[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
.
•|🌹|•نگاه شهـ🍃ـدا
حاڪے از این استـــــ
ڪہ بعدِ شان چہ ڪــــرده ایم؟
•|🌺|• دیگر شرمندگے ڪافےستـــ....
رهرو راهشان باشیم.....
نه شرمنده نگاهشان.....!
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #منبر_مجازے📿 •]
.
.
غریب تنها
{❤} سلام حضرت صبر ، مهدی جان
چه ابتلای اشک آلود و
رمزآلودی است غم فراق
ما ساکنان غریب سرزمین آخرالزمان
بی تاب از مصیبت ها
سرشار از بی کسی ها
بیقرار از دلواپسی ها
چشم به افق دوخته ایم
تا خورشیدمان با گامهای
استوار و معطرش بازآید
و رهایمان کند ...
{😔}کدام صبح سپید
چشمانمان به جمال دلربایت
روشن می شود ...
{🙏}اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
•[ #فتوا_جاتے👳🏻 •]
.
.
ملاڪ طلوع خورشيد، ديدن اون
در افق مڪان نمازگزاره☺️👌
یعنے زمانے نماز صبح قضــا میشہ
ڪہ ما در افق خودمون نور خورشید
رو بہ زمین ببینیم. ✅
📕منبع: رسالہ آموزشے امام خامنهاے
.
.
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
تاحالاازاینزاویهبهدیننگاهڪردے😉👇
[•📖•] @Heiyat_Majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
.
.
اگر در پل صراط
شهیداۍ گمنام ،
بگویند بعد ما چھ کردید؟💔••
چھ جوابۍ داریم😞••
.
.
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #منبر_مجازے📿 •]
.
.
ذڪرِ شـــــــریفِ
«لا إله إلّا أنتــــ سبحانڪ
إنی کنت من الظالمــین»
معروف به #ذڪریونسیه
است. هرمؤمنی بهذکر آن
مداومت کند از غم نجات
مـےیابد.
علامه حسن زاده آملی
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• #نھج_علے(ع)☀️ •]
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
✨بہ نام خــــــداے علے✨
😒 من اصلا نمیدونم این چی
داشته که فرمانده شده؟؟؟
☺️ خیلی چیزا!!!!
😒 مثلا؟؟؟
☺️ خب، #خداترس بودن و ترس
از فریبکاری دنیا داشتن.
و خیال راحت از دنیا نداره.
☺️ مراقب #نَفس خودشه و از اون
نگهبانی می کنه. و در موقع #خشم
بر نفس خودش #حاکمِ و مسلطِ.
📚|• #نهج_البلاغه. نامه ۵۶
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•✍•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_چهل_هشتم رفتم دنبال فاطمه و
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهل_نهم
یه سری کارایی که داشتم انجام دادم و نیم ساعت بعد حرکت کردم سمت هتل.
به بهزاد گفتم میتونی بری. ممنونتم.
گفت:
_بمونم.
+نه نیازی نیست. خودم هستم. اگر کاری بود خبرت میکنم. برو استراحت کن.
دو روز بعد... شنبه
حوالی ساعت یازده و ربع بود دیدم متی والوک از در هتل اومد بیرون. بلافاصله به راننده گفتم حواست باشه اگر سوار ماشین میشه گمش نکنیم.
به سه تا از نیروهای پیاده که یکیشون خانم بود آماده باش دادم جهت تعقیب و گریز و فیلم برداری با دوربینهای ریز و حرفه ای در صورت پیاده روی سوژه.
دو روز بعد... شنبه
حوالی ساعت یازده و ربع بود دیدم متی والوک از در هتل اومد بیرون. بلافاصله به راننده گفتم حواست باشه اگر سوار ماشین میشه گمش نکنیم.
به سه تا از نیروهای پیاده که یکیشون خانم بود آماده باش دادم جهت تعقیب و گریز و فیلم برداری با دوربینهای ریز و حرفه ای در صورت پیاده روی سوژه.
دوتا از بچه های موتور سوار رو هم آماده باش دادم جهت تعقیب و مراقبت دورا دور از سوژه که اگر ما توی ترافیک موندیم اونا بتونن ادامه بدن.
توی ذهنم اومد حدود هفت هشت تا از بچه های سازمان و بگم تاکسی هایی که در اختیار سازمان هست بگیرن از فردا بیان حوالی هتل دائم بمونن تا ببینیم متی والوک به پست کدومشون میخوره. باید بعد از برگشت متی والوک به هتل میرفتم اداره و اونارو هم توجیه میکردم. چون میخواستم همه جوره توی چنگ خودمون باشه.
یه خرده پیاده رفت. تا اینکه حدود صدمتر از هتلش فاصله گرفت، سوار یه تاکسی شد و حدود بیست دیقه بعدش جلوی یکی از پارک هایی که از قبل حتما توی ذهنش بود و شناسایی کرده بود، پیاده شد و رفت داخل پارک و با یکی دیدار کرد.
نیروی پیادمون از اون سه تایی که گفتم بعد از اینکه والوک سوار تاکسی شد برگشتن حوالی همون هتل دوباره مستقر شدن،
و اون همکار خانم سوار یه تاکسی شد و اومد توی فاز تامین ما که همراهی کنه.
کارا داشت به خوبی پیش می رفت. متی والوک و اون ایرانی که نمیدونستیم کیه، حدود پنجاه دقیقه باهم حرف زدند و بعدش خداحافظی کردند. والوک سوار تاکسی شد و منم به دوتا موتوری گفتم برن دنبال اون ایرانیه، و هرکجا میره از این به بعد زیرنظر داشته باشن اون و، و همچنین مشخصات خودروشم بفرستن اداره تا بچه ها ببینن کیه این آدم.
من و رانندم و اون همکار خانم، اومدیم دنبال والوک که دیدیم اومده سمت هتل.
حدوداً ساعت 2 بعد از ظهر بود که بچه های اداره بی سیم زدن و مشخصات اون ایرانی رو پیدا کردند.
بچه ها گفتن حاجی مشخصاتش و بگیم پشت بی سیم یا بفرستیم برات.؟
گفتم بفرستید روی لب تاپم. لب تاپم و از کیف در آوردم و روشنش کردم دیدم نوشته شخص مورد نظر احمد شریفی هست. سی و نه سال سن داره. توی شرکتهای نرم افزاری به عنوان تحلیلگر و راه اندازی سیستم های نرم افزاری کار میکنه.
خیالم بابت نیروهام جمع بود که هرکی داره کارش و درست انجام میده. اون دوتا موتوری هم که این شخص ایرانی یعنی احمدشریفی رو زیرنظر داشتند، بهشون گفتم یکیتون برگرده اداره، 24،24 کار کنید
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat_ir1
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🕯🍂
🍂
#پابوس
در مدینه •|🕌
هیزمے مے سوزدُ
باز حرف میـــخُ
مسمار و در است
برزمین افتادنش•|😔
یعــــنے ڪه او
روضه هایـــش
روضههاے مادر است
#آجرڪاللهیاصاحبالزمان✋
🍂 @heiyat_majazi
🕯🍂
[• #ازخالق_بہمخلوق🏴 •]
.
.
♡ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ عَلَی
♡ الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یُؤْمِنُونَ
بدین سان حکم و سخن پروردگارت
بر آنان که نافرمانی کردند محقّق شد
که آنان ایمان نمی آورند.
🍃تفسیــر🍃
1⃣انسان،با انتخاب راه فسق،قهر الهی
را برای خود قطعی می کند.
2⃣فسق و گناه،مانع گرایش به ایمان و
زمینه ی کفر است.
سوره👈یونس
آیه👈33
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
[•🏴•] @heiyat_majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
.
الهے..
🍃🌸|• ای نفست هم نفسِ"بےڪَسان"
جز تو ڪسے نیستـــ ڪَسِ"بےڪَسان"
🍃🌸|• بےڪَسَم و هم نفس من"تویے"
رو به ڪہ آرم ڪہ ڪَسِ من "تویے"
بہ توڪل نامـــ اعظمتـــ
✨بِسمِ الله الرحمن الرحیم✨
🍃🌸|• روزمو آغاز مےڪنم
الهی به امید تو 🌸🍃
.
.
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #منبر_مجازے🏴 •]
.
.
•|😇|• امام صادق علیهالسلام فرمود:
برڪندن کوهها آسانتر از برکندن دلها
از جاى خویش است.
📚تحفالعقول، ص۳۵۸
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•🏴•] @Heiyat_Majazi