eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
924 ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠💠💠💠💠💠 💠💠💠💠💠 💠💠 یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم. از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم. 😔🙈 یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان. رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟ 😳 گفتم :کار ☺️ گفت : فردا بیا سرکار 😊 😳😳 باورم نمی شد فردا رفتم مشغول شدم . بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد بود. 💐👍 چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشست شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد رئیس شهرداری استعفاء کرد و رفت جبهه 🇮🇷 بعد از اینکه در جبهه شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق شهردار کسر و پرداخت می شد.😳😔💶 یعنی از حقوق شهید باکری 🇮🇷 این درخواست خود شهید بود. کجایند مردان بی ادعا 🇮🇷🌸 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
: اگر نگاه به نامحرم را کنترل کنی، نگاه خدا روزیت می شود.🥰 @Tired_miind