فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلآرایی حرم حضرت زینب (س) به مناسبت میلاد عقیله بنیهاشم
فرمانده نیروی هوافضای سپاه: قادریم سپر دفاع موشکی دشمنان را از کار بیاندازیم
سردار حاجیزاده:
🔹امروز با همت جوانان و متخصصان از حوزه ساخت تجهیزات تهدید محور به هدف محور وارد شدهایم.
🔹جدیدترین دستاورد نیروی هوافضای سپاه باعث شده سپر دفاع موشکی دشمنان ایران از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی و حکومتهای دست نشانده آنان را تا چندین دهه از کار بیندازد.
@AkhbareFori
امام زمان (عج) در هیچ حالی ما را فراموش نمی کند ما هم سزاوار نیست حضرت را فراموش کنیم. در توسلات، توجهات و گرفتاری هایمان. آن حضرت را صدا بزنیم . خدا می داند اگر راه حل برای رفع گرفتاری های مادی و معنوی می خواهید، باید یا بن الحسن بگویید.
ان شاء الله مورد عنایت قرار می گیرید. چون ایشان ملاذ و ملجاء شیعه هستند. هیچ جای دیگر هیچ راهی جز این نیست.
آیت الله #ناصری : امام زمان (عج) در هیچ حالی ما را فراموش نمی کند ما هم سزاوار نیست .
#امام_زمان
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼
🌼
به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️
رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
پارت سی و نهم .........
نگاهی به لباس در دستش انداختم : تونیک کار شده ی زیبایی که رنگش تقریبا سبز یشمی براق بود که روی سینه و استین هایش مهره های سنگی ریز و درشتی با طرحی قشنگ دوخته شده بود. به همراه شلوار کرپ مشکی و شال تقریبا هم رنگ تونیک بود .
لباس رو از دست مامان گرفتم و صورتش رو بوسیدم و گفتم : ممنونم مامانی ........
لبخندی به روم پاشید و من به لباس به دست به سمت اتاقم رفتم .
در بدو ورود به اتاق لباس رو از ذوق جدید بودنش جلوی آینه قدی رو به روی خودم نگه داشتم . واقعا زیبا بود و با پوست سفیدم هارمونی داشت . نه زیاد تنگ بود ونه خیلی گشاد . در کل چیزی بود که خودم میخواستم . عادت نداشتم اصلا جلو دیگران خودم رو عیان کنم .
لباس رو درون کمدم اویزون کردم و قصد حمام کرده بودم که با خودم گفتم یه نگاهی هم به گوشیم بندازم .
یک پیام دیگر از مازیار اومده بود : اگر پیام خوندی پس چرا جواب پیام رو ندادی ؟ ببین وای به حالت اگر امشب جوابت اون چیزی نباشه که من میخوام ........ ملتفت هستی کیانا خانوم .
از پیامی که داده بود حسابی شوکه شدم . یه ادم تا چه حد می تونه وقیح باشه و خودش رو هی به رخ این و اون بکشه .
ترجیح دادم تا شب اصلن بهش فکر نکنم و سعی کنم به کارام برسم . پس به سرعت وارد حمام شدم و کارام رو رسیدم و دوش گرفتم .
به سرعت از حمام خارج شدم و با حوله تنم رو خشک کردم و موهام رو سشوار کشیدم و لباس راحتی تنم کردم .
از کتاب هایی که از ساری خریده بودم کتاب درس کیایی رو که حقوق بود رو برداشتم و شروع کردم به پیش درس کردن فصل اول .
شنیده بودم از بقیه دانشجو ها که کلاس هاش بیشتر کنفرانس محوره و دوس داره دانشجو ها مطالب رو سر کلاس یاد بگیرن .
حدودا دو ساعتی خوندن فصل اول طول کشید و وقتی سرم رو از روی کتاب بلند کردم تازه یادم افتاد به مریم بگم ناهار بیاد خونمون .
سریع بهش پیام دادم که بعد از چند دقیقه در جوابم نوشت که با مادرش رفته خرید و همون بعد از ظهر میاد خونمون .
خودم رو با مرتب کردن کتاب ها مشغول کردم که تا موقع ناهار وقتم رو گرفت .
موقع ناهار زمانی که خواستم پرده اتاق خواب رو مقداری بزنم کنار که افتاب پاییزی بیاد داخل .اتفاقی چشمم به خونه اقای جمشیدی افتاد که درست در سمت چپ ما خونه داشتن و پنجره سمت چپ اتاقم به حیاط و دروازه اونها اشراف داشت .
در دروازه باز شد و مازیار وارد حیاط شد . صورتی کاملا شیش تیغه و خوش فرم و هیکلی ورزشی و تنومند . کلا همیشه به خودش می رسید و من هیچ وقت نا مرتب نمی دیدمش .
از کنار زدن پرده اتاق خواب منصرف شدم و دوباره کشیدمش و برای ناهار رفتم پایین .
ناهار در جمعی مادر و دختری و کاملا دوستانه خورده شد ........ عاشق زرشک پلو با مرغ های مادرم بودم . در کل دستپختش عالی بود .
ساعت حوالی ۵ عصر بود .
درون پذیرایی نشسته بودیم و تمامی کار ها رسیده بودیم و وسایل پذیرایی از مهمان ها اماده و مهیا بود و مامان برا شام الویه درست کرده بود تا بعد از رفتن مهمان ها شام بخوریم .
ایفون به صدا در اومد ..... بلند شدم و از تصویر داخلش فهمیدم که مریمه ......... با خوشحالی درب رو باز کردم و مامان برای استقبال ازش تا دم در حال رفت .
وقتی اومد داخل حسابی تیپ زده بود شومیز بلند ابی کاربنی تا روی زانو با ساپورت مشکی کلفت و شال مشکی ........ تیکه ای شده بود برا خودش .
صورت مادرم رو بوسید و بعد به سمت من اومد . و با تعجب رو به مادرم گفت : خاله این اینطوری میخواد جلو مهمان ها ظاهر بشه . ساعت چند میان ؟
قبل اینکه مادرم چیزی بگه جواب دادم : شش میان و اینکه هنوز لباس نپوشیدم ....... بیا بریم بالا تا منم اماده شم .
خاله جون پس من با کیانا برم اتاقش تا اماده بشه .
عزیزم خودت مختاری .اجازه دیگه برای چیه ؟
مرسی خاله جون.
زمانی که از پله ها با مریم بالا می رفتیم دوباره صدای ایفون بلند شد که فکر کنم اقاجونم بود که اومده بود خونه .
وقتی وارد اتاق شدیم درب اتاق رو بستم و رو مریم کردم : بیا اینجا پیام های این پسره ابله رو بخون که یکی رو دیشب فرستاده یکی رو امروز صبح داده .
مریم بعد از خوندن پیام ها اروم رو به من گفت : این اصلا پیش خودش چی فکر کرده که این پیام ها رو داده ؟ اصلا شماره تو رو از کجا گیر اورده ؟
رمان (#کیانا)۴۰۰ پارت هست و توی کانال وی ای پی همه ی پارت ها گذاشته شده.
هزینه عضویت ۴۰ هزار تومان
https://eitaa.com/joinchat/3223388388C6388116db8
شرایط وی ای پی 👆👆
🌿 ادامه دارد ...
@kashaneh_mehrr
🌿 منتظر فصل دوم این رمان از همین کانال باشید.
دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
?
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁الهی
🍂تـو کـه باشـى
🍁تـمام دورها نزدیک
🍂و تـمام نامـمکن هـا
🍁مـمکن مى شوند
🍂گـرمـاى بـودنـت را
🍁از سرماى روزگار ما نگیر
🍂شـب پاییزی تـون
🍁لبریز از آرامـش الهی
🍁✨شـب خــوش✨🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آمدی شمس و قمر
🎊پیش تو سوسو بزنند
🌸تا که مردان جهان
🎊پیش تو زانو بزننـد
🌸چشم وا کردی و
🎊دنیای علی زیبا شد
🌸باز تکرار همان
🎊سورهی اعطینا شد
🌸پیشاپیش
🎊ولادت حضرت زینب کبری(س)
و روز پرستـار مبـارک بـاد🎉🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام جمعه کربلا غوغا کرد
ببینید
یاد بگیرید
و انتشار بدید
ای منجی دلهای خزان دیده کجایی🍁 ...
اَلّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج...♥️
#امام_زمان 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترس دشمن از حجاب زینب
حفظ "چادر" انقلاب زینب است!
استوری🌸
#زن_عفت_افتخار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میگن بسیج بی ترمزه یعنی همین
#ایران_ما✨
#شهید_محسن_فخری_زاده💕
🔴به یاد شهید دکتر فخری زاده
🔹 7 آذر ماه دومین سالگرد شهادت شهید دکتر محسن فخری زاده دانشمند صنایع دفاعی و هسته ای کشورمان است که توسط رژیم صهیونیستی در آبسرد دماوند ترور شد.
🔹این دانشمند بزرگ علاوه بر همه خدمات ارزشمند خود در صنعت هسته ای، در سال ۱۳۹۸ در آزمایشگاه پدافند زیستی سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی، موفق به ساخت واکسن ایرانی کرونا شد و با این اقدام بی نظیر در جریان مقابله با بیماری منحوس کرونا نقش مهمی ایفا نمود.
🔹شهید فخری زاده با قرآن مجید انس داشت و از این کتاب الهی بهره های علمی می برد و آن را محور اختراعات و تولیدات تکنولوژیک قرار داده بود.
🔹باوجود گمنامی او تا لحظه شهادت، آمریکایی ها و اسرائیلی ها بیش از 20 سال نام او را در فهرست ترور قرار داده بودند و وی سال ها به عنوان هدف شماره یک اسرائیل به حساب می آمد.
🌷 روحش شاد و یادش گرامی...
#ایستادِهـ°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 موشن پوستر
📌 بازی ایران - آمریکا
#برای_ایران
@foriran1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمادهاید؟! 😍😍
إنشاءالله امشب 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
همه شاد و خوش نغمهزنان
زِ صلابتِ ایران جوان، زِ صلابتِ ...
@ZendegieMan
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼
🌼
به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️
رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
پارت چهلم ..........
مریم اگر اقاجونم بفهمه که مازیار یه همچین چرندیاتی برام پیام داده سرش رو از پشت می بره میذاره رو سینه اش ...... ولی حیف نمی تونم چیزی به اقاجونم بگم .
تازه این ته قضیه نیست روز قبل از رفتن با سمینار کامران کلی برام خط و نشون کشید که این پسره ادم نیست وقتی بهش گفتم جوابم منفیه خیالش راحت شد .
حالا اگر کامران بفهمه این داره این طوری چرت و پرت میگه ناکارش نکنه خیلیه .
مریم که انگار کلافه شده بود : ببین تو این پیام ها رو حذف کن اصلنم جوابش رو نده و به کسی هم چیزی نگو که اینطوری شده ......... حالا لباسی که میخوای بپوشی کو ؟ چیکار کنیم یه شبه دیگه ....... بعدش شرش کم میشه از سرمون .
بلند شدم از کمد لباس رو اوردم بیرون .
نگاهی به لباس کرد : خیلی بهت میاد ....... من روم رو میکنم اون ور تو بپوش .
وقتی لباس رو پوشیدم و شالم رو سرم کردم جوری که حتی یه تار مو هم بیرون نزده بود و گوشه شالم رو با سنجاق گیره ای که روش یه پروانه طلایی داشت سفت کردم .
مریم که چشمش به من افتاد : به به ....... به به ..... چه جیگری شدی کیانا ......... بابا تیپت تو حلقم .
داشت همین طوری ادامه می داد که جلوش رو گرفتم : مریم تو رو خدا یواش تر اقاجونم اومده خونه الان فکر می کنه خبریه اینجا ........ کمتر حلقم و جیگرم کن .
انگاری که عقربه های ساعت در حال دویدن باشن در حال گردش بودن ......... مریم هم داشت یک ریز ادا و اطوار می ریخت که چیکار کنم و چیکار نکنم اصلن نخندم و از این حرفایی که اصلن برام مهم نبود .
بالاخره زنگ ایفون راس ساعت شش به صدا در اومد .
مامان ملیحه چادر گلدارش رو سر کرد و رو به من گفت همین جا کنار اُپن آشپزخانه بمون با مریم .
اقاجونم دکمه آیفون رو فشار داد و به سمت درب حال رفت . مامانم هم همین که مهمان ها اومدن داخل . اول از همه یگانه خانوم اومد داخل و کناری ایستاد و من سلام گفتم .
بعد اقای جمشیدی که مردی هم سن و سال پدرم بود و باز نشسته بود اومد و رو به من قبل از من : سلام دختر گلم .
بعد مازیار که از قد بلندش نزدیک بود سرش به طاق در بخوره اومد داخل و البته مثل برج زهرمار بود ...... سلامی به اقاجونم کرد و سلامی هم به مامانم عرض کرد و با اشاره یگانه خانوم اومد سمت من و دسته گلی که دستش بود رو بدون هیچ سلام و علیکی گرفت سمت من .
نگاهی به اقاجونم کردم که با چشم اشاره کرد قبول کن ......... ومنم دسته گل رو گرفتم .
همه نشستیم و پدرم داشت از کار و بار با آقای جمشیدی حرف می زد که یگانه خانوم یکم توی جاش جابه جا شد و رو به اقایون گفت : همیشه خدا بحث کار بین آقایون هست ....... همون طوری که در جریان هستید اگر اجازه بدید این دو تا جوون برن بالا تا یکم یخشون وا بشه .
از حرفی که یگانه خانوم زد کل تنم گر گرفت انگار که پیش خودش کار رو تموم شده می دونست . به طور ناخداگاه نگاهم کشیده شد سمت مازیار که تا این لحظه سکوت کرده و سر به زیرداشت .
پیراهن مردانه خردلی و کت مشکی و شلوار هم رنگ پوشیده بود و صورت شش تیغه اش خوش تیپی اش را بیشتر به رخ می کشید . اما برای من فقط خوشتیپی ملاک و معیار ازدواج نبود .
به خودم که اومدم دیدم اقاجونم رو به من کرد و اروم در گوشم زمزمه کرد : کیانا جان آقا مازیار مثل اینکه با شما حرف دارن . بی زحمت اگر موافقی برید اتاق شما تا با هم صحبت کنید .
اقاجونم وقتی نگاه پر از تردید منو دید چشم هاش رو به آرومی بست و این به معنی این بود که با یه حرف ساده در عرض چند دقیقه اتفاق مهمی نمی افته .
همیشه نگاه های اقاجونم پر معنی بود .
با گفتن با اجازه ای اروم از جام بلند شدم که مازیار هم از جاش بلند شد و اروم به سمت پله ها رفتیم و ازش بالا رفتیم .
وقتی به اتاق رسیدیم درب رو باز کردم و گفتم : بفرمایید که بدون هیچ حرفی وارد اتاق شد .
مستقیم به سمت همان پنجره ای رفت که به حیاطشون اشراف داشت و رو کرد سمت من : هیچ وقت این پرده رو کنار نمی زنی ؟ چون تا حالا ندیدمت کنار پنجره .
بعد همون طوری که توی اتاق چرخ می زد ادامه داد : بد نیست دکور اتاقت .
چرخی دور خودش زد و نشست روی تختم که حالم یه جوری شد و خواستم حرفی بزنم که خودش دوباره حرف اومد : چیه ؟ چرا اینجوری نگاه میکنی ؟ نشستم دیگه مگه نمیخواستیم حرف بزنیم .
رمان (#کیانا)۴۰۰ پارت هست و توی کانال وی ای پی همه ی پارت ها گذاشته شده.
هزینه عضویت ۴۰ هزار تومان
https://eitaa.com/joinchat/3223388388C6388116db8
شرایط وی ای پی 👆👆
🌿 ادامه دارد ...
@kashaneh_mehrr
🌿 منتظر فصل دوم این رمان از همین کانال باشید.
دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼?
🔴بچه ها امشب جام جهانی نیست…
🔴جنگ جهانیه….
🔴در برابر بی غیرت ها و بی ناموس ها…
🔴غیرتی و ناموسی بازی کنید…
🔴دعای یک ملت پشت شماست…
🔴تا پای جان برای ایران🇮🇷
#جام_جهانی
#برای_ایران
#امام_زمان
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صاحباینکشورتویی
امامزمانم:)❤️
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
#سلام_امام_زمانم
هـــــزار قصـــــہ نوشتیـــــم
بـر صحیـــــفہ ےِ دِل
هنوز عشـــــقِ تـــــو
عنوانِ سَـر مقـــالہ ے ماسٺـــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسیجی بودنچیزینیسجز..!
عملیخالصانه
عبادتیعاشقانه
جهادیعارفانه
قیامیمظلومانه
رزمیشجاعانه
وصلیعاشقانه....!!!
#برای_ایران
#امام_زمان
#حجاب
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای جدایی خوزستان
برای فروش بلوچستان
برای اینکه بشه ایران یه افغانستان . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
سلام مارو میبرن ملائک
فکیف اصبرُ علی فراقک
#دلتنگم برا "حرم" دلتنگم 🥺💔
#امام_حسینی
#تلنگرانه
همونامامیکهداریفراقکربلاشومیکشی☝️🏻
اوناشکیکهتوروضهمجلسآقامیریزی
درستهخیلیثوابداره♥️🔐
امارفیقمیرهزیراونخیمهای
کهستونندارهوگممیشه😐🌿
اگهروزییهجزءقرانبخونی....
اگهنذرونیازبدی...وفلانوبهمان
کلاهرکارخوبیکهبکنی👀
میرهزیرپارچهخیمه،
خیمهایکهستوننداره،ارزشنداره🚶🏼♀️
منوببین:)
ادایبیحالارودرنیار🤨☝️🏻
تودلتسرِکیفه🌝بدمسرکیفه
فقطکافیه۲۰روزنمازبخونی☝️🏻
یهجوریادامهاین۲۰روزرو
نمازمیخونیکهچشممیگشاییمیبینی
عهیکسالهستونخیممپابرجاست😻
یکسالهدارمبهلطفخدانمازمومیخونم
یکیازبهانههاییکهبعضیازرفقا
براینمازنخوندنمیارناینهکه
ماچونتونمازمونتوجهنداریم‼️
نمازمونقبولنمیشه...
پسخوندنشچهفایده😐👐🏻
چشماتوبازکنیهلحظه
رفیقاینحرفخودِاونشیطونهلامذهبه😐💔
دارهگولتمیزنهههه
دروغهحرفاش
آیتاللهمجتهدیتهراني♥️🔐
میفرمایند:نمازتوهلیکوپتریبخون🛸
(بدونحضورقلب)
ولیاولوقتبخون...
ببینچهتاثیریدارهتوزندگیت🤗
کمکمخودِخودِخدایکاریباهاتمیکنهکه
نمازتمیشهپرازوجودخدا♥️
یکیازراههاییکهباعثمیشه
نمازتونخونی؛
اینهکهبیوفتهآخروقت...💔
میدونم
بعدشمیگیالانکهقضاشدهدیگه
خوندننخوندمفرقینداره😬
رفیقبیادمگوشییهچیزیبهتبگم👀
اگهخدایینکرده(زبونملادراتوبوس😬)
نمازتقضاشد،مخصوصانمازصبح
خوبگوشکنبهحرفم🤨
زودتندسریع🚀
وضوبگیرقضاشوبخونااا🌚
نزارنمازایقضاتروهمبمونه
دمپیریتوبمونیوجنابعزرائیل(عرضارادت)
ویکتپهنمازقضا😐💔
بروبَچ😃وکلامآخر:
اگههمیشهوضوداشتهباشی🌚☝️🏻
باعثمیشهتاشنیدیاللهاکبر
باهلیکوپتربشتابیبهسوینماز😻اینطوریهمنمازاولوقتمیخونی
همنمازتعقبنمیوفتهوقضاهمنمیشه😎
پسیادتنرهاولوقتبخون
حتیشدههلیکوپتری🚁
التماسدعارفیق🚶🏼♀️...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری💕
#میلاد_حضرت_زینب🌟
امروز تمام امید ما...
به دلاور ترین زن تاریخ است!
چقدر قشنگ که امشب
شما رو داریم بانوی شجاع✌️
#ایستادِهـ°|✌️👑|°