#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_چهل_هشتم✏️
صورتن را برگرداندم به یاد حرف های خطیب جمعه افتادم « چهره اش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه ودرشت و جذاب... برگونه راستش خالب مشکین»
با صدایی لرزان گفتم « بله.
فرمود : دنبال چه کسی هستی؟
قدرت تکام نداشتم، ابهت و هیبت آقا، انجام هرعملی را از من گرفته بود، با اینکه بی اختیار چشمانم پر از اشک و تپش قلبم تند تر شده بود خیلی ارام گفتم :
دنبال امام زمان.
فرمود: من امام تو هستم، بلند شود، دیگر فراق به پایان رسید.
هنوز باورم نمیشد که چه شعادتی نصیبم شده است مبهوت جمال ایشان بودم، چهره ایشان برایم برایم مهربان را تداعی میکرد.
نمی دانستم چه بگویم، درریم لحظه به ذهنم خطور کرد : به خانه ی ما می آیید؟
با هم راه افتادیم، حضرت با آرامش قدم بر میدان وبا وقار راه می رفت ، به در خانه ام رسیدبم جلو رفتم و در را باز کردم و با حضرت وارد خانه شدیم.
در خانه، حضرت با مهربانط خاصی مثل پدری دلسوز با من صحبت می کردند سپس فرمودند : حسن! بلند شو و با من نماز بخوان.
من هم با خوشحالی شروع به نماز کردم، نمازی که هرگز مثل آن را ندیده...
✍🏻#ادامه_دارد...✨
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1