⊱•| #طبیب🍏 |•⊰
.
.
سلام و رحمت ؛ روزتون بهخیر ☀️
حالتون خوبه انشاءالله؟👀
میگم ، تا حالا فکر کردین که چرا قدیمی ها اینقدر به حـنـا علاقهمند بودن؟🧐
لابد بهخاطر خواص فراوانش بوده😉
طبق گفته ی امام صادق علیهالسلام ، حنا بوی بد رو از بین میبره و چهره رو شاداب و دهان رو هم خوشبو میکنه😁✨
📚 منبعش هم اینه: کافی - جلد ۶ ، صفحهٔ ۴۸۴
مراقب خودتون باشید 😌
یاعلے 👋💙
.
#با_طبیب_سالم_باش😌
یڪ قدم تا سلامتے😉👇
🍏⊱••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
کـتـاب کودک🤩
جشـــن بزرگ برکه🎉🎊🌸
#عید_غدیر
#علی_مولا
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
|• #خانواده_درمانے🍃•|
🔰 همیشه شرایط سختی در ازدواج پیش میآید، شرایط بیكاری، فشار مالی یا حتی بیماری یكی از طرفین باشد.🥺
شما در شرایط سخت زندگیتان باید از به وجود آمدن فشار جدید جلوگیری كنید.👌🤗🥰
#خانواده_خوشبخت
#سبک_زندگی_درست
#هر_دو_بدانیم
.
.
.
در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️
🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| #نسل_مهدوے🍃|• چرا زنان به ڪاربیرون ازخانه گرایش دارند⁉️ عطش استقلال اقتصادے درزنان
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| #نسل_مهدوے🍃|•
چرا زنان به ڪار بیرون از خانه گرایش دارند⁉️
ڪسالت بار بودن محیط خانه
وقتے محیط خانه شاد نباشد ☹️
و ڪسالت از سر و روے خانه ببارد
گرایش زن به محیط بیرون از خانه بیشتر میشود
پ.ن :بحث های خانواده درمانے رو دنبال ڪنید
و محیط خانه راشاد ڪنید😉
آقایون حواستون به گلهاے🧕 توے
خونتون هست دیگه😁
.
.
ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️
°•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت سیوهفتم! › دایی یه خانم دو استخد
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارت سیوهشتم! ›
خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود ... بنده خدا واقعا خانم
با شخصیتی بود ... تا مادربزرگ تکان می خورد ... دلسوز و مهربان بهش می رسید
توی بقیه کارها هم همین طور ... حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود ...
با اومدن ایشون ... حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم ...
سبک تر شده ... اما این حس خوشحالی ... زمان زیادی طول نکشید ...
با درخواست خاله ... پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه ... من اون روز هیچی
ار حرف هاش نفهمیدم ... جمالتش پر از اصطلاح پزشکی بود ... فقط از حالت چهره
خاله ... می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست
بعد از گذشت ماه ها ... بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم ... خاله با همه تماس گرفت
بزرگ ترها ... هر کدوم سفری ... چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی ... دلشون می
خواست بمونن ولی نمی شد... از همه بیشتر دایی محمد موند ... یه هفته ای رو پیش
ما بود ... موقع خداحافظی ... خم شد پای مادربزرگ رو بوسید ... بی بی دیگه حس
نداشت ...
با گریه از در خونه رفت ... رفتم بدرقه اش دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
- خیلی مردی مهران ... خیلی ...
برگشتم داخل ... که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد ...
- مهران ... بیا پسرم ...
- جونم بی بی جان ... چی کارم داری؟ ...
- کمد بزرگه توی اتاق ... یه جعبه توشه ... قدیمیه ... مال مادرم ... توش یه ساک
کوچیک دستیه ...
رفتم سر جعبه ... اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ... ساک
رو آوردم ... درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد ...
- این ساک پدربزرگت بود ... با همین ساک دستی می رفت جبهه ... شهید که شد این
رو واسمون آوردن ... ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه ... همین طوری دست نخورده
گذاشتمش کنار ...
آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ...
- وصیتم رو خیلی وقته نوشتم ... الی قرآنه ... هر چی داشتم مال بچه هامه ... بچه
هاشونم که از اونها ارث می برن ... اما این ساک، نه ... دلم می خواست دست کسی بدم
که بیشتر قدرش رو بدونه ... این ارث، مال توئه ... علی الخصوص دفتر توش ...
تمام وجودم می لرزید ... ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته مونده بود ... رفتم
دوباره وضو گرفتم ... وسایل شهید بود ...
دو دست پیراهن قدیمی ... که بوی خاک کهنه گرفته بود ... اما هنوز سالم مونده بود ...
و روی اونها ... یه قرآن و مفاتیح جیبی ... با یه دفتر ...
تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بودم ... بازش که کردم ... تازه فهمیدم چرا
مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه ...
کل دفتر، برنامه عبادی و تهذیبی بود ... از ذکرهای ساده ... تا برنامه دعا، عبادت، نماز
شب و نماز غفیله ... ریز ریز همه اش رو شرح داده بود ... حتی دعاهای مختلف ...
