هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 • #فتحخون #قسمتشصتوسه نصیب نیست . این رعشه، رعشه مرگ است ؛ مرگی پیش از آنكه ا
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#فتحخون
#قسمتشصتوچهارم
ضحاك بن عبدالله خود گفته است:
» چون دیدم که اصحاب حسین همه کشته افتاده اند
و جز سوید بن عمرو بن ابی المطاع خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی دیگر کسی نمانده است،
به او گفتم :
یا بن
رسول الله ، می دانی آن عهدی را که بین من و توست ، من شرط کرده بودم که در رکاب تو تا آنگاه بمانم
که جنگجویی با تو هست.
اکنون که دیگر کسی نمانده است ،
آیا مرا حلال می داری که از تو انصراف کنم؟
و حسین اذن داد که بروم...
اسبی را که از پیش در یكی ازخیمه ها پنهان داشته بودم
سوار شدم و به دامنِ
دشت که پر از دشمن بود زدم و گریختم..
راوی
تن ضحاك بن عبداهلل همه عاشورا، ازصبح تا غروب، به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود، اما جانش ،
حتی نفسی به ملكوتی که آن احرار را بار دادند راه نیافت ،
چرا که بین خود و حسین شرطی نهاده بود. »
عبادت مشروط
« کرم ابریشمی است که در پیله خفه می شود و بال های رستاخیزی اش هرگز نخواهد
رست. این شرطی بود بین او و حسین ...
و اگرچه دیگری را جز خدای از آن آگاهی نبود، اما زنهار که لوح
تقدیر ما بر قلم اختیار می رود!
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜ #ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•} @heiyat_majazi