ای که میرفتن توی جمع همکاری سهیل ،همیشه نگاه دخترا روی سهیل عذابش میداد و از اون بدتر نگاههای پنهانی سهیل به اونا،چشمک زدنهایی که فکر میکرد زهرا نمیدید،اما زهرا همیشه میدید و به روی خودش نمی اورد.
نمیدونست چرا دوس نداره به روی خودش بیاره،شاید می خواست به زور به خودش بقبولنه که اشتباه میکنه،سهیل همیشه عاشقش بود و رفتارش با اون بینهایت عاشقانه بود،هیچ چیز بدی ازش ندیده بود،همیشه احترامش رو نگه میداشت ،چه در خلوت و چه در جمع احترام میذاشت بهش ،پس دلیلی نداشت که بخواد باور کنه که اون چشمکها حقیقی اند ،اگر بودند....
کلافه بود،نه راه پیش داشت و نه راه پس،میتونست طلاق بگیره،اماهر بار که به این واژه فکر میکرد تنش میلرزید ،از آینده بچه هاش میترسید ،چه بلایی سر علی و فاطمه میاد وقتی اون از سهیل جدا بشه؟!
از مجردی همیشه با خودش عهد بسته بود بچه هایی تربیت کنه که بی نظیر باشند ،بچه هایی پاک با روحی آرام .
زمانایی که باردار بود همیشه برای بچه توی شکمش قرآن میخواند و باهاش عهد میبست که کمکش کنه که بنده خوبی برای خدا بشه،اگر الان اونها رو ول میکرد و میرفت ،چی سر عهدش میومد؟!
چی سر این دوتا که بیشتر از خودش دوستشون داشت میومد،ازون بدتر چی سر دلش میومد؟
سرعشقش.؟!
سر عشق به کسی ک اگر فقط یک روز صداش رو نمیشنید بی تاب و بدخلق میشد.....
#ادامهدارد
47.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼نماهنگ آقای مهربون
جهان رو به پات میریزم حسن
آقای مهربون عزیزم حسن
الهی که به چشم مادرش بیاد
🌻🌛¦→@Hasanjanm118
-
حـسـنامـاممـناسـت
ومـنـــمگـدایحــســن...🌸
استوࢪے¦story📲
#امام_حسن 💚
#میلاد_امام_حسن_مجتبی 🎆
#ماه_رمضان 🌙
🌻🌛¦→@Hasanjanm118
⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔
روزی زن همسایه به در خانه ام آمد.
او زنی محجبه وزیبا رو بود
که هرچه یاد دارم هیچ یک از عزاداریهای امام حسین"ع" را بدون اشک وگریه نگذرانده بود.
وقتی به حیاط می آمد ومی نشست
طوری در زیر چادر گریه میکرد که گویی تازه یکی ازاعضای خانواده ش را از دست داده
خلاصه به دم در برای استقبال از او رفتم شرم سنگینی در چشمانش احساس کردم
از او پرسیدم خیر باشد این وقت صبح با این قیافه چه شده باصدایی پر از شرم جواب داد:
آمده ام حلالیت بطلبم 🥺
گفتم : چرا؟
گفت: من دیروز ناخواسته غیبت تورا کردم و دیشب خواب دیدم که مرده ام,🥺
وقتی به نزدیکی پل صراط رسیدم چندین ایستگاه بود که هر کدام مخصوص به یک گناه بود. 😭
یکی دروغ ,
یکی بد حجابی ,
یکی رضایت همسر,
یکی حلال وحرام و آخری
غیبت .
من همه را با آرامش رد کردم الا ایستگاه غیبت هرچه خواهش والتماس می کردم فایده ای نداشت.
می گفتند:
ما که نمی توانیم جای دیگران تو را ببخشیم,
توباید خودت از آن حلالیت بطلبی,
😭
این قدر التماس کردم که .....
ناگهان مردی خوش قامت🤔
با صورتی نورانی آمد وگفت:
من شفاعتش را می کنم.
آرام پرسیدم شما چه کسی هستید؟
فرمود: من حسین ابن علی"ع" هستم .
تو اینقدر در عزای من گریه کردی که من شرمم شد وساطتت را نکنم.🥰
من مات ومبهوت به ایشان نگاه می کردم بعد به من فرمود:
آب دهانت را بیرون بریز , من هم ریختم ,
آب به شکل جانوری زشت در آمد و فرار کرد تا اینکه از خواب بیدار شدم
😮🤔
و تا این موقع که به در خانه ات آمدم گریه می کردم که چطور با تو حرف بزنم , 😒
فقط التماس می کنم که از من بگذر ,
من هم وقتی حال اورا دیدم نتوانستم نبخشم بعد از رفتنش با خود فکر کردم ,😥
پس من که این همه به راحتی پشت سر همه حرف میزنم تکلیفم چیست؟😪
نیت کردم این واقعیت را برای همه بفرستم تا هم از کسانی که غیبتشان را کرده ام حلالیت بگیرم هم کسان زیادی را از عاقبت کارشان آگاه کنم.
🤔
ای کسی که این پیام را میخوانی اگر من هم روزی نا خواسته پشتت حرف زدم حلالم کن من هم تو را حلال میکنم .
💖💖💖
همه همدیگر را حلال کنیم به خاطر امام حسین"ع" از هم بگذریم . 🥰
💖💖💖
هر چه سریعتر این کار را بکنید زیرا اجل خبر نمی کند.
غیبت⛔️ نکنیم 😔
🌻🌛¦→@Hasanjanm118
هدایت شده از شبکهرسانهاینما|رباطکریم
38.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبکه_رسانه_ای_نما
.
نماهنگ آقای کریمم💚
🌿از آقای کریمم تو دنیا کسی بخشنده تر مگه دیده
.
🎥تصویر برداری وتدوین:شبکه رسانه ای نما
👬👭اجرا:گروه سرود بچه های فاطمه(س)
🎙️مداح:آقای محمد اریکه
🖊️شاعر:محمدجواد الهی پور
🎶آهنگ سازی و تنظیم:داوود نعمتی
.
✌️باحمایت:
شبکه جهادی بچه های فاطمه(س) شهرستان رباط کریم
حرم مطهر شهدای گمنام شهرستان رباط کریم
مسجدحضرت ابوالفضل(ع)
.
به شبکه رسانه ای نما بپیوندید✨