eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙🍃 🇮🇷{ }🇮🇷 از شهــید همــت بهـ جوونــایے حزب اللهےِ انقلابے🇮🇷 بگــــوشیــد📢📢📢 یهـ روزے مــا دویدیــم و جنگـیدیم✌️ بــــا تمــام قدرتمـــون✋ بــراے اینڪهـ اسلام تو ڪشورمون بمــونه براے اینڪه امام زمان حــس نڪنهـ خیلے تنهــاست و یار و یاورے نــداره😢 + حـــاجے خیلے مــردے😭✌️ صبـــر ڪن هنوز همهـ شو نگفتم✋ تو تمـــام اون روزا همهـ ی دنیامےگفت ایـــــــــــ🇮🇷ــــران ڪارش تمـومهـ😱 یهـ هفتهـ اے تهران و مےگــیریم امــا مــا وایســادیم✋✋ با ذڪــر {یازهــرا} الان دقـــیقا همــون وضعیــتِ همهـ ی دنـــیا یهـ طرف هم یهـ طرف✋✋✋ امـــا مطمئــنم شمـــا جوونــاےانقلابے اجـــازه نمےدین ڪسے چــپ بهـ ڪشورمون نگـــاه ڪنهـ☺️☺️☺️☺️ بــــا ذڪـــر { یازهرا}🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ایشــون☝️ فقط یهـ گــوشه از 👌 لحــظهـ هاتون و شهـــدایے ڪنید😉 تــــا ڪمڪم بهشون بپـیوندید😍 پــس امشب بیــا تا در ڪنارهم دقــایقے و زندگے ڪنیم🎈🎈 راس ساعت 00:00🎈 دقـــیقــا همیــنجا لحــظهـ هاتون شهــدایے👇🇮🇷 •|🇮🇷|• @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #اسم‌رمان #مستند_سیاسی‌_امنیتی_عاکف #قسمت_ششم ولی نظر و دستورِ تشکیل
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• 📚•] +باشه بریم. رفتیم توی ماشین؛ دیدم بهزاد یه خرده هی طفره میره و مِنُّ مِن میکنه و چیز خاصی نمیگه تا این که گفتم برو سر اصل مطلب برادر. گفت: _حاجی حقیقتش میخوام ازدواج کنم. گفتم خب به سلامتی ان شاءالله. چرا خجالت میکشی؟ دوساعته داری هی طفره میری!! دیدم بازم بهزاد مِنُّ مِن میکنه.. سیدرضا اومد سرحرف و باز کنه گفت: _حاجی حقیقتش... گفتم سید اجازه بده خود بهزاد بگه.. گفتم: +بگو بهزاد جان. میشنوم داداش. _حاجی حقیقتش..من چند باری که رفته بودم.. چجوری بگم، یعنی یه هویی شد. راستش و بخواید یه باری... اصلا ولش کن حاجی باشه بعدا... پیش شما استرس میگیرم. _ای بابا!!! مسخرمون کردید شما دوتا؟؟ بگو ببینم چی شده؟ _حاجی راستش، من از وقتی که پدرم به خاطر بیماری سرطان فوت شد، مسئولیت خانواده رو به گردن گرفتم. سنم اون موقع17 بود. الآن25 سال سنمه. خداروشکر داداشم تازه وارد دانشگاه شده و همزمان داره با یه شرکتی توی کارای طراحی دکور کار میکنه. منم اینجا هستم و یه حقوق دارم که برای مادرم و خواهرم خرج میکنم. خداروشکر مشکلی نداریم. چند وقت قبل خواهرم به لطف خدا با یه متخصص آنتی بیوتروریسم ازدواج کرد. گفتم: + به سلامتی.. خبر خوبی بود...راستی گفتی متخصص بیوتروریسم؟ از بچه های مرتبط با اینجاست؟ _ بله. سر بعضی پرونده ها ازش استفاده میکنیم. +خب بعدش... _عرضم به حضورتون که، چند وقت قبل حاج کاظم حالشون خیلی بد شد. سر یه پرونده ای هم درگیر بودیم همه. شماهم که سوریه بودید. وقتی نیستید کار حاجی می لَنگه انگار. نبودن شما و مریضی های حاجی،، مشکلات و سر پرونده قاچاق دختران فراری به کشورهای عربی بیشتر کرد. همه از بالا تحت فشار قرار داشتیم و طبیعتا این حساسیت ها و فشارها به حاج کاظم بیشتر وارد می شد که باید هرچه سریعتر این پرونده تکلیفش مشخص میشد. حاجی رو با سلام و صلوات به خاطر حال بدش میاوردن اینجا و بعد از چندساعتی دوباره باید میرفت خونه. بعد از چند روز کارو پیگیری های شبانه روزی حاج کاظم با مقام بالا مشورت کرد و گفت من نمی تونم دیگه ادامه بدم درحال حاضر. پرونده رو میدم به قائم مقام معاونت(یعنی معاون خودش) از بالا دستور اومد که به خاطر جنبه های اخلاقی و سیاسی و اطلاعاتی و ... که این پرونده داره، باید شخص حاج کاظم خودش ادامه بده. حاجی هم ناچار قبول کرد. فقط با مقامات بالاتر از خودش هماهنگ کرد که توی خونه می مونه. از اونجا رسیدگی به امور مربوطه رو ادامه میده و نمیتونه دم به ثانیه باهاشون توی جلسه باشه و... اولش موافقت نشد، ولی بعدا با یه سری حساسیت ها قبول کردند ولی بعدا حاجی رو یه مدتی منتقل کردند به خونه یِ امنِ 11 سمت بلوار پاسداران . حاجی تیمش و تشکیل داد و ماهم توی این تیم قرار گرفتیم. قبل از اینکه ما منتقل بشیم به خونه امن، روز ها من و سید رضا یه خرده بنابر درخواست حاج آقا، برای مرور پرونده زودتر از 6 نفر دیگه که از اعضای کادر عملیاتی بودند میرفتیم خونَش. راستش اونجا چندباری دختر حاج آقارو دیدم. (سیدرضا این مابین که بهزاد داشت تعریف میکرد زد زیرخنده) یه نگاه به سیدرضا کردم. جا خورد. گفتم: +خب بعدش... _راستش حاج عاکِف، من دختر حاج کاظم و دیدم چندباری. اونجاهم که بودیم گاهی اوقات برای پدرش داروهاش و که می آورد من میدیدمش. دختر خوبی به نظر می رسه. چجوری بگم. شرمنده ام.. ولی من مریم خانم و دوسش دارم. دختر با حیا و نجیبی هست. 👈 ادامه دارد.... بہ قلــم🖊: ... @kheymegahevelayat_ir1 [•🌹•] @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
°{ #دوبله_شو 🎙 } وضعیـــت من بعــد از افـــطار☺️😂 ایـــن چنـــین #نــاقلاے_فعالے هستم🙈 بهـ سرزمین عجایب 👇 خوش آمدے •|🍭|• @heiyat_majazi
[• 💕 •] . . نمازشب باعث سنگینے میزان اعمال انسان است در قیامت،سبب عبور از پل صراط است.☺️✋ . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
. . 🌸 نمازشب امشب و یه دعای سحر تنگش🌸 . یادتون نره😉 قرار بود از همدیگه سبقت بگیریم خلاصه گفتیم حریف بطلبیم واسه راه یاعلی✋
--- 🌷🕊 --- (5) موضوع : •<<عاشقے❣>>• 1398/2/24 --- 🌷🕊 ---
--- 🌷🕊 --- بسم رب الشهدا و الصدیقین فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ --- 🌷🕊 ---
🌷🕊 --- سلام طاعاتتون قبول حق دعامون میکنید یانه☺️؟! --- 🌷🕊 ---
--- 🌷🕊 --- اول میخواستم یکی از اعمال مخصوص و واجب این شبها رو بگم که خیلی سفارش شده ، (اینکه میگم خیلی ، ینی خیلیییییاااااا) اما خب بعضیا یا توفیقشو ندارن ، یا یادشون میره ... --- 🌷🕊 ---
--- 🌷🕊 --- اونم اینکه توصیه شده دقیقا اون جایی که دلتون میشکنهـ💔 و اشکتون میاد😢 ، برا من دعا کنید😌😌 --- 🌷🕊 ---
--- 🌷🕊 --- از اوجب واجبات این شبهاستـ👌 ... قبول میکنین یا برم سراغ شیخ عباس قمی بهتون بقبولونهـ🤔؟! --- 🌷🕊 ---
--- 🌷🕊 --- خب بریم سر اصل مطلب ... --- 🌷🕊 ---