هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #فتحخون #قسمتشصتودو از آن روز ،دیگر آتش بر یاران حسین سرد و سالمت است و تیر
【• #قصه_دلبرے📚 •
#فتحخون
#قسمتشصتوسه
نصیب نیست . این رعشه، رعشه مرگ است ؛ مرگی پیش از آنكه اجل سر رسد و سایه پردهشت بال های
ملك الموت بر بستر ذلت حُر بیفتد ... موتوا قبل ان تموتوا. اینجا دیگر این حُر است که جان خویش را می
ستاند، نه ملك الموت. پیش چشم سٌرادقات مصفای عشق است، گسترده به پهنای آسمان ها و زمین، نورٌ
علی نور تا غایت الغایات معراج نبی؛ و در قفا ، گور تنگی تنگ تر از پوست تن ، آن سان که گویی یكایك
ذرات تن را در گوری تنگ تر از خود بفشارند.
حُر بن یزید ، لرزان گفت :» واهلل که من نفس خویش را درمیان بهشت و دوزخ مخیر می بینم و زنهار اگر
دست از بهشت بدارم، هر چند پاره پاره شوم و هر پاره ام را به آتش بسوزانند!« ... و مرکب خویش را هِی
کرد و به سوی خیمه سرای حسین بن علی بال کشید.
راوی
حُر بن یزید ریاحی تكبیره االحرام خون بست و آخرین حجاب را نیز درید و آزاد از بندگی غیر، حُرُّ وارد
نماز عشق شد و این نماز ، دائم است و آن که درآن وارد شود هرگز از آن فارغ نخواهد شد: الذین هم علی
صالتهم دائمون... و خود جان خویش را گرفت . حُر آن کسی است که حق اذن جان گرفتن را به خود او می
سپارد و این اکرم الموت است : قتل در راه خدا. و مگر آزاده کرامت مند را جز این نیز مرگی سزاوار است؟
احرار از مرگ در بستر به خدا پناه می برند.قدم صدق هرگز بر صراط نمی لرزد؛ حُر صادق بود و از آغاز نیز
جز در طریق صدق نرفته بود... احرار را چه بسا که مكر لیل و نهار به داراالماره کوفه بكشاند، اما غربال
ابتالئات هیچ کس را رها نمی کند و اهل صدق را، طوعاً یا کرهاً ، از اهل کذب تمییز می دهد ... مكاری
چون ضحاك بن عبداهلل نیز نمی تواند از چشم ابتالی دهر پنهان شود... و فاش باید گفت ، این محضر عظیم
حق جایی برای پنهان شدن ندارد.
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜ #ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•} @heiyat_majazi