(2)
آموزش مدارس ما با سرمایه گذاری در مغز و ذهن شروع می شود. غالب اولیاء و مربیان در خانه و مدرسه تاکید بر حفظ مطالب دارند و هر دانش آموزی که قدرت حفظ بالاتر داشته باشد، موفق قلمداد می شود. نقطه مقابل این تفکر مکاتب جدید آموزشی هستند که علاقه چندانی به آموزش مدرسه ای و حتی دانشگاهی ندارند. به همین دلیل است که تنوع مکاتب آموزشی غیر مدرسه ای در حال شکل گیری است. برای نمونه می توان از طرح های "مدرسه در خانه"، " ذهن های غیر مدرسه ای" و " مدرسه در طبیعت" نام برد. ژاپنی ها هم کتابی دارند تحت عنوان "آموزش قلب ها و اندیشه ها". ظاهرا کشورهایی که به جایگاه قلب در آموزش توجه خاصی دارند، موفق ترند. اسلام و قرآن هم توجه خاصی به امر "قلب" دارد." امام صادق فرمودند: أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء .علم، نوری است که خداوند به قلب هرکس که بخواهد می افکند.
لطفا به جایگاه قلب فکر کنید تا در آینده بیشتر در مورد آن صحبت کنیم.
(3)
Slinking Whisperers""
تا حالا شده که در موقعیت های خاص و بحرانی مرتکب عملی شوید که به اشتباه بودنش یقین دارید؟ اما از درون یک نفری یا یک محرکی شما را تحریک می کند که آن عمل نادرست را مرتکب شوید و یا آن حرف غلط را بزنید. غربی ها اسم این محرک درونی بد فرجام را Slinking Whisperers"" گذاشته اند. اینکه دوست ندارید نسبت به والدین، همسر، فرزند ، همسایه، همکار و... رفتار غلطی داشته باشید اما این محرک درونی شما را به بدترین وضعیت سوق می دهد. بعد از اینکه آرامش خودتان را به دست آوردید، پشیمان می شوید. سعی در جبران اشتباه می کنید. عذرخواهی می کنید. دلجویی می کنید. این وسوسه درونی که متاسفانه ما را به خشم، عصبانیت و دیگر بدی ها سوق می دهد، در نگاه کتاب آسمانی قرآن معروف است به " وسواس الخناس". اکثرا قلب را نشانه می رود. اگر مراقبش نباشیم هر رابطه ای را به هم می زند. راه برون رفت از این مخمصه در همین کتاب وجود دارد.
(4)
یکی از سوالاتی که در اکثر کلاس ها، کارگاهها، سخنرانی ها و یا محافل خصوصی در حوزه تعلیم و تربیت از بنده می شود این است که:
" اکنون متوجه اشتباه خود در امر فرزند پروری شدیم، ولی دانشی در این حوزه نداریم، چه کار کنیم؟"
سوال بسیار خوبی است. همین که متوجه شویم بعضی از رفتارهای ما در حوزه تعلیم و تربیت اشتباه بوده، نکته مثبتی است! دوست دارم در این جا از یک میان بر و تکنیک عالی صحبت کنم:
پاسخ این سوال در کتاب "نظریه انتخاب" نوشته ویلیام گلاسر آمده است:
از یک عالم دینی سوال شد من که سواد تربیتی ندارم، در مورد تربیت فرزندانم چه کار کنم؟ ایشان در جواب گفتند: عاشق همسرت باش.
دوست داشتن همسر اولین گام در فرایند تربیت و فرزند پروری است. در کتاب " 5 اصل بنیادین در تربیت" نیز به آن اشاره شده است. امکان ندارد که شما رابطه خوبی با همسرتان نداشته باشید و بتوانید فرزند خوبی تربیت کنید. اولین گام در فرزندپروری، داشتن رابطه خوب با همسر است. این بحث ادامه دارد.....
حواسم بهت هست!
(5)
سفر یکی از بهترین تفریحات خانوادگی ما محسوب می شود. سال 1396 سفر به اروپا را از جنوب شروع کردیم و بعد از مدتی از شمال خارج شدیم. آخرین کشوری که در اروپا دیدیم کشور دانمارک بود. دغدغه ما در همه سفرها بازدید از مدارس و گفتگو با معلمان آنهاست. در یکی از شهرها که یادم نیست کپنهاگ بود یا آهورس، به دنبال پیداکردن مدرسه ای بودیم. از یکی از شهروندان سوال کردیم این نزدیکی ها مدرسه ای هست؟
گفت: دقیقا مقابل مدرسه ایستاده اید!
پرسیدیم کجاست؟
پاسخ داد: همینی که در حیاطش این مجسمه " دنیا را با هم بسازیم" قرار دارد.
بیشتر شبیه پارک بود تا مدرسه!
امیدوارم مدارس پیش دبستان و ابتدایی ما به " فقط و فقط یک پارک بازی" تبدیل شود.
