هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت بیستودوم! › ــــ قرآن رو برداشت
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارت بیستوسوم! ›
هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی
برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به
خرج می داد ...
چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با
من داشت تغییر می کرد ... باهام تند
میشد...
از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه
اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش
دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی
به همه وسائلم دست می زد ...
و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم
خراب می شدن ..
با همه وجود تالش می کردم ... بدون هیچ
درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ...
اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای
جایگزین کردن شون بهم نمی داد ...
وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم
هر بار که می فهمید می گفت ...
- اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک
تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط
رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی
می کنه شرایط رو مدیریت کنه ...
نه شرایط، اون رو ...
منم تمام تالشم رو می کردم ... و اصال
نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج
می خوردم و نمی فهمیدم ...
تا اینکه اون روز ...
از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ...
بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ...
وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه
نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداخته
بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش
می شد ...
- تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ...
من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی
پسر خوبی هستی ... اصال من پسری به
اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه
طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم
فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه
از خونه پرتش می کنم بیرون ...
پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید...
بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ...
درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ...
درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی
و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان
زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ...
فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ...
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــ #وقت_بندگی 🌻•
نیت کن که بینمازشب نباشی!
.
.
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
‹ #سر_به_مهر 💚' ›
خدا، پناهگاه انسان
اگر خداوند، انسان را پناه دهد، او را از
افراط و تفريط دور مىكند و در واقع
بنده مستقيم الحركات مىشود و به راه
مستقيم هدايت مىشود و از انحراف
در راستى و درستى و واقع شدن در
هوا و هوس هلاك كننده سالم مىماند
و چون هدايت حاصل شد مانع گمراهى
از صراط مستقيم مىشود و عبد به راه
حق علم پيدا مىكند و چون علم پيدا كرد
و به طرف خداوند حركت كرد قرب الهى
براى او حاصل شده به سعادت ابد و به
غناى حقيقى و ملك ابدى خواهد رسيد
كه مستلزم سلامت و هدايت است.🌿
سلامت و هدايت مستلزم علم و قرب
است و علم و قرب مستلزم غناى حقيقى
و سعادت ابدى خواهد بود.🌺
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_پنجم
#فراز۹
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| #بی_بهونه •🧩|•
○°◦• به هم نوعان خود؛
امر به معروف و نهی از منکر کنید،
حتی به کوچیکترین نصیحت!
〖 پیامبرﷺ فرموده اند:
((خداوند نسبت به مومن ضعیفی که؛
دین ندارد، خشمگین است.!))
از پیامبر پرسیده شد:
منظور از مومن ضعیف کیست؟؟
پیامبرﷺفرمودند:
کسی که نهی از منکر نمیکند.〗
// امام حسین (علیه السلام)؛
علت اصلی قیام خود را
امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد!//
.
.
.
بدونِ بهانهها،
بیشتر به دل مینشینند😌..
🪐••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🍃🌼 #مھدییـار •.
🤍سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش
🌱 سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش
🌙 سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مىيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود
🌎سلام بر تو اى پاكنهاد و اى هراسان از آشوب دوران
❤️ سلام بر تو اى همراه خيرخواه
✨سلام بر تو اى كشتى نجات
🌸 سلام بر تو اى چشمه حيات ...
.
.
همهـجا مےبینم رخ زیباے تـو را ..
.•🍃🌼 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوریجات 🪁...
اَنــــــا مِن حُسیــــــَــــن
وطنم کربلا
بـــــــه سیاهی عزا ...❤️✋🏻
'
السلام علیک یا اباعبدلله(س)🤍🌱
.
.
