درددلهایخاکخورده
_
توکه از جنس نماندن بودی !
پس چرا سنگ زدی برکهی آرامم را ..؟
درددلهایخاکخورده
_
مگر
چمدانت چقدر بود
که تمام زندگیام را
با خود بردی؟
درددلهایخاکخورده
_
اینو میدونم که
نه تو فراموشم کردی،
نه من ازت دست کشیدم❤️🩹.
به چشمهایت بگو نگاهم نکنند؛
بگو وقتی خیرهات میشوم
سرشان به کار خودشان باشد،
نه که فکرکنی خجالت میکشمها
نه
حواسم نیست
عاشقت میشوم!🫀:))
- دیدن با نگاه کردن فرقی هم داره؟!
+ اره..
مثلا من همه رو میبینم،
اما تو رو نگاه میکنم..:)