معنای "Learning through playing" نیز همین است و بس.
حواسم بهت هست!
(6)
جایگزین طلایی حذف 7 ت در فرایند تربیت
در اکثر جلسات دانشگاهی و کارگاه ها، از حذف و جایگزینی 7 کلمه که با ت شروع می شوند در فرایند تربیت، صحبت می کنم. آن کلمات سمی عبارتند از: تنبیه، تهدید، توهین، توبیخ، تطمیع، تحمیل و کمی با احتیاط تشویق. البته کلمات سمی دیگری هم هستند که باید از چرخه تربیتی حذف شوند، مثل: زورگویی و اجبار، فریبکاری، انتقاد و سرزنش، گلایه کردن، نق زدن، رتبه بندی و درجه بندی و کلمات مخرب دیگر که هر کدام می تواند روابط مربی با متربی را به کلی تخریب کند. کاملا آگاهم حذف این کلمات برای ما که متاسفانه با آنها بزرگ شده ایم سخت و طاقت فرساست (راستش فرایند تربیت بسیار سخت و زمان بر است!). اما در نظر داشته باشید استفاده هر کدام از این شیوه های نادرست تربیتی می تواند آینده کودکان و دانش آموزانمان را نابود و رابطه ما را با عزیزانمان مکدر کند. پس چه کار کنیم؟
لطفا این کلمات را از فرهنگ لغات ذهنتان حذف کنید و کلماتی چون دلسوزی و گوش دادن، حمایت و مذاکره، دلگرمی دادن، عشق ورزیدن، دوست بودن و دوست داشتن، اعتماد، پذیرش، استقبال و احترام گذاشتن را در رابطه با عزیزان و احیانا دانش آموزان و دانشجویانتان جایگزین آن ها کنید!
حواسم بهت هست.
تاثیر کلام را در این روش آموزشی معلم فرانسوی ببینید.👇👇👇
بیشترین سهم هر کودک از بازی، فقط کسب شادی است. (7)
به طور فرهنگی اکثر ما ایرانی ها بسیار علاقمندیم که هر چه سریعتر به مقصد و هدف مطلوب برسیم. در اکثر موارد، فقط رسیدن به هدف ما را شاد می کند. به همین دلیل زیبایی های مسیر را از دست می دهیم و در زمان رسیدن به مقصد و هدف، با توجه به لذت نبردن از مسیر، آن شادی و نشاطی که انتظارش را داشتیم به سراغ ما نمی آید. در مورد کودکان و دانش آموزان نیز مرتکب همین اشتباه می شویم.
در فرآیند بازی های کودکانه نیز همه دغدغه ی ما این است که در پایان بازی، کودک چه پیام آموزشی و احیانا روانشناسی را دریافت کرده است. لطفا برای مدتی هم که شده هدف کسب نتیجه را، هم در بازی های کودکانه و هم در زندگی شخصی کنار بگذاریم تا متوجه زیبایی های مسیر شویم. هم از طبیعت پبرامون لذت ببریم و هم از آدمهای دور و برمان!
پیامد این سبک زندگی این است که حتی اگر به مقصد نرسیم، از همه ی مسیر لذت برده ایم.
سعی نکنیم فرزندانمان زود بزرگ شوند تا عاقل تر شوند، از همین دیوانگی هایشان لذت ببریم که تکرار نخواهد شد...
حواسم بهت هست!
ارتباط با ادمین کانال: "آنچه در مدرسه نمی آموزیم."
@DrPooyaKaviani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶️ مدرسه ی سرهم بندی! مهارتکده ای در دنیای جدید
◀️وجود یک ساختار خشک و غیر پویا در مدارس باعث کاهش انگیزه یادگیری دانش آموزان می شود. برای رها شدن از قانون های کهنه و رسیدن به نتایج مطلوب در فرایند آموزش باید با تکیه بر خلاقیت، ساختاری پویا و انگیزاننده برای یادگیری دانش آموزان ایجاد نماییم. ویدئوی جذابی که در ادامه می آید، نشان می دهد که چگونه یک مدرسه سر هم بندی می تواند، نقش و تاثیر بسزایی در رشد و یادگیری دانش آموزان داشته باشد.
🔷️ مدرسه سرهم بندی جایست که کودکان می توانند درفش و چکش و دیگر ابزارهای خطرناک را بردارند، و به آنها اطمینان شود. مدرسه سرهم بندی از یک برنامه ی درسی مشخص پیروی نمی کند و هیچگونه امتحانی هم ندارد. ما نمی خواهیم به کسی چیز خاصی آموزش دهیم وقتی کودکان به مدرسه می آیند با چیزهای زیادی مواجه می شوند چوب، میخ، طناب و چرخ و ... این یک تجربه ی ناخودآگاه برای کودکان است. هدف این است که آنها حس بهتری از روش های ساختن داشته باشند و همینطور به این درک درونی عمیق برسند که با ور رفتن با چیزهای مختلف، می توانند از آنها سر در بیاورند...
