هَمیشهتوخونهصِداممیزَد:
همسرِشهیدنوروزی...
هَمسرِشهیدجان...
وقتیزُلمیزدبهممیگفتمبازچیشُده؟
میگفت:سِنت
ڪوچیکترازاونیهکهبِهتبگن همسرِشهید...هَنوزبچهایآخه!عَوضشمیشےکوچیکتَرینهمسرِشهید..
بهروایتهمسر#شهیدمهدینوروزی
@Hashtad80ii
میگفټ
مگرمابهغیراز
روضهواشكبرسیدالشهداونمازاولوقت
چیزدیگریهمداریم؟
اگرایندوراازمابگیرند
دیگرهیچچیزنداریم!
#شهیدسیدعلیزنجانی
@Hashtad80ii
میخوای زیاد رفیق داشته باشی؟
مرام بزار براشون
مشتی باش :)
#نهجالبلاغه
@Hashtad80ii
ای شھید!!
هوایِ دلم
بارانِ نگاهت را میخواهد
میشود بر من بباری؟
هوایِ دلم که پُر شود
از بارانِ نگاهت
منم چون طُ
لایقِ شھادت میشوم..
@Hashtad80ii
ماه رمضون امسال؛ روز سهشنبهاست!
۱۴۰۲/۱۲/۲۲ | پیامبر صلواتالله میفرمایند:
هرکسی خبر رمضان را برای کسی دهد، آتش جهنم برای او حرام است ..!
- با پخش این، بهشتی بشید😁!
پ.ن:بهشتی شدم یا دیره؟🥲😂
@Hashtad80ii
دهه هشتادیا
🌹روزه سه روز آخر شعبان را از دست ندهید. #وداع_شعبان @Hashtad80ii
دوستان روزه دار قبول باشه🥲💜🙏🏻
التماس دعا:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم وضعیت بلاگرامونه که تو این اوضاع رفتن سیستان و اینجوری دارن مثلا کمک میکنن، هرچی چرت و پرت بود گفت واقعا باید شرم کنید از این حرفا.
@Hashtad80ii
چندروز پیش توییت زد که ما در کابوسی زندگی میکنیم که تمام نمیشود. امروز کابوسِ او تمام شد و به شهدای آزادی راه قدس پیوست.
شهادتت مبارک، علا 💔
@Hashtad80ii
خدایا مرا نیز به آرزوی خود برسان
و شهادت را نیز به من برسان...
#شهیدهزینبکمایی
@Hashtad80ii
#طنز_جبهه
در اوج باران تیر و ترکش بعضی از این نیروها سعیشان بر این بود تا بگویند قضیه اینقدرها هم سخت نیست و شبها دور هم جمع میشدند و روی برانکاردها عبارت نویسی میکردند
یکبار که با یکی از امدادگرها برانکارد لوله شدهای را برای حمل مجروح باز کردیم چشممان به عبارت "حمل بار بیش از ۵۰ کیلو ممنوع" افتاد😶
از قضا مجروح نیز خوش هیکل بود
یک نگاه به او می کردیم یک نگاه به عبارت داخل برانکارد😁
نه می توانستیم بخندیم،نه می توانستیم او را از جایش حرکت بدهیم
بنده خدا هاج و واج مانده بود که چه بگوید🤕
بالاخره حرکت کردیم و در راه مرتب میخندیدیم😂
@Hashtad80ii
#طنز_جبهه
هرچی می گفتی چیز دیگری جواب می داد
غیر ممکن بود مثل همه صریح و ساده و همه فهم حرف بزند
بعد از عملیات بود،سراغ یکی از دوستان را از او گرفتم چون احتمال می دادم که مجروح شده باشد
گفتم: راستی فلانی کجاست؟
گفت: بردنش"هوالشافی"
شصتم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان
بعد پرسیدم:حال و روزش چطوره
گفت:"هوالباقی"
می خواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم😂😶
@Hashtad80ii