🔴 #شربت_انار
♻ شربت زیبایی رب انار😋😌
✔️ نوشیدنی بسیار مفید
و طبیعی جایگزین
سم های مایع
(نوشیدنی های مضر) بازار
✔ مفرح👇🏼
🔺صاف کننده خون
🔺درمان جوش صورت
🔺شفافیت پوست
🔺باز کننده رخسار
🔺تقویت کبد و کلیه
🔺رفع کم خونی
✔مواد زیر را مخلوط
و روزانه میل کنید
🥄 یک قاشق رب انار خالص وطبیعی
🥄یک قاشق عسل
☝️🏼یک لیوان آب مخلوط شود،
❗️ درفصل #انار هستیم☝️🏼
بهترین کار
خوردن روزی
یک عدد انار شیرین است.
@Hayate_Hakimane
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
*ماجرای مادرشهیدی که خود را "مظلوم ترین مادرشهید ایران" معرفی کرد*
*مادرشهید* میگفت: من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی* هستم
برام تعجب بود که یک *مادر شهید* خودش این حرف رو بزند
پرسیدم: منظورتون چیه حاج خانم؟
*مادر شهید* گفت: *پسرم یوسف* بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد.
کوموله ها ریختند و *یوسف* رو دستگیر کردند ، به او گفتند به *خمینی* توهین کن
ولی *یوسف* این کار رو نکرد.
به من گفتند به *خمینی* توهین کن.
گفتم هیچ وقت چنین کاری نمیکنم.
گفتند: *بچه ات را میکشیم.* ؛بازهم قبول نکردم.
*پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند*
گفتند: به *خمینی* توهین کن؛ بازهم گفتم: نه
گفتند: *کاری میکنیم که از غصه دِق کنی.*
من رو با *جنازه تکه پاره شده یوسفم* کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند ؛ با *جنازه پسرم* تنها بودم.
بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: *باید خودت پسرت را دفن کنی.*
گفتم : *من مادرم*، با من این کار را نکنید، *من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم.*
گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم
شروع کردم با دستان خودم برای *پسرم* قبر درست کردن،
هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری...*
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر *قبر پسرم.*
*قبر که آماده شد گفتند خودت باید خاکش کنی...*
*دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم*،گوشه ای از چادرم را جدا کردم و *بدن تکه تکه پسرم* را گذاشتم داخل چادر.
*نگاهم به جنازه اش که افتاد باز دلم گرفت*، آخه نه نمازی بر جنازه خوانده شد ، نه تشییعی شد، نه کسی بود دلداریم بدهد.
🔹️ فقط *خدا خودش شاهد هست* که *یک خانم چادری* بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: *صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو...*
🔹️ کنار قبرش نشستم و *با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم...* به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم.
به راستی باید پاسخگوی قطرات اشک و لحظه لحظه آه کشیدن مادران شهدا باشیم؛
چه پاسخی داریم؟؟😭😭😭😭😭
شهید_یوسف_داورپناه
@Hayate_Hakimane
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
خاطرات #یک_انقلابی 👇👇👇👇
خاطراتی دقیق و ناب 👌😎
از دست ندینا ، کاملا حقیقی 👏😊
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
چه شبها و روزهایی را با عشق و علاقه فعالیت کردیم تا رژیم پهلوی سقوط کند.
خستگی؛
ترس؛
معنا نداشت..
همه؛باهم بودیم.
زن و مرد
پیر و جوان
دور جمعیت خانمها مردان حلقه زده تا اگر حمله شد اول مردان گلوله بخورند.
وقتی پاسبان یا گاردی دست به اسلحه برده و دو زانو مینشیت؛میدانستیم قصد تیر اندازی دارند.
ولی مگر کسی عقب نشینی میکرد؟
مثل شیر جلو رفته و ماموران شاه را وادار به فرار میکردند!
ماشین شاه دوستان را با سرعت به جمعیت تظاهر کنندگان میزدند😔
از زیر خودرو چندین نفر لت و پار و خون الود..بیرون میامد...
شبها اراذل و اوباش به محله ها حمله کرده و پاسبان و ساواکی هم پشتیبان بودند.
ولی ماهم میزدیم!
روی پشت بام کوکتل مولوتوف جمع نموده و روی خودرو های ساواک و شهربانی میانداختیم!
دنبال نیروهای انقلابی بودند ولی مگه یکی دو نفر بودند؟
کل محله انقلابی بود!
جز چند خانوار؛بقیه باهم بودند.
عجب شور و عشقی بود....😊
بوی باروت و خون..
بوی گاز اشک اور..
بوی ازادی..😊🌺
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
مثل امشب؛مجسمه پسر پهلوی را با اسبش به زیر کشیدیم!
مجسمه جلوی ساواک بود و بشدت از ان حفاظت میشد!
رفتیم بالا و با اره پای اسب را بریده و با سیم بکسل و کامیون کشیدیم پایین!
چه صدایی داد!
به اندازه سقوط تمام طاغوت صدا کرد!
تا مدتها کله پسر پهلوی در کوچه رها بود!
تمام برنز بود!
ان زمان نمکی نداشتیم!
عاقبت پیرمردی سوار گاری کرد و برد...!
کلی کاسب شد!
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
شب 22 بهمن 57 باران میبارید!
چه بارانی!
تا صبح در خیابانها ماندیم!
انقلاب از ساعت حدود 2 بعداظهر روز 22 بهمن به پیروزی رسید.
اخبار بی طرفی ارتش را اعلام نمود و کار تمام شد!
الله اکبر که چه لحظه ای بود!
برخی شاه دوستها مارا تهدید نموده که اوضاع به زودی ارام شده و همه شما را شناسایی نموده و به تیر برق اعدام میکنیم!
43 سال است همچنان تهدیدمان میکنند!
از کشور فرار نموده و زیر بیرق بیگانه همچنان زور خسبیده میزنند!
@Hayate_Hakimane
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
فرماندهان و کسانی که مرتب مردم را تهدید و اذیت میکردند را شبانه دستگیر و به مسجد جامع شهر بردیم!
برخی گریه میکردند.
اما یک سیلی هم کسی به انها نزد!
حق زدن را از ملت گرفته و وظیفه دستگیری و زندانی در کتابخانه مسجد داشتیم!
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
روز 20 بهمن 57،ساواک و شهربانی خانواده شاه دوستان را جمع نموده و خیال حمایت از رژیم پهلوی را داشتند!
بعد چندین روز تبلیغات و فراخوانی؛حدود 50 نفری جمع شدند!
ملت مسخره شان نموده و میخندیدند!
اکثرا استوار و چریکهای بازنشسته ارتش و ژاندارمری بودند!
پیرمرد و پیرزن!
بندگان خدا را ترسانده بودند که اگر انقلاب پیروز شود؛حقوقتان را قطع میکنند!
انها هم از ترس قطع شدن حقوق بازنشستگی از شاه حمایت میکردند!
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
سرچهارراه محل پاتوق بازنشسته های شهربانی؛ژاندارمری و ارتش بود!
تا قبل از 22 بهمن؛هر روز غروب جمع شده و کمسیون داشتند!
پالتوهای رضاشاهی را به تن نموده و هر روز جلسه بررسی اوضاع کشور و انقلاب داشتند!
گاهی کنارشان نشسته تا حرفها را گوش دهیم.
یکی میگفت:
همین دیشب؛اخبار بی بی سی گفت؛ارتش روس جداره مرزهای شمالی کشور امده و منتظر دستور حمله به ایران است!
استوار دیگری که گویا تخصص دریایی داشت در تایید فرمایش دوستش ادامه میداد؛
بله!
روسها که اماده حمله به کشورمان بوده تا از (امام)خمینی حمایت کنند!
لاکن اینم در جریان باشید ناوگان ارتش امریکا هم به خلیج فارس امده و مگه میگذاره روسها خاک کشورمان را اشغال کنند؟
استوار دیگری با تکه چوبی روی زمین نقشه استراتژیک جنگ کشیده و به جمع کهنه سربازان ارتش پهلوی توضیح میداد که از اینجا قراره وارد خاک کشورمان شده و امریکا هم با جنگنده هایش اماده بمباران ارتش سرخ هستند!
چه کیفی میکردند!
اخرین اوضاع و احوال منطقه و جهان دستشان بود و تحلیل بیرون میدادند!
البته؛اوضاع مسجد و انقلابیون راهم بررسی نموده و میگفتند:
اینها اصلا مسلمان نیستند اقا!
کی دیده روز محرم و عاشورا پرچم سرخ بالا کند؟
اینا مثل ارتش سرخ شوروی دستمال سرخ به گردن بسته و پرچمشان هم قرمز است!
خجالت نمیکشند روز عاشورا پرچم قرمز دست گرفته و بجای نوحه خوانی شعر و سرود میخوانند!
شل خشتکان ارتش پهلوی تا رفتن افتاب جلسه شان ادامه داشت و سپس دولا و با کمر خمیده ختم مجلس را اعلام و هرکس خانه اش میرفت!😊
۲۱ بهمن ۱۳۹۹