چشم هام برق می زد و محو دفتر بودم ... که بی بی صدام کرد ...
- غیر از اون ساک ... اینم مال تو ...
و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم ...
- این رو از حج برام آورده بود ... طواف داده و متبرکه ... می گفت کربال که آزاد بشه ...
اونجا هم واست تبرکش می کنم ...
خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم ... دلم ریخت ... تازه به خودم اومدم و حواسم جمع
شد ... داره وصیت می کنه ... گریه ام گرفته بود ...
- بی بی جان ... این حرف ها چیه؟ ... دلت میاد حرف از جدایی میزنی؟ ...
- مرگ حقه پسرم ... خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد... امان از روزی که مرگ بی
خبر بیاد و فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره ...
دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره ... سرم هم توی دستش نمی موند ... می نشستم
باالی سرش ... و قطره قطره آب رو می ریختم توی دهنش ... لب هاش رو تر می کردم
اما بازم دهانش خشک خشک بود ...
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴿#ازخالق_بهمخلوق 💕﴾
" و ما را چه عذر و بهانه ای است که
بر خداوند توکل نکنیم، در حالی که
ما را به راه های سعادت و
خوشبختی مان هدایت کرد..."
❞ سـوره إبـراهـیـم آیــه ۱۲ ❝
•----------------------------------------------•
#چند_ثانیه_آرامش_باخدا
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟ :)
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ #دل_آرا🌻' }
.
.
علم و اطلاعاتِ🧠📚
بچهمذهبیوحزباللّٰھے
توعصرِحاضر،⏰💥
حکمبمبونارنجڪروداره!
وقتےمستندومعتبرحرفبزنی
توانِمقابلہباهاتروندارن..✋🏼🌱
.
.
حرفهاۍ خودمونیمون..
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
‹ #سر_به_مهر 💚' ›
برخى انسانهاى ساده لوح به شب و روزها بدبين هستند و از آنها ابراز تنفّر مىكنند و گاهى روزى را نحس و شوم مىدانند، يا شبى را عامل بدبختى و سياهى زندگى خود مىپندارند يا به سالى و ماهى و فصلى حالت خوش يُمنى يا بدشگونى و سيه روزى مىدهند و گروهى به روزگار و طبيعت مشكوك هستند و همه عوامل بدبختى خود را به زمين و آسمان نسبت مىدهند، ولى اينان نمىدانند كه نظام عالم هستى و آفرينش خداوند منّان كمبود و عيبى ندارد و چرخه زمانه به طور طبيعى به دلخواه فرد يا گروه خاصى نيست كه بر وفق مراد كسى باشد و ديگرى را نااميد و محروم سازد. گردش روزگار و تدبير امور با قدرت خداوند به گونهاى است كه همه موجودات و امكانات در حساب و نظم ويژهاى حركت مىكنند ولى بر پايه اراده الهى فراز و نشيب دارد كه بايد بر اساس مصالح و حكمتهايى مورد آزمايش يا مقامات قرار بگيرند تا به اهداف عالى برسند، امّا انسان نادان به جاى اين كه به نفس خود مظنون باشد و از شر هواى آن به حق تعالى پناه ببرد به مظاهر طبيعت و مقدسات دينى اهانت مىكند.🌿
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_ششم
#فراز۱۲
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| #بی_بهونه •🧩|•
سعی کن نماز هایت را اول وقت بخوانی ؛
و بعد نماز حاجت خود را ؛
با اخلاص و ایمان کامل به خدا بگو 🤍
الإمام الهادی(ع) :
إذا أخلَصتَ فی طاعَةِ اللّهِ، وَاعتَرَفتَ بِرَسولِ اللّهِ(ص) وبِحَقِّنا أهلَ البَیتِ، وسَأَلتَ اللّهَ ـ تَبارَک وتَعالی ـ شَیئا لَم یحرِمک.
⇇هر گاه مخلصانه خدا را اطاعت کردی و به [حقّانیت ]پیامبر خدا و به حقّ (حقّانیت) ما اهل بیت اعتراف نمودی و از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ چیزی خواستی، تو را محروم نخواهد کرد.◕‿◕
.
بدونِ بهانهها،
بیشتر به دل مینشینند😌..
🪐••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوریجات 🪁...
مقام قلب محب امیرالمومنین💚
با نشر این پست در نشر فضایل امیرالمؤمنین شریک باشید.
🌤 اللّٰھـُمعـجِّللِوَلیڪَالفَرَجْ
#امام_زمان
#امیرالمومنین
#غدیر
.
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°• | #روایت 🎷🥁 |°•
بعضیـا میگـن، الان در این برهـه حسـاس ڪنونی وقـت امـر به معـروف نیـست
.
.
.
راوے جبههٔ حـق باش🧐💪
🥁🎷 °•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟮ #شـبهاے_بلھبرون⚘️ ⟯
بعضی وقتها به احمد میگفتم: الهی دورت بگردم❤️:))
گزیدهای از سخنان شهید سلیمانی
.
.
ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi