eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
[• 📿 •] . . .•| صبح شد .•| ظهر شد .•| غروب شد .•| شب شد :)| نمی خواهی که برگردی ؟! .°♡ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ التَّوَّابینَ ♡°. " بقره/۲۲۲ " ... . . . پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• 📿 •] . . ✨] ....وَ أَفتَح لي یا رَبِّ بابَ اَڶفَرَجِ بِطَولِکَ و اَکسِر عَنّي سُلطانَ اَڶهَمِّ بِحَولِکَ و اَنِلنِی حُسنَ النّظرِ فيما شَکَوتُ و ...... 🌙] ... درهای کرم و رحمت را با دست رحمت و کرم خود به روی ما بگشا و با قدرت خداوندی خویش سُطوت رنج وغم را در قلب ما به هم بشکن و مرا به آنچه که از آن شکایت کردم خوش بین دار .... 📚|• . دعا ۷ ترجمه جواد فاضل. ص: ۹۴ . . پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•💚•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] اسم‌رمان #مستند_سیاسی‌_امنیتی_عاکف #قسمت_پنجم _سلام، شرمندتم عزیز
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• 📚•] اسم‌رمان توی حیاط از سیدرضا و بهزاد جدا شدم. وارد سالن ورودی کارمندان نهاد شدم. دستم و گذاشتم روی سیستمِ تایید هویت. صورتمو بردم جلوی دستگاه. تایید اولیه رو داد و رمز دادم وارد شدم. بعدش مستقیم رفتم دفترم. خیلی خسته بودم. چند تا کاغذ با سربرگ و مُهر اون رَده ای که بودم و گرفتم و گزارش کاری نوشتم. همین طور نوشتم و نوشتم و نوشتم. سیستم عصبیم به هم داشت میریخت از اون وضعیت. یه 45 دیقه می شد داشتم می نوشتم.دستم درد گرفته بود. دیدم تلفن دفترم به صدا در اومد. کُد روی صفحه رو دیدم، متوجه شدم کجاست. گفتم یا حضرت عباس، بخیر کن. فهمیدن من اومدم الآن معلوم نیست با این تنِ خسته باید باز چه جلسه ای برم. باید سریع برم خونه. فاطمه الآناست که دیگه دادش در میاد. تلفن داشت زنگ میخورد. جواب دادم تلفن و. مسئول دفترمعاونت خارجی بود. _ آقای عاکف سلام برادر. خوبی؟ رسیدن بخیر !! +سلام. بفرما؟ _مانیتورتونُ روشن کنید بیاید روی مانیتور. حاج آقای حق پرست با شما کار دارن. بدون خداحافظی تلفن و قطع کردم. مانیتور و on کردم و دیدم دست انداخته زیر چونَش حالش خوب بود انگار. +سلام علیکم حاج آقا. _سلام برادر عاکف.گزارش؟؟ +همونطور که مستحضرید تازه رسیدم و دارم مینویسم.. ان شاءالله می.... حرفم و قطع کرد و گفت: _ پس سریعتر. + چشم. حاج آقا، فقط میتونم بدم مسئول دفترم بیاره.؟ یه تاملی کرد و گفت: _میخوام باهات حرف بزنم بیا اتاقم. نمیخوام از روی مانیتور حرف بزنیم. +چشم، میرسم خدمتتون. مانیتور OF شد... گزارش و نوشتم و در اتاقم و قفل کردم و داشتم میرفتم سمتِ اتاقش. توی طبقه 8 اداره یه هویی چشمم خورد به حاج کاظم که داشت با عصا قدم زنان می رفت سمت آسانسور.حاج کاظم 56 سالشه ولی بخاطر شرایط بد جسمانی که بالاتر گفتم، مجبوره عصا داشته باشه و یه خرده تعادلش و حفظ کنه عین پیرمردها. رفتم سمتش... +سلام حاجی _سلام عاکف جان.منتظرت بودم.( حاجی هم توی اداره من و به اسم اصلیم صدا نمی زد، حتی پشمون یکی نبود. چون دیوار موش داره و موشم گوش داره.) +حاجی شرمنده هستم. فاطمه دیشب زنگ زد، به حاج خانم. کلی گِلایه کرد. امروز فهمیدم. بابت اینکه بچه ها رو فرستادید موبایلم و بیارن فرودگاه، بهم بدن، تا با فاطمه سریعتر صحبت کنم ، ممنونم. آهی کشیدو گفت: _خدا بیامرزه علیُ (پدر شهیدم و میگفت). اونم خیلی وابسته به مادرت بود. گاهی اوقات خیلی سربه سرش میزاشتم به خاطر اینکه خیلی عاشق مادرت بود. ببین عاکف جان، من حرفی ندارم و از خدامه تو برون مرزی نری. چون درون مرزی هم که میری من برات نگرانم. چه برسه خارج از کشور. ولی توی بعضی مسائل از من کاری ساخته نیست، نه اینکه نباشه. میتونم با (......)حرف بزنم تو رو توی بعضی ماموریت های این چنینی قرار ندن. ولی نظر و دستورِ تشکیلات و مقامِ بالاتر و تیم مشورتیِ کارشناسان بر اینه که تو، چون جوون با تجربه ای هستی و عقلِت بیشتر از سنت کار میکنه، و سابقه ی ماموریت های طولانی رو داری و خوب امتحان پس دادی، باید حضور داشته باشی. عاکف جان، پسرم، اینجا خیلی از بچه ها مشکل تورو دارن و خانماشون هم مشکل فاطمه رو بہ قلــم🖊: ... @kheymegahevelayat_ir1 [•🌹•] @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سرے مسابقات #مشاعره مون تحت عنوان #هیئت_سیار(5) شروع شد😅✋ 98/2/21
✍| بسمهـ تعالے رفقایے که از مشاعــره‌ے دیشب جاموندن👌 بفرمایید خــوش بگذرونید😅 به معناے واقعے ڪلمه و شعـر👇 روح حضرت حافظ و سعدے و شهریار و... رو شاد ڪردین😍 بد نیست بدانیـد مذهبےها، شادترند😉 آخرین اجرا شده[👆] 🎈
°{ #دوبله_شو 🎙 } ° حـــال مــن😌 بعــــد از افطار☺️ اصلا یهـ وضع وصف نشدنے اے دارم😜 خوشحالےجــاتے😉 #باب_اسفنجے بهـ سرزمین عجایب👇 خوش آمدے •|🍭|• @heiyat_majazi
[• 💕 •] خداوند در بهشت بر نماز شب خوانان تجلّے مےڪند و پاداش آنها را خودش میـــدهــد☺️  . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
🌙🍃 🍃 •| |•📖 سلااااام علیڪم ☺️✋ شبتـــون بخیــــــررررر خداقــوت میگــم معــده گرامےتون ڪه ماشاالله مثل بولـدزر ڪار میڪنه 😐 والا اینقــدر اضافه ڪــارے هم خوب نیستـــااااا یڪم استراحت ڪنید😅 اونوقت به جاثواب ڪباب میشیــد ڱفتـــه باشـــم 😎☝️ خب یڪم مزاح ڪردیم باهاتون تا این غذاهاے پرچرب و چیلیتون هضــم بشـــه و آماده بشیـــم براے برنامه هاےنیمــه شب و سحـــر😌👌 . . . خب دوستـــان امشبـــ خبرے ازهیئت ومشــاعره نیست 😬 امشب قراره قشنگ بندگے ڪنیم وقتے شمـا هم پایــه باشیـــد دیگه نور علے نـــوره 😍✌️ ان شالله امشب راس ساعت ۰۰:۳۰ باخوندن دعاے افتتاح و نمازشب درخدمتتون هستیـــم😉 کنارمون باشید تا هم تجربه کنیم👌 🍃 @heiyat_majazi 🌙🍃
🌙🌹🌙🌹 🌹🌙🌹 🌙🌹 🌹 نمیدونم اعمال جماعت امشب قسمت کیا هست که پیشمون باشن تا باهم انجام بدیم ولی اگر دلتون یه خلوت با خدا خواست اگر حس کردید یه صدا جواب نمیده همونطور که یه دست جواب نمیده خواستم بگم ما هستیم تا باهم یک صدا خدا رو صدا بزنیم تا به برکت حضور بنده های خاصه خدا که همتون شاید یکیتون باشید بقیه هم حاجت روا بشن امشب خواستم بگم به زمان به زمان عشق بازی با خدا فقط بیست تا سی دقیقه مونده سحرخیزانِ درگاه حق یک سجاده یک مفاتیح و یک تسبیح قراره وسیله ارتباط جمعی امشب ما با خدا بشن با وضو آماده باشید تا با هم به راز و نیاز بپردازیم خیلی منتظرمون نذارید و زود بهمون ملحقشید لطفا😊✋ .
بسم الله الرحمن الرحیم ان شاءالله هر کسی دلش بود ، حاجات داشت ، دنبال یه هیئت ساده بود تا خودشو همراه کنه امشب حضور داشته باشه این مناجات رو گوش بدیم هم نوا بشیم با هاش دلاتون که آماده شد پر کشید سمت خدا با نماز و دعا وصلش میکنیم به درگاهش تا حاجتمون براورده بخیر نشه خدایا امشب دست از کوبه ی درگاهت برنمیدارم😔
یه درگوشی اول کاری بهتون بگم رفقا تو کتابی که الان حضور ذهن ندارم دیدم نوشته بود به نقل از ولی عصر عج که هر زمان به وجود و حضور و کمکشون احتیاج داشتید فقط کافی هست سه بار بگید میشود فرصت دیدار محیا حتما بد به دل راه نده میرسد آقا حتما زرنگ باش با صدا کردنش ودر کنارش امشبت رو سحر کن💔
آقا جان صدای ما رو میشنوه آقا حال نزار مارو میبینه بگو پسر فاطمه دارم جا میمونم...خوبا دارن ثواب میکنن...بار گناه کم میکنن... من چی آقاجان؟ کمکم میکنی؟؟؟ شما کمکم کنی دیگه توبه م دیگه عهدم دیگه عزیزشدنم پیش خدا حتمیه و رد خور نداره