"کم زیاد است" (8)
کودکی نزد استادی رفت و گفت:
استاد! میخوام بزرگ شدم، مثل شما موسیقی دان شوم.
استاد گفت: امکان ندارد! شما باید یکی از این دو را انتخاب کنید: یا بزرگ شدن را و یا موسیقی دان شدن را!
نکته ظریفی در این گفتگو وجود دارد. اگر دقت کنید همه آدم های موفق تمرکزشان بر روی یک حوزه بوده است. اینکه والدین، فرزندان دلبندشان را از این کلاس به کلاس دیگری می برند تا به همه ثابت کنند که فرزندشان در چندین جهت موفق است، جز اتلاف وقت، انرژی و پول فایده دیگری ندارد. ضمن اینکه این گونه والدین، کودکی فرزند را فدای آرزوهای دست نیافته خود می کنند.
لطفا اجازه دهیم فرزندانمان از ایام کودکیشان نهایت لذت را با "خراب کردن و درست کردن" ببرند و با آرامش و راهنمایی های اولیاء و مربیان مسیر آینده خود را پیدا کنند!
حواسم بهت هست!
آیا جایگزینی برای تنبیه هست؟! (9)
متاسفانه تنبیه یکی از ابزارهای آموزشی و تربیتی برای برخی از معلمان و والدین محسوب می شود!
(ناگفته نماند تنبیه بدنی فقط یکی از انواع تنبیه است).
کارشناسان با بررسی آثار مخرب تنبیه به این نتیجه رسیدند که آن را از چرخه تعلیم و تربیت به کلی حذف کنند. تقریبا 30 سال زمان برد تا تنبیه را از چرخه آموزش و تعلیم و تربیت حذف کنیم. امروزه تقریبا هیچ معلمی با چوب و شلنگ وارد کلاس نمی شود. اما در منازل چطور؟ آیا والدین تنبیه را به طور کلی از چرخه تربیتی حذف کرده اند؟
ظاهرا این طور نیست! اجازه دهید یک راهکار ساده ارائه دهم:
هر زمان که از رفتار کودکتان عصبانی هستید با کمی فرصت دادن به خودتان و کودکتان، روش گفتگو از فاصله کم را امتحان کنید! کنار کودکتان بایستید یا بنشینید و منطقی توضیح دهید که برای مثال چرا ساعت 9 شب باید تلویزیون را خاموش کند و برای خواب به تختخوابش برود. اگر گفتگوی منطقی را جایگزین داد و بیداد کنید، هم خودتان آرامش را تجربه خواهید کرد و هم کودکتان!
(راستی در مورد بزرگترها هم این روش جواب می دهد.)
حواسم بهت هست!
https://eitaa.com/HeartVSmind
(10)
برگی از دفتر معنا
علاوه برشواهد علمی، شواهد تاریخی نیز نشان میدهد نیازی نیست در انباشتن ذهن بچهها با هزاران مطلب گاها بی فایده عجله کنیم!
حتما با اندیشههای ناب و متعالی مولانا آشنا هستید.
مولانا قبل از آشنایی با استادش شمس تبریزی معلم برجسته ای محسوب می شد، اما اثری از جایگاه رفیع معنویش، آنگونه که الان در ذهن ما هست، نبود. شمس که در جستجوی یک شاگرد باقابلیت به دور دنیا سفر میکرد، در قونیه به ملاقات مولانا رفت و بعد از گفتگوهایی (که از شما دعوت میکنم حتما جزئیاتش را مطالعه کنید)، مولانا را شاگرد قابلی دید و تصمیم گرفت که اسرار الهی را در اختیار وی قرار دهد.
جالب اینجاست که شمس در آموزش مولانا هر آنچه که او از تعلقات علمی و غیرعلمی داشت گرفت، ذهن مولانا را کاملا خالی کرد و سپس به او پر پروازی داد که به بلندای تاریخ بشریت است.
مسابقهای که ما والدین برای پرکردن ذهن فرزندانمان شروع کرده ایم، به غیر از پرخاشگری، استرس و افسردگی زودرس برای ما و آنها نتیجه دیگری ندارد.
شاید بهترین شاهد مثال این حقیقت، دانشجویان سال اول دانشگاه باشند. تجربه چندین ساله تدریس در دانشگاهها به من نشان می دهد که بعد از یک تلاش چهارساله غیرمعمول برای ورود به دانشگاه و از دست دادن بهترین ایام نوجوانی، پذیرفته شدگان دانشگاه دیگر رمقی برای شادی و نشاط ندارند. اجازه دهیم فرزندانمان زندگی کنند.....
حواسم بهت هست!
https://eitaa.com/HeartVSmind
حالا که صحبت از مولانا شد، شما را به دیدن تصاویری از قونیه،آرامگاه مولانا و شمس دعوت می کنم.