در خیالم می نشینم گوشه ای از صحنِ تو
از کران تا بیکران بینم بساطِ پهنِ تو
آه می چسبد چقدر امشب حرم با چشمِ تَر
وای اگر مهدی بخواند روضه ای با لحنِ تو!
#شهادت_امام_هادی(ع)🏴
#تسلیت_باد🥀
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#حدیث_روز 🌱
پیامبر اکرمﷺ↯
ماه رجب برای امت من ماه استغفار است. در این ماه زیاد استغفار کنید که خداوند بخشنده و مهربان است.
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#کلام_شهدا 🕊
بدانید برای هرکسی کربلایی وجود دارد، تا مارا با کربلا نیازمودند از این دنیا نمی برند.
#شهید_محمد_مسرور
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پرواز_در_آسمان_رجب ۳
✍ برای پرواز در رمضان؛ اول باید سبک بشی!
اونقــدر که؛
هیچ زنجیــ⛓ـری، نتونه پاهاتو به زمین بَند کنه!
بجنب؛ الان وقتـــــشه:
رجب، ماه پاره کردنِ زنجیرهاست
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#پروفایل ✨
[ کاردیگریادنگرفتهام
تنهاکاریکهبلدم
مبارزه است.]
-والسلام✌️🏻♥️🌱
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
『 🌿 』
🌸|یامنارجوھلڪـلخیر . . .!
🌙|دعایهرروزِ #ماه_رجب :)
📿|ماروازدعایخیرتون،بےنصیبنزارید
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
105.7K
•|فرازیاززیارتجامعهکبیرامامهادی﴿؏﴾
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
وظایف منتظران ۴٠
💌تجدید بیعت با امام زمان
🔹این تجدید بیعت که از تکالیف مومنان است بهتر است بعد از هر نماز واجب یا دست کم یکبار در هر روز یا هر هفته انجام شود. به این معنا که فرد بیعت کننده عهد کند پیمان محکم ببندد که یاری خود را از امام زمان دریغ نکند و او را با جان و مال خود تا میتواند، یاری کند. پیامبر نیز در خطبه غدیر، به تمام امّت امر فرموده تا با ائمه اینگونه، بیعت شود.
🔸در این نوع بیعت چند چیز شرط است:
۱-شخص بیعت کننده در قلب، تصمیمش محکم و قطعی باشد.
۲-بیعتش را به زبان بیاورد.
۳-(در زمان حضور و ظهور امام) دست خود را در دست حضرت بزند و با او دست دهد و بیعت نماید.
🔹در عصر غیبت، نیز می توان با نُوّاب عام امام زمان بیعت کرد. یعنی با فُقهای جامع الشرائط به ویژه ولی فقیه. به این معنا که بیعت با او، که جامع الشرائط ولایت فقیه است، بیعت با امام زمان است.
📸عکس باز شود📸
#وظایف_منتظران
#وظیفه_منتظر_چیست🤷♂
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
•|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
#ملاقاتجوانانباامامزمانﷻ🌱 #قسمتدوم✏️ سرعتم را بیشتر کردم بن بست دراز را تا به اخر رفتم کاش ش
#ملاقاتجوانانباامامزمانﷻ🌱
#قسمتسوم✏️
در مجلسی بودیم صحبت شما شد وماجرایی که بر شما رفته ؛این آقا مشتاق شد که ماجرا را از زبان خود شما بشنود.
ایشان میرزا حسین کاتب هستند وگویا نذر دارند که روایات مربوط به ائمه (ع) را بنویسید. حالا اگر صلاح میدانید ماجرا را برایشان نقل کنید.
محمود نفسش را با آهی بیرون داد وگفت: مسلم جان، شما میدانید که من برای هرکسی این ماجرا را نقل نمی کنم مخصوصا برای غریبه های نامحرمی هستند که از شنیدن این ماجرا نه تنها اثر نمی گیریند بلکه موجب زحمت هم می شوند.
گفتم: من غریبه نیستم برادر،اهل ایمانم ومشتاق شنیدن ماجرا، اگر برایم تعریف نکنید، همین جا بست می نشینم.
مسلم به کمک امد وگفت: شاید کار خداست وایشان هم واسطه خیر. بلکه انچه که می گویید و مینویسید موجب هدایت دیگران شود.
محمود فارسی بی حرف قران را برداشت و روبه قبله نشست تا استخاره کند. خوشبختانه استخاره خوب آمد.
محمود گفت: من این ماجرا را به زبان الکن خودم میگویم و با شما است که با قلمتان حق مطلب را ادا کنید. و پس از مکث طولانی گفت: اما یک شرط دارم و آن اینکه حقایق مخدوش نشوند.
گفتم:حاشا وکلا که چنین شود.