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
.•🎥"http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°• | #روایت 🎷🥁 |°•
اگه براتون سوال یا دغدغهست که دانشجوها
ایام فتنههای مختلف توی ایران بعد از انقلاب
چه نقشی داشتن، این پستو از دست ندین🤗
یه سری مجموعهمستند خوب
داخل لینک زیر هست که با کلیککردن
میتونید به دنیای عجیبی از روایتها
وصل بشید😌🤔
کلیک کنید و #تفاوت_روایتها رو
از نزدیک بچشید ✋
بفرمایید خدمت شما 👇
🎞 لینک مشاهده سری مستند
«اینیکاعتراضاست» :
https://telewebion.com/program/all-episodes/0x6988e96
.
.
.
راوے جبههٔ حـق باش🧐💪
🥁🎷 °•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت بیستوسوم! › هر چه زمان به پیش
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارت بیستوچهارم! ›
خداوند می فرمایند: بنده من ... تو یه قدم به سمت من بیا... من ده قدم به سمت تو
میام ... اما طرف تا 2 تا کار خیر می کنه ... و 2 قدم حرکت می کنه ... میگه کو خدا؟
.. چرا من نمی بینمش؟ ... تو تا خدا ... فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه ...
پیامبر خدا ... که شب معراج ... اون همه باال رفت ... تا جایی که جبرئیل هم دیگه
نتونست باال بیاد ... هم فقط تا حدود و جایی رفت ...
حاال بعضی ها تا 2 قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر
من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده
باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ...
تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر
خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی؟ ...
آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ...
اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می
تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ...
لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ...
بایست بگو ... خدایا ... خودم و خودت ... و اال باید توی همین حرکت مورچه ای بری
جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره
محدود خودش ... دور خودش می چرخه ...
واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ...
نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت باالی منبر ...
خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ...
سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار
می شد...
اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی
درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ...
- مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای تو و خدا بود ... حواست بود برعکس
بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها
بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سواالت
رو بده ...
و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ...
اسم شون رو گذاشتم هادی های خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه
واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز
متوجه نشده بودم ...
دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ...
نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ...
اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت و برد ... و بهم نشون داد... خودش رو ... راهش رو
... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ...
اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ...
تالش بی وقفه 4 ساله من ...
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ #وقت_بندگی 🌻•
رسولخدا'ص:
«برشما باد خواندن نماز شب
اگرچه یک رکعت باشد.»
📚 کنز الاعمال،ج ۷،ص ۷۸۶
.
.
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
◗#ازخالق_بهمخلوق 💙◖
«پروردگار شما كسى است كه
كشتى را در دريا براى شما به
حركت در مىآورد، تا از نعمتِ
او بهرهمند شوید؛ او نسبت به
شما مهربان است!🥺💙 »
"سـوره أَسـرا ، آیـه 66 "
••-------••---------••---------••-----••---------
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟'
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
‹ #سر_به_مهر 💚' ›
امنيّت از شرّ حوادث ناگوار،
دام شيطان، و شرّ حاكم ستمگر
در آيات و روايات ما به انسان هشدار داده شده كه از امورى در امان نيست و بايد نگرش و تدبيرى اساسى انديشيد.
انسان نبايد به اندك عنايت و فيضى كه به او مىرسد دل خوش و فريفته گردد و در بستر عافيت و امنيت از ظرف بلا و ابتلايى كه حق تعالى بر مقتضاى حكمت در جهت رشد و شكوفايى براى او فراهم مىكند؛ غفلت ورزد.
بلكه بايد در بستر عافيت، پيش از افتادن در گرفتارى براى در امان بودن خود از انحرافات و لغزشهاى احتمالى و درماندگى و واماندگى آن ايام، دست دعا به درگاه الهى بردارد و عاجزانه از حق بخواهد در هنگامى كه در گردابهاى شرارت گرفتار مىشود؛ توجه به غير نكند و در چنگال شرك و خودبينى اسير نگردد.
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_پنجم
#فراز۱۰
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
لبخندی به رنگ شهادت❤️
زندگینامه و خاطرات جوان مومن انقلابی مدافع حرم، پاسدار شهید عباس دانشگر
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi