فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
@night_mag
📃 مجله نایت
سرت را بالا بگیر
بگذار همهی آدمهایی که دورت ایستادهاند و برای زمین خوردنت با هم شرط بستهاند وا بمانند از اینکه هنوز میخندی که هنوز جای دستهایت روی زانوهایت جا خشک میکند. و مصرّانه به همهی بیمهریها میخندی
سرت را بالا بگیر...
بگذر از تمام چالههای اشتباهی که پاهایت را آزردند. حرفهایی که دلت را شکستند، آدمهایی که نگاهشان از هزاران تیشه بر ریشهات بدتر بودند.
خودت را ببخش.
برای همهی روزهایی که با سادگیِ کامل خودت بودی، خودت ماندی و خودت خواهی ماند.
سرت را بالا بگیر.
این روزها تاوانِ لحظههای سنگینی است که هر دقیقهاش خودت را خرج کسانی کردهای که منتظر بودند افتادنت را ببینند و بلند سوت بزنند و بلندتر برای شکستنت دست بزنند.
سرت را بالا بگیر....
#ماهور
@night_mag
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
@night_mag
#کافه_نادری
لازم نيست براى کسى كه نميفهمه توضيح بدى
چه كارايی براش کردی و چقدر باهاش ساختی و
چقدر به فكرش بودى
خودتو ازش بگير؛
گذر زمان خودش همه چيز رو بهش ميفهمونه!
@naderi_cafe | هیوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
@night_mag
📃 مجله نایت
اینو یه جا پین کنید، بنویسید که جلوی چشمتون باشه و دقیقا توی تمام روابط دوستی، اجتماعی، عاطفی و حتی خانوادگیتون هم پیاده کنید؛
«حتی اگر برای مردم دراز بکشید
تا از رویتان رد شوند،
بسیاری از آنها شاکی خواهند بود که به اندازهی کافی پهن نیستید!
مراقب باشید که وقت و انرژی
باارزش خود را فقط برای افرادی
خرج کنید که ارزشش را دارند.»
#هیوا
@night_mag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
@night_mag
#کافه_نادری
پرسیدم : آرامش الانت را مدیون چی هستی؟
گفت : هر چی شده باید میشده
هر چی قراره بشه هم میشه
ترجیح میدم فقط زندگی کنم همین...!
@naderi_cafe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
@night_mag
📃 مجله نایت
خوب یادم هست آنروزها و اینموقعها که برف میبارید، همه صبح زود خبردار میشدند. برف بیصدا و در سکوت و به دور از چشم آدمها میبارید و صبح که میشد با انبوهی برف تلنبار شدهی همچنان در حال باریدن مواجه میشدی. فکر کن ۷ صبح در تاریک و روشن اتاق از سرما مچاله شدی زیر لحاف، یکهو پدرت در را باز میکرد که: بلندشید، بلند شید ببینید چه برفی اومده! بلند میشدی و همه جا سفید بود و سکوت بود و اگر وسط برفها میایستادی و فریاد هم میزدی، برف صدای تو را میبلعید. نمیدانم چه خاصیتیست که برف دارد، میبارد و همهجا ساکت میشود.
امروز بابا به همهی بچهها زنگ زدهبود، از شوق برف تازهای که باریده. تماسش را دیر دیدم و خودم تماس گرفتم، گفت کاری نداشتم بابا، زنگ زدم بگم برف اومده. این را گفت و من دلم پرکشید دوباره بچه باشم و صبح زود باشد و بابا با همان حالت خوشحال در را باز کند و با مژدهی برف بیدارمان کند. بیدار شویم و ببینیم تا بالای زانو برف باریده و مدرسهها تعطیل شده و بدون محافظهکاری و گریز از سرما، شال و کلاه کنیم و دستکشهای سوراخ خواهر بزرگه را بپوشیم و برویم بیرون آدمبرفی بسازیم و روی برفها سر بخوریم و کیف کنیم. حتی اگر سرد باشد، حتی اگر آب برود توی کفشهایمان و سر انگشتانمان یخ بزند و سنسورهای بینیمان فعال شود و لباسمان برای آنهمه سرما، جواب نباشد...
#ماهور
@night_mag
bamdade khomar22.mp3
7.39M
#رادیو_شب
#کتاب_صوتی بامداد خمار
#داستان عاشقانه
#نویسنده: فتانه حاج سید جوادی
#قسمت » 22
🌿 ادامه دارد ....
@radio_shab