به سرعت قلم وجوهر وکاغذ را حاضر کردم وآماده به شنیدن ونوشتن نشستم.
محمود فارسی اشتیاق مرا که دید، لبخندی زد و چنین اغاز کرد:
من در دهی نزدیک حله که مردمش از برادران اهل تسنن هستند، به دنیا آمده ام. دوره نوجوانی را آنجا گذراندم.
دهِ ما بعد از صحرایی بی آب وعلف قرار گرفته بود. کار ما بچه ها این بود که پيشاپيش به استقبال کاروانیان برویم و با دادن مژده آبادی مژدگانی بگیریم.
#ادامه_دارد...
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#ملاقاتجوانانباامامزمانﷻ🌱
#قسمتچهارم✏️
یادم نیست آن روز از چه کسی شنیدم که کاروانی بزرگ تا ظهر به ده می رسد. بلافاصله سراغ احمد رفتم بی آنکه دیگران را خبرکنم. احمد ذوق زده دست هایش را به هم زد و گفت:
عالی شد. اگر کاروان به این بزرگی باشد میتوانیم چند سکه گیر بیاوریم. برویم بچه های دیگر را هم خبر کنیم.
گفتم: ولشان کن دنبال دردسر می گردی؟ هم جمع کردنشان سخت است هم باید چند سکه ای را هم که می گیریم قسمت کنیم.
مشکل راضی اش کردم که از خیر بچه های دیگر بگذرد. تا ظهر وقت زیادی مانده بود که از ده بیرون رفتیم. وچون فکر میکردیم زود به کاروان میرسیم، نه آبی با خود برداشتیم ونه نانی.
ساعت ها راه رفتیم، چند تپه بخشی از صحرا را پشت سرگذاشتیم بی آنکه غبار کاروانیان را ببینیم.
خورشید به وسط آسمان رسیده بود وحرارت آن مغز سرمان را میسوزاند. احمد ایستاده وبا گوشه چفیه پیشانی اش را خشک کرد وگفت : مطمئنی درست شنیده ای؟
گفتم:باگوش های خودم شنیدم.
با آستین عرق پیشانی ام را پاک کردم وفکر کردم کاش چفیه ام را برداشته بودم. احمد دستش را سایه بان چشم کرد وگفت: پس کو؟ جر خاک چیزی می بینی؟
به دورترین تپه اشاره کردم وگفتم:
تا انجا برویم اگر خبری نبود، برمیگردیم.
زیر چشمی نگاهش کردم. دست هایش را به کمر زد واخم کرد وگفت: برمیگردیم! به همین راحتی؟ این همه راه آمدیم که دست خالی برگردیم؟
شانه هایم را بالا انداختم و راه افتادم. چون می دانستم هرچه بیشتر بگوید، عصبانی تر میشود، غرغر کنان گفت: نه آبی! نه نانی! بس که عجله کردی.
تا به بالای تپه برسیم هلاک شدیم. کمی از ظهر گذشته بود اوج گرما بود. احمد را می دیدم که چطور پاهایش را از خستگی و تشنگی روی زمین می کشد. صورتش سوخته بود وزبانش از دهانش بیرون مانده بود.
خودم هم حال و روز بهتری نداشتم. انگاری تمام آب بدنم بخار شده بود. ماسه های داغ از لای بند کفش ها پاهایم را می سوزاندند.
سرم بی هیچ حفاظی در معرض تابش سوزان آفتاب بود. چشمانم سیاه میرفت. به هر بدبختی بود به بالای تپه رسیدیم. تا چشم کار میکرد بیابان بود وبس.
نه غبار کاروانی نه آبادی ونه حتی تک درختی احمد آهی کشید و روی زمین نشست.
کفش هایش را درآورد تا شن های داغ را از آن بتکاند.
گفتم : ننشین که پوستت می سوزد.
گفت : توهم با این خبر گفتنت.
#ادامه_دارد...
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#کلام_جانان 😍
در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند....
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
36994.mp3
3.08M
#رزق_معنوی✨
🎀 مناجات با دلبر 🎀
من از این نفس از این بی سر و پا خسته شدم😔😔😔
🎙حاج مهدی رسولی
ماه رجب؛ماه بندگی🌙
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
4_401644107203608591.mp3
1.22M
صبحم را با یاد تو آغاز میکنم مولا جان🌷
#دعای_عهد
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
ایـاڪ نـعـبد و ایـاڪ نـسـتعیـن
یـعنے سـلام مـسجد مـولاے آخریـن!
اے جمڪران بگوڪجاسٺ آخرین امید
أین الـشموس الطالعہ،أیـن مہ جـبیـن؟
#سهشنبههایجمکرانی🌿°
#صبحتونمهدوے 🌼
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1