eitaa logo
🇮🇷 حیات حکیمانه 🇮🇷
970 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
.‌‌..وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🖤صبحِ مصیبت بار عاشورا تسلیت باد. مصیبت و داغ بزرگی که در اسلام و تمام آسمانها و زمین جاریست.😭 پروردگارا..... من بسوی تو تقرب می جویم، بوسیله حسین ع و دوستانِ حسین و دوستانِ دوستانِ حسین ع و بیزاری می جویم از دشمنان حسین و جنگ افروزان و بر پاکنندگان نبرد با حسین ع 😭 اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ خدایا چنانم کن در اینجا که ایستاده ام از کسانی باشم که ، از ناحیه تو به آنها درود و رحمت و آمرزش می رسد. 💚اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ ✔️تلنگر... فرقِ یا حسین، و با حسین ، درظاهر، فقط ☝️🏼یک نقطه است، اما درباطن، هزاران هزار فرسخ.
أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ 😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز سکوی پرواز 53.mp3
5.32M
۵۳ ✍ مراقب باش از خــودت نــدزدی؟ وقتی لابلای مشغله های روز و شبت: از تنها چیزی که می گــــذری: نمازته! یعنی👇 داری از خودت می دزدی! ❌و ایـــن اول سقـــــوط توست! @ostad_shojae
کارگاه خویشتن داری 08.mp3
15.8M
۸ ✪ریشه‌ی تمام شکست‌ها در تمام خویشتن‌داری‌ها، است! 🔺بزرگترین بی‌تقوایی آن است که؛ برای تغذیه‌ی فکر و روح خویش، وقت کافی صرف نکنیم ... و تمام تصمیم‌گیری‌های ما با محوریت صورت گیرد! @ostad_shojae
قرب به اهل بیت ۸.mp3
10.14M
🪞 این پادکست آینه است! بشنویم، و خودمان را در این آینه ببینیم : «از من تا مودّت امام زمان علیه‌السلام چقدر فاصله هست؟» مجموعه (علیهم‌االسلام) ۸ | @ostad_shojae | montazer.ir
هوالشافی گر بخواهی که نگیری سرطان 🤕 از نباتات مشو رویگردان هر گیاهی که به روید ز زمین 🍀🌻🌲 نیست بی‌خاصیت و بی‌ ویتامین شنبلیله چو نمایی مصرف تیز تر تیر توگیرد به هدف🎯 غافل از شلغم بی ریخت مباش چهار قاچش کن و ریزش در آش🧅 شکمت گرچه کمی باد کند لیک جانت ز غم آزاد کند سیب و به چون که خوری پوست مکن 🍎 🍏 شستشویی بده و گاز بزن تا که دندان تو گردد چو صدف 💍 بزداید ز تن آثار کلف آلوی خشک خراسان و تمشک 🍇 🍅 غوره و گوجه و لیمو ترش و زرشک آب انگور و به و سیب و انار 🥭🍇 پاک سازد جگر از هر آزار آب عناب و انار و آلو 💉🥤 بهتر از حب و شیاف و دارو هر که انجیر خورد با نارنج 🍋🍋 حفظ گردد ز عذاب قلنج آب انگور و به و سیب و انار ❤️ می کند قلب ز شادی سر شار از من این راز پزشکی بشنو 🍇غافل از خوردن انگور مشو فصل هر میوه و سبزی که رسید 🛍 باید از هر چه زد و میوه خرید چون بدن از همه نیرو گیرد 💪💪 خوف و ترس از دل ترسو گیرد سبزی و میوه به هنگام غذا 🥦🥬🍲 در همه عمر کند رفع بلاء بشنو از من تو اگر دانایی رو مگردان ز کدو حلوائی ّبذر یا مغز کدو قوت فهم قلب یابد ز کدو نرمش و رحم دهن خویش بشوی موقع خواب تا که دندانت نشود زود خراب بر سر سفره اگر ریحان است🌱🌱 درد دندان تو را درمان است هیچ بیماری بی درمان نیست 💊 بلکه دارو ز نظر پنهان نیست درد نادانی و جهل بشر است😴 جهل آدم همه جا درد سر است منتهی فکر بشر کوتاه است ور نه با درد و دوا همراه است ان کسی را بتوان گفت انسان🧑‍💼 که شود بر همه کس سود رسان عصبانی مشو و غصه مخور 🥭🍈 عوض غصه و غم میوه بخور
: سه روز است که مرا تنها کرده‌اید، چرا دست از سرم بر نمی‌دارید؟ بروید دیگر ... : «چگونه مشکلات و مصائب را راحت‌تر تحمل کنیم؟» ✍️ نود و یک سالش بود! عمه شهربانو. ابیات مثنوی را چنان به موقع در میان جملات و حرفهای حکمت‌آمیزش بکار می‌برد که گویی یک استاد دانشگاه ادبیات دارد شعر می‌خواند. • همیشه شنیده بودم آدمها وقتی پیر می‌شوند، نیازشان به توجه بیشتر می‌شود! نیازشان به بودن دیگران در کنارشان بیشتر می‌شود، نیازشان به حرف زدن با دیگران بیشتر می‌شود... اما این پیرزن نورانی هر چه پیرتر می‌شد نیازش به بقیه کمتر می‌شد انگار! • چشمانش سو نداشت، بچه هایش برایش یک آشپزخانه‌ی آسان درست کرده بودند، که بتواند نشسته غذا درست کند، نشسته ظرف بشوید، نشسته تمام وسایلش را جابه‌جا کند. ولی با همه اینها از روی چهارپایه کوتاهش افتاد و وضعیتش از اینی که بود بدتر شد. بچه‌ها آمدند یکی دو روز دورش بودند، و صدایی از او درنمی‌آمد. هرکس می‌آمد دیدنش چیزی جز شکر نداشت! نه از دردی که می‌کشید لام تا کام حرفی میزد و نه از اتفاقی که افتاده بود. • دو سه روز گذشت که با مادرم رفتیم دیدن عمه شهربانو! داشت زیر لب با خودش حرف میزد، متوجه حضور ما که شد ساکت شد و دستانش را باز کرد و مرا سفت بغل کرد. و من مثل همیشه احساس میکردم درون سینه‌اش را شکافت و تمام مرا در خودش جا داد! • نیم ساعتی گذشت و دخترِ بزرگ عمه جان کلید کرد که او را ببرد خانه خودش! چند بار به آرامی گفت، بروید من با شما نمی‌آیم... و او همچنان لجاجت می‌کرد! کمی تند شد و ابروهایش را درهم برد و گفت: سه روز است که مرا تنها کرده‌اید، چرا دست از سرم بر نمی‌دارید؟ بروید دیگر ... • برایم این جمله عجیب آمد، اتفاقاً همه در این سه روز دور و برش بودند. و عمه اصلاً تنها نبود. اما با خودم فکر کردم پیر است و فراموشکار! • چند ثانیه‌ای مکث کرد و اشک از کنار چشمانش ریز ریز پایین آمد. گفت : بروید ننه جان ... بروید! من حاضرم هر سختی و مصیبتی را تحمل کنم، ولی مرا خفه نکنید. وقتی شما هستید اینجا، من تنها می‌شوم. وقتی شما نیستید، این خانه رفت و آمدش را دارد! من تنها نیستم! می‌آیند و می‌روند مداااام .... ✘ من آن روز هیچ نفهیمدم از حرفهایش! تا اینکه چند ماه بعد، هفت روز عمه جان به حالت احتضار رفت! خواب بود انگار ... ولی معلوم بود که منتظر لحظه موعود است. • مامان بالای سرش داشت «یس» میخواند که یکهو عمه‌‌ای که یکهفته خواب رفته بود، شروع کرد زیر لب زیارت عاشورا خواندن. زیارت عاشورا عادت هر صبحش بود از زمانی که دخترِ خانه بود تا همان روز! مامان گوشش را به لب عمه نزدیک کرد و تمام زیارت عاشورا را گوش کرد. بعد از اینکه تمام شد؛ عمه دستش را روی سینه گذاشت و یکی یکی به چهارده معصوم علیهم السلام به تمام أنبیاء بزرگ و ملائک مقرب سلام داد و با یک لبخند، آخرین بازدمش را به دنیا فوت کرد و .... تمام. ※ تازه این موقع بود که فهمیدم: آدمی که در جهانِ درونش، رفت و آمدها در جریان است، آنقدر قوام و قدرت به این جان تزریق شده که در شکسته‌ترین و مصیبت‌آلودترین روزهای زندگی‌اش هم، شیرین زندگی می‌کند. تلخ کامی در مصیبت مالِ جانهای تنگ است! که فشارها دستشان میرسد جیغشان را دربیاورد. کارگاه رشد و قدرت در سایه سختی‌ها @ostad_shojae