eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
419 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم خدایا جواب بچه رو چی بدم چجور متوجه ش کنم؟؟؟ گفتم بابا جون رقیه نمیتونه بیاد
گفت چرا؟ گفتم اخه پاهاش زخم شده گفت چرا پاهاش زخم شده؟ گفتم اخه کفش نداشته تو بیابونا بدون کفش دویده
گفت بابا مگه رقیه بابا نداره؟ تو توی پارک من کفشم پاره شد از پام درومد تو که بغلم کردی خب بابای رقیه هم بغلش میکرد😭
حالا اون دختر زمین افتاده تصور کن از ترس حتی فریادی نزده مبادا که کسی دوباره جسارتی کنه کتکی بزنه بخدا جای کتکای قبلی هنوز درد میکنه با اون جثه ی کوچیکش داره بدو بدو به سمت کاروان حرکت میکنه
همین که رقیه افتاده نیزه ی سر زمین فرو میره هرکار میکنن نمیتونن دربیارن تا کاروان ره راهش ادامه بده خبر میرسه چون یکی از اهل بیت گم شدن نیزه از زمین در نمیاد فرمانده ی لشکر یکی رو صدا میزنه میگه برو ببین کدومشونن
سرباز میگه تاریکه خسته ام چجور به دنبالش برم؟ فرمانده میگه این یه دستوره سرباز کُفری و عصبی میشه میره دنبال رقیه ی طفل معصوم
دیدی یکی ازت عصبی باشه میگه من فقط ببینمت میدونم چجوری حالتو جا بیارم سرباز رقیه رو میبینه نامرد دید که از ترس داره میلرزه اما از بس عصبانی بود تا رسید دوباره زدش😭😭😭 داد دستور فرمانده رو سر رقیه تلافی کرد
بابا زجر ملعون تا رسید بی مقدمه زد گفت یه کارون رو معطل کردی😭
امشب شب گریه است ها امشبه رو باید فقط گریه کرد
وای از ذهنم یلحظه بیرون نمیره مگه چقدر اون بیابون تاریک ترس داشت که حتی وقتی خار و خاشاک به پاهای کوچیک و نرمت فرو میرفتن اعتنا نمیکردی و فقط میخواستی به بغل زینب برسی؟😭😭😭
حالا زجر رسیدی بهش کتکش زدی چرا دیگه میکِشیش رو زمین؟؟؟ بابا بخدا بچه ی سه سال طاقت نداره
بابا کاش زجر اینقدر منو رو خاک نکشونه آخه عموم رو نیزه ها نگرونه نزن منو حالم بده خودم میام هولم نده 😭😭